سلام خانوما کم کم دارم دیوونه میشم از دست دخترم.. نمی دونم چرا چند پقته دخترم تینجوری شده.. همش جیغ میزنه.. بهونه میگیره.. نمی ذاره کسی صحبت کنه.. هر کی هر حرفی بزنه فقط با داد جواب میده.. خیلی خیلی لجبازی میکنه.. تهران که بودم خوب بود با شوهرم گفتیم اینجا تنهاست طاقت نمی کنه ببریم شهرستان یکم حالش بهتر شه.. اونجا بعضی اوقات شاید لجبازی میکرد زعد ک ب زبون میگرفتمش اروم میشد ولی یک هفته است اومدیم خونه مامانم دهن همه رو سرویس کرده.. همه ازش فرار میکنن.. حتی من. خسته کرده.. دلیش چیه.. تورو خدا هنوز دیوونه نشدم نزدم ب کوه و بیابان یکم راهنماییم کنید.. کسی هست بچش اینجوری باشه تو این سن.. حالا شوهرم میگه اینجا شلوغه هر کی یه حرفی میزنه اینم گنجایش نداره واسه همون اینجوری میکنه.. تو روخدا اگه کسی دخترش یا بچش اینجوریه یکم دلداریم بده.. اخه دندون هم نیست چون خیلی وقته بیست تا دندون دراورده.. بنظرتون چکار کنم.. هر کی تجربه داره راهنمایی کنه..

۵ پاسخ

بچه ها عاشق روتین زندگی خودشونن چون بهشون ارامش میده وقتی هر چیزی قابل پیش بینی باشه و ثابت.مثلا اتاقشون جای خوابشون ساعت خوابشون ساعت غذا وسایلشون.
دخترت کلافه شده از این جابجایی.
من زمان جنگ یک هفته شمال بودم و به پسرم خیلی خوش میگذشت از این بابت که بچرخه توو حیاط و آب بازی کنه و اینا نگران بودم برگردم دهنم سرویس وقتی برگشتیم انقد اروم شده بود با لذت با اسباب بازیاش توو اتاقش بازی میکرد.بالششون بغل کردو.....

دختر منم خونه ی خودمون آرومه ولی کافیه برم خونه مامانم اینا با عالمو ادم لج میکنه.اصلا انگار ی بچه‌دیگه میشه

ببین حوصلطه تایپ ندارم ولی دقیقا شرح حال منو گفتی یه مدته زندگی نمیکنم واقعا عرفان به یه بچه کاملا غیر قابل کنترل تبدیل شده.....

حق با شوهرتونِ اونجا شلوغه ارامش بچه بهم میخوره ب حتی اگه کسی چیزی هم نگه متوجه میشه که بقیه کلافه میشن بدتر میکنه منم به خاطر پسرم جای شلوغ نمیرم موقعی میرم شهرستان خونه ی مادرم که خواهر و برادرام نباشن حسابی با پدر بزرگ و مادربزرگش تو فضای باز بهش خوش میگذره

منم چند روزه اینجوری شده یعنی می‌شینم از دست شیطونیاش و حرف گوش ندادن اش گریه میکنم امروز شوهرم بهم گلاب میداد آروم باشم در این حد

سوال های مرتبط

مامان بهاره مامان بهاره ۲ سالگی
سلام مامانای عزیز
دخترم 2سال و 6ماهشه از وقتی دوسال شد ی اخلاقای بدی گرفت که دیگه به زور تحملش کردم تا الان (لجبازی میکنه جیغ گریه و..)ولی الان چیزی که نگران کننده تر شده برام اینه که تو این مدت از من و باباش (مخصوصا باباش)خیلی دور شده سرش داد میزنه همش میگه بوسم نکن برو اونور و...ولی من ب شوهرم میگم صبر کن ان شاالله درست میشه خونه ما آپارتمانه و با مادرشوهرم واحدمون رو ب روی همه و دخترم هرشب گریه و جیغ می نه که من باید برم پیش مامانی بخوابم و ما ز زور میاریمش پیش خودمون که عادت نکنه یا عموش وقتی کاری بکنه همش سرش داد میزنه احساس میکنم حال روحی روانی دخترم داره خراب میشه من هیچ خانواده ای یا آشنایی اینجا ندارم که برم پیشش تا دخترم آرامش پیدا کنه یکم فقط گیر کردیم تو این خونه پس فردا قراره برم پیش مامانم از الان دخترم خوشحاله باباش میگه دلت تنگ نمیشه برام میگه نه
دیگه نمیدونم باید چیکار کنم با برادرشوهرم قهرکردم بابت اذیت کردن دخترم ولی بازم چون غریبم اینجا ول کن نیست همش اذیت میکنه با کاراش شوهرمم اصلا از ترس مامانش حرفی نمیزنه
ممنون میشم راهنمایی کنید