ینی ب حدی عصابم خورده ها..مادرشوهرمینا طبقه پایین ما میشینن..انقد اومدن بچمو بردن پایین دگ تا در میزنن دخترم اونارو میبینه میره بیرون..میدونم دوستش دارن ولی نمیخوام بچم ب بیرون رفتن بدون اجازه من عادت کنه..دگ حتی از منم اجازه نمیگیره مادرشوهرم میاد میگه هیلدا بیا بریم ی دور بزنیم‌بیایم میبرتش پایین😫😫چیکار کنم اخه

من چقدر اوایل ب این موضوع گارد میگرفتم
میگفتم محاله بچمو هر روز بذارم بره بالا
الان هر شب با باباش میره یک ساعت پیش پدرمادربزرگش منم کارامو میکنم با خودم فکر میکنم اگر نبودن چققققدر بچم تنها بود صبح تا شب توی خونه
ولی تنهایی نمیان ببرن یکی دوبار مادرشوهرم اومد ببره گفتم میخواد غدا بخوره یا ....نبردش
همیشه اجازه میگیرن بخوان ببرن

من از اول به شوهرم گفتم بدون خودم بچه رو جایی نبره واقعا از اینکه بعدا بخواد دنبال همه راه بیوفته با گریه و زاری بره خونشون خوشم نمیاد الانم تا خودم نرم جایی چه خونه مامانم چه خونه مامانش دخترمم نباید بره

خوشبحالت خواهر

دقیقا پسر من دو تربیته شده . الان بابا جون مامان جونش بیرون میرن باااید بره باهاشون همه جا باهاشونه منم بگم نه اهمیت نمیده می‌ره. خونه نباشن انقد گریه می‌کنه ک زنگ بزنم بیان .

منم باهاشون یه ساختمونم ولی اصلا محل نمیدمشون شده دوهفته ندیدمشون ☺️ بچمم گاهی کار داشته باشم میبرم نیم ساعت می‌زارم پیششون ولی خودشون نمیزارم بیام ببرن از اول اجازه ندادم اصلا

من دوس دارم ی تایمی تنها باشم
خوشحالت
اما خب اگه اذیت میشی
یکم بزرگتر شد بهش آموزش بذه

اخ اخ اینجاست ک بچه دوتربیته میشه

عزیزم درکت میکنم حسه ناامنی میده به ادم این کارشون ولی یکم به اعصابت آرامش میدی خوبه دیگ ولشکن

ب بچت آموزش بده بدونه اجازه مامانی نباید جایی بری
ب مادرشوهرت هم بگو محبت شما زیاده باعث میشه تربیت بچم مختل بشه

ول کن خواهر من تنها دنبال ادمم بچمو نگه داره ده ساعت دورم