سلام. بچها من یه دوست دارم بچش پسره همسن دخترم اما بشدت ماشالا شیطون . خدا برا خونوادش نگهش داره . باهم میریم پارک مامانش همش دنبال پسرشه . پسرش یه دوچرخه داشت دخترم خیلی دوس داشت سوارش بشه دوبار داد مامانش سوار شد دخترم . اما سری ها بعد میگفت ببخشید ماله پسرمه . منم دخترم گریه میکرد . رفتم براش یدونه خوشگلتر خریدم اما از روزی که خریدم کلا پسرش همش میاد دخترمو میزنه میکشه دخترمو از ماشینش بندازه بیرون سوار بشه . منم حرفی ندارم دخترم سوار چرخ اون میشه مشکلم اینه پسرش هر روز میاد دخترمو میزنه . چند بار چشم پوشی کردم . اما دیشب دیگه ناراحت شدم درسته بچن نمیشه ادم بخاطر بچه دعوا کنه . اما دختر من سمت بچش نمیره پسر اون میاد. سمت دخترم . دیشب بهش گفتم ناراحت شدم بچت دخترم زد مراقبش باش . بهم میگع من پسرم شیطونه نمیتونم میگ میگ باشم دنبالش تو مراقب دخترت باش ☹️و تازه ازم کلی ناراحت شد من نمیدونم واقعا چیکار کنم . من اینجا غریبم . و این تنها دوستمه . اما نمیتونم بزارم دخترم اذیت بشه

۹ پاسخ

از من میشنوی دوستی پیدا کن که به جای اعصاب خوردی بهت انرژی مثبت بده و مهربون باشه.این معلومه میخواد همیشه بره رو مخت و اعصابتوخورد کنه

قطع رابطه

عزیزم این نشونه بی مسئولیتیش هست، بگو تو مادرش هستی باید تربیتش کنی یعنی چی میگ میگ نیستم. بگو این طور پیش بره نمیتونم اجازه بدم دخترم با پسرت بازی کنه متاسفم. مادره خودش نیاز داره یکی تربیتش کنه تا اینقدر بی فکر و بی مسئولیت نباشه..

غریبی خودت مهم تره یا اینکه با این آدم بیرون بری بیاد بچت بزنه؟؟ یمدت کم محل کن خودش گفت خبری ازت نیس بگو راستش درسته بچه هستن ولی پسرت کنترل کن دختر من میزنه بچم اذیت میشه خودم ناراحت میشم

نرو پیش دوستت تنها باشی بهتره تا هردو اذییت شین
به دخترت یاد بده از حقش دفاع کنه حتی بچم باشه باید مادرش بهش تذکر بده نه اینکه بگه نمیتونم

وای من موهای سرم سفید شد چند سال برادر زاده ام پسرمو میزد حتی یه بار جوری پسرمو کوبوند به دیوار که خون دماغ شد از اون به بعد پسرم همیشه خون دماغ میشه و بینیش اسیب دیده.الانم دخترم کوچیکه بزرگترا خیلی شوخی شوخی میزنن پشت دستش و گازش میگیرن ناراحت میشم ولی الان پسرم مواظب دخترمه خیلی مثلا دامادمون تا میخواد گازش بگیره پسرم میره بغلش میکنه میبره تو اتاق

اگه باهاش رو دروایسی داری فقط بچتو از موقعیت دور کن؛ بغلش کن بگو بریم یجا دیگه بازی کنیم مامان و نذار ب بچت نزدیک شه.. تازه غریب باشی منم دوستی ندارم ولی حاضرم نیستم با یه آدم تاکسیک بی فرهنگ دوست شم فقط بخاطر تنهاییم

خب نزار بزنه بچه هست ک هست وقتی خواست بزنه جلوشو بگیر بهش اخم کن بگو دخترمو اذیت نکن

اگر دیدی بچتو زد بچه رو ببر یجا بکو اگر بچمو بزنی دعوات میکنم یابشوخی جلوی مامانش بگو باهم دوست باشین وگرنه دعوات میکنم دخترم یاد بده هرکس زدتش بزنتش اینجوری از الان یاد ندی بهش فردا که بزرگترشد نمیتونه از خودشو حقش دفاع کنه

سوال های مرتبط

مامان اَبرا مامان اَبرا ۱ سالگی
خانما من با یکی از فامیلامون که خیلی رفت امد داشتیم قطع رابطه کردم بخاطر اینکه هروقت میرفتم پیششون ابرا یه تیکه کسیله میریخت سریع اسباب بازی های بچشو برمیداشت یا یه قطره چایی میریخت سریع پاک میکرد منم هیچی نمیگفتم خب حق داشته وسایلش بودن پولشو داده اما مننن وقتی با دوتا بچش میاد پیشم دستای بچش پفکی میزنه ب دیوار خوراکی میخوره میریزه رو مبل بهش میگم نکن گلم قهر میکنه مامانشم بدش میاد ب بچش اخطار میدم بچش رفته لاک ریخته رو قالیام باز اخطار دادم مامانش قهر کرد رفتم تو اتاق یکی از لباسای ابرا رو نشون دادم گفتم خاهر شوهرم خرید برای دخترم خیلی دوسش دارم بچه میبینه لباسو دوس دارم باز رفته قیچی برداشته لباسه رو قیچی کرده اینقد عصبی شدم باز‌رفته ابرا رو کتک زده میگم دخترمو اذیت نکن قهر‌میکنه میره باز مامانش قهر میکنه دهنشو کج میکنه میره توگوشی کاری باهام کردن ک رفتم تو دست شویی گریه کردم منم قطع ارتباط کردم چون مامانش حاظر نیست بگه دخترم نکن یا جلو دخترشو بگیره ۶ سالشه بچش هرچند بچه باشه مامانش باید بفهمه منم نرفتم دیگه وسایل اون وسایلن مال من نیستن حرومن مگه اونم استوری گذاشته خوشم میاد قطع ارتباط میکنید فک کنید آشغال خودش بره تو سطل آشغال😐 خاستم جوابشو بدم گفتم ولش نفهم نمیفهمه چیکار کنم جوابشو بدم؟
مامان 🥯 گل دخترم 🥯 مامان 🥯 گل دخترم 🥯 ۲ سالگی
مادر شوهرم فک کنم مریضه . براتون تعریف کنم اون روز پاشد اومد بالا دخترم خ جیغ میزد صداش رفته بود پایین ‌ اول ک هی میگفت حوصلش سر رفته بچه منم گفتم پارک بردمش بازیشو کرده توی تراسم بردمش آب بازیشو کرده الانم گشنشه و خوابش میاد باز میگفت وای ای حوصلش سر رفته😊دلم میخواست بزنم تو دهنش.
بعد سریع یه چیز داشتم درست میکردم بدم بخوره دخترم دراومده اینجوری میکنه برنجم بهش،میدی بخوره 🙄 قیافه من 😕 گفتم آره هرروز ظهر و هر شب برنج میخوره عصرانه نمیشه برنج داد دیگ شام نمیخوره .
بعد رفتم دخترمو گزاشتم رو زمین دراز بکشه چرت بزنه نق میزد دراومده میگه وای کاش پستونک می‌خورد 🫥🫥🫥🫥🫥🫥🫥 میگم تو این سن مگ احمقم ب بچه پستونک بدم میگ دختر فلانی هنوز داره پستونک میخوره😳 گفتم اون نتونسته از بچش پستونکو بگیره ک هنوز بچش داره میخوره ((( اون بچه دوماه از دختر منم بزرگتره یعنی تقریبا دوساله هست))) .
خلاصه دخترم بیهوش شد خوابش برد . اونم پاشد رفت پایین .

امشب پدر شوهرم اومد دنبال دخترم پسر برادرشوهرمم باهاش بود از دختر من بزرگتره ۳سالو خورده ایشه . بردش پایین رفتم پشت پنجره اتاق ک گوش بدم ببینم چی میگن دیدم مادر شوهرم داره ب جاریم میگ ای بچش از دست ما هیچی نمیخوره فقط مامانش باید بهش غذا بده وااای ماشالووو شاهان ( پسر برادرشوهرم) همسن ای بود ماهرچی میدادیمش میخورد🫥🫥
خب زنیکه عوضی پفیوز دختر من غذاشو سره موقع من بهش میدم عوضیکه تعریف کنی بگی بچش همیشه سیره هیچوقت گشنه نیس با یه لحن بد داری بیانش میکنی. یعنی متنفررررم از این اخلاقای مسخرش ک بچه هارو باهم مقایسه میکنه .‌




دلم میخواد یه تفنگ داشتم خلاصش میکردم 😊😊😊