۱۲ پاسخ

بزار بره عزیزم چی میشه فک کن مادر خودته خوشبحالت کمکت میده دست تنها نیستی

نمی‌خوام بترسونمت ولی هنوز کوچیکه بچه کوچیک من همسر بچه شماست بزرگ چهار سالشه همش پایینه خیلی تو تربیتش دخالت می‌کنم بچه هوایی شده
احساس می‌کنم کمی گستاخ شده به حرفم اهمیت نمیده الان خودمو به آب آتیش می‌زنم از این جهنم نجات پیدا کنم

ازیه لحاظ خوبه که کمکت میکنه وقت آزاد واسه کارات و استراحت داری،اما کلا درست نیست،وقتی میخواد بره،بگو بیابریم پارک،یا حمام،هرجایی دوست داره،حواسشو پرت کن،کمترش کن

منم باهاشون ی حیاطم خونم جداست ولی مقصر خودتی ک از اول دادی و براش شده عادت من در حد یک ربع میدم شوهرم میبره و میاره تا الان یکبارم ندادم خودش تنهارو... حتی چند باری برا مادرشوهرم ذوق کرد بره بغلش اونم دارم کاری میکنم ک عادی نشه چون هرچی بزرگتر بشه وابسته تر میشه

واقعا درکت میکنم من هفته ای دوروزو‌نمیتونم‌تحملش کنم چه برسه هرروز

اخه موندنش عیبی نداره ولی توتربیت بچه اثرداره

منم دخترم خیلی وابسته بود ماهمسایه دیواربه دیواریم رابطم قطع کردم باهاشون ده پانزده روزه ی بار میرم البته باکلی دعوا کلنجار باشوهرم اینکارکردم الان بچم درست شده بعضی وقتا باباش دزدکی میبرش ولی دخترم دیگه نمیمونه تابخادباهاشون اخت بگیره میارمش
شکرخدا الان دیگه وابستگی نیست بینشون

اگ میتونی ی مدت برو خونه مامانت این عادت از سرش بپره ،وقتی برگشتی هم دیر ب دیر بفرستش پایین

هییییی منم این روزا رو به بدترین شکل گذروندم میومدن از سر غذاش برمی‌داشتند میبردنش.واسه دیدن بچم باید میرفتم بالا و همش از مادرشوهرم حرف می‌شنیدم.همش میگفت وقتی تو نیستی بچت راحته.بی خبر برمی‌داشتند میبردن بیرون.دیگه کارمون تا طلاق داشت پیش می‌رفت سر این کاراشون حتی مادرشوهرم میگفت چرا نمیذاری شب بالا بمونه فکر کن بچه ای که شیر خودتو میدی بذاری پیش مادرشوهر.شوهرمم فقط با من دعوا داشت

من چی بگم که یکجازندگی میکنیم درحال حاظر چون خونه داریم درست میکنیم آماده نشده هنوز

بد نگهش میداره؟

سفره هاتون جداس؟

سوال های مرتبط