۷ پاسخ

رفتارشون درست نبوده، شمام از کلاس مادر و کودک شروع کن ی مدت باهم برید بعد کم کم جدا میشه

چقد بیشعووووورن

خودتو ناراحت نکن
اینطوری‌بچه ات هم ناراحت میشه
کلاس مادر و کودک با هم برید تا اوکی بشه
اصلا هم نگران نباش
همه بچه ها همینن
حالا طرف بی شعور بوده میتونست یه مدل درست بهتون توضیح بده

ناراحت نشو عزیزم روال کارشون همینه و درست میگن، بچه های دیگه هم بهانه ماماناشونو میگیرن، بنظرم لازمه از الان بچه هامون قانونمند بشن

من پسرم دوماه می‌رفت ماه اول مربی میگفت صندلی بزار بشین پشت در که که احساس امنیت کنه اگه اومده بیرون بغلش نکن تا دوباره برگرده سرکلاس
ماه دوم بهم گفت توی سالن بشین ماه بعد میگفت برو تو کوچه یه چرخی بزن بیا
تا پسرم که عادت کرد بمونه
اونا واقعا حرکتشان درست نبوده و بهشون پیام بده بگو که رفتارشون درسا نبوده با بچه

چقد عوضی

خیلی بیشعور و نفهم هستن منن پسرم یه ترم بردم کلاس ای مت همش پیشش بودم حتی چند تا از بچهای دیگه با گریه های پسرم بهانه گیری مادرشون رو میکردن دیدم نمیشه خودم دیگه نبردمش اصلا همچین برخوردی نباید میکردن بگو چه خوب ک بچه من دیگه نمیاد پیش شما بی لیاقت ها

سوال های مرتبط

مامان ساناز مامان ساناز ۳ سالگی
خانم ها میشه اگه تجربه ای دارید کمکم کنید
دخترم وقتی دو سال و یک ماهش کلاس مادر و کودک میبردمش برای اینکه زده نشه و تازه داره کلاس میره به جای هفته ای سه بار هفته ای یک بار میبردمش ولی برای ترم جدید شوهرم به خاطر یه اتفاقی گفت نمیخواد بره خود دخترم هم خیلی همکاری نمی‌کرد که گفتم اقتضای سنشه دیگه کلاس نبردمش چون خودش هم مایل نبود تا پارسال که تازه اومدیم توی این خونه جایی رو بلد نبودم.نزدیک خونمون یه مهد کودک هست بهش گفتم دوست داری بری گفت آره تا سه جلسه رفت و دیگه نرفت و چیزی هم بهش نگفتم گفتم بزارم هر موقع خودش خواست میبرمش.از توی حرفایی که زد متوجه شدم مهدکودک رو فقط لحظه های بازی کردن و تغذیه خوردنش رو دوست داشته بقیش رو نه به خاطر همین نرفت دبگه.گفتم خوب ببرمش کلاس بازی و ورزش وقتی بردمش هم نموند چون توپی که می‌خواست برداره رو یه پسری اومد زودتر برداشت دیگه گریه کرد و گفت نمیخوام.بعد از اون روز خانه بازی میبردمش خودش هم میگفت بریم مهدکودک میگفتم گفتی نمیخوای بری دیگه.وقتی بچه های فامیل رو دید کلاس و باشگاه میرن گفت بریم بهش گفتم میری گفت آره.گشتم دنبال کلاس تا کلاس بازی و ورزش پیدا کردم خیلی خوب همکاری می‌کرد و دوست داشت تا چهارشنبه یکی از بچه ها بهش خورد افتاد زمین و دوباره گریه کرد و گفت نمیخوام برم
از راه همدلی و همکاری هم وارد شدم ولی خیلی تاثیر نداشته
حالا موندم چیکار کنم دارم دیگه روانی میشم