۹ پاسخ

من فقط از درد اشک میریختم سردرد خیلی وحشتناکی داشتم ولی کی درکم میکرد هیچ کس

منم سزارین بودم تا ۱۵ روز سر درد شدیدددد داشتم شوهرم میگف کی خودت بلند میشی آشپزی کنی 😑

اخ اخ چه دردیه سزارین کل جون ادم درد میگیره انگار

واسه ما اصلا مردا نمیان خودم زایمان کردم فقط داداش کوچیکم چون چهارده سالش بود اومد هیچ کدوم هم من سر جام بلند نشدم یعنی نتونستم

شاید باورت نشه من اصلا درد نداشتم خیلی راحت بودم

واقعا... حالا من تو بیمارستان چون امپول ضد درد میزدن دیگه شیاف نمیدادن اما امپوله دردمو ساکت نمیکرد خیلییییی اذیت شدم یعنی مردمااااا به معنای واقعی
همین که رسیدیم در خونمون مامانبزرگم در خونمون بود😂😅چون نگرانم بود .فک کن شوهرم میگف چرا رفتی‌خوابیدی زشته بیا بشین پیش مادربزرگت😡🤬 اخرش مامان بزرگم گفت توروخدا اذیتش نکن اون الان داره عذاب میکشه کل تنش الان کوفته س ولی کیه که بفهمه همش فک میکرد ناز میکنم اونوقت خودش یه فتق عمل کرد انتظار داشت همه کار کنم واسش.و البته برعکس‌اون من همه کار که در توانم بود کردم با بچه کوچیک

قربونت بشم عزیزم بیا بغلم 💗💗❤️❤️❤️ غصه نخور

هعی اهوم

ماهم همین بودیم خواهر🥲هیچ وووووقت یادم نمیره کسایی که بهم گفتن اوووو حالا یه بچه اوردی چرا انقدر مینالی،کلا مردا همه جا اولن،اگه مردا میزاییدن سر تا پاشون و طلا میگرفتن و میگفتن تو نمیدونی چه دردی داره طفلکی برای تو بچه اورده😂😂

سوال های مرتبط

مامان نینی مامان نینی ۲ سالگی
مامان هایی که جای خواب بچه تونو جدا کردید می‌آید لطفا
سخته؟ اذیت نمیشید؟ وابسته بچه نبودید که حتما پیش خودتون باشه؟
من یه مشکل جدی دارم اونم اینه
از وقتی پسرمو از شیر گرفتم دیگه تو اتاق و رو تختش نمیخوابه، یعنی شب تو حال خوابش میبره میبرش رو تخت نزدیک صبح بیدار میشه شروع میکنه به گریه کردن مجبور میشم بیارمش تو حال بخوابونم
قبلا بیدار میشد شیر می‌خورد می‌خوابید الان اذیت میکنه
تا یک ماه همه مون تو حال میخوابیدیم ولی رو زمین خوابیدنی کمرم خشک میشه تو اتاق بخوابیم هم تا صبح هی باید بریم و بیایم چند وقته خواب راحت نداشتم هلاکم
الان میگم بچه تو حال بخوابه من تو اتاق اگه بیدار بشه فوری میام پیشش چند شب همینجوری گذشته دیگه خودش هم فهمیده من تو اتاقم صدام میکنه یا میاد تو اتاق ، درحال هم قفل و چیز خطرناکی وسط نیست
ولی از شرفی عذاب وجدان میگیریم میگم هنوز کوچیکه باید پیشش باشم شوهرم از من بدتر ، ۳ شب پیش بچه خوابید که تنها نمونه همش بهم میگه چطور دلت میاد تنهاش بذاری🥲
واقعا چه کاری درسته
تو این سن میتونه تنها بخوابه خطری نداره مشکلی پیش نمیاد؟
یا بازم ببرمش تو اتاق شاید به مرور عادت کنه به تختش 😥
مامان مهیار 👩‍👦 مامان مهیار 👩‍👦 ۲ سالگی
سلام مامانا ، امشب خدا بهم رحم کرد.
امشب میشد ۶ شب که با پسرم و جاریم رفتم هیأت ،همیشه برای مهیار کارتون میزاشتم که جایی نره بشینه کنارم، اما امشب دیدم دوست داره با بچه ها بازی و بدو بدو کنه، نشسته بودم اما یه لحظه چشم ازش برنمیداشتم ، گاهی هم که دور میشد بلند میشدم از دور مراقبش بودم ، بعد منو که می‌دید دوباره میومد سمتم. مراسم که تمام شد، هنوز همه چراغا رو روشن نکرده بودن ، ازدحام خیلی زیادی بود، یه لحظه اومدم که برم پسرم بردارم تو ازدحام گمش کردم، هرچی دور و برم می‌دیدم پیداش نمی‌کردم ، به جاریم گفتم ،مهیار گم شده اونم بیچاره ترسید و میگشت، من با این وضع بچه توی شکمم بدو بدو بگرد، رفتم بیرون هیأت و توی دسته عزاداری و اون صف شلوغ نذری و تاریکی گشتم، مرده بودم ، مثل دیوونه ها شده بودم، داد میزدم پسرم گم شده تو رو خدا چراغارو روشن کنید.
بعد یهو جاریم اومد سمتم پسرم و آورد، بغلش کردم، مهیار گریه من گربه ‌...
گفت رفته بود مهد کودک هیأت ، پسرم ترسیده بود اصن تا ۲۰ دقیقه از بغلم تکون نمی‌خورد و از ترسی که خورده بود فقط گریه میکرد، نمیتونم بگم توی اون چند دقیقه چی به سرم اومد، فقط میتونم بگم قربون امام حسین برم به حرمت این شباش بچم و بهم برگردوند...
من بمیرم برای مادری که یه خار روی پای طفل معصومش میره، وای چقدر سخته اون لحظه من مرده بودم پسرم و فقط برای چند دقیقه نداشتم...
همین الآنم که می‌نویسم گریم میگیره و می‌دونم تا مدت ها این ترس باهام