مامانا من واقعا خسته میشم از اینکه نمیتونمم هر ساعتی و روزی ک میخای
م برم بیرون همش باید مواظب بچه باشم.کسی اینجوری هست یا مشکل از منه

من که از خیلی وقته میخوام برم بیرون با این دوتا بیشتر خسته میشم نمیرم

منم دارم دیوونه میشم

دو ساله نه مسافرت رفتم نه بیرون که او طبیعت بشینم پسرم ماشالا شیطونه یادم نیس اخرین بار کی مهمونی رفتم انقد خستم ک گاهی فقط گریه میکنم خیابون و بیرون اصلااااا

بله عزیزم منم همینجوریم
باید روز قبل باهمه هماهنگ کنم که ی تایمی آزاد بشه واسم😄

منم جز خونه ی مادرم جایی نمیرم .نهایتا برم یخ پارک یا سرکوچه و برگردم

منم 😭😭😭😭
خیلی خسته ام فقط میخوام یک ساعت برای خودم باشم
سک ساعت آروم بخوابم
یک ساعت یه جایی لم بدم
یک شاعت ذهنم آزاد باشه
دلم برای خودم خیلی تنگ شده خیلی 😭😭😭😭

مادر شدیم دیگه
باید بپذیریم که هیچی مثل قبل نیست. ولی یه کم که بزرگ بشن راحتتر میشه

چون شوهرم تو اینجور موقع ها هم کور میشه هم کَر میشه. تمام مسئولیت بچه با منه. میگم بشینم تو خونه سنگین ترم. اعصابم راحتتره حداقل

عزبزم مگه بچه مردم،یا بابد کسی داشته باشی بزاری پیشش یا اینکه کمتر بری، من همیشه سعی میکنم شده تا سر کوچه و خیابونمون دستش بگیرم بریم بیایم، ولی نه خسته نمیشم خودم خواستم بیاد به این دنیا، یک مادرم که باید مراقب بچمم باشم، میدونم سخته یکم بزرگتر بشه راحت تر میشی

منم برا همین بیرون نمیرم

دقیقا من همیشه خستم