تجربه زایمان طبیعی بارداری دوم
سلام مامانا من 5 شهریور بدون درد با نامه پزشک که به خاطر lugrختم داده بود رفتم اورژانس ، بعد معاینه که دوستانت بودم و کمی درد نشون داد دستگاه ، رفتم بستری شدم آمپول فشار زدن ، ضربان قلب بچه بالا رفت برای دو ساعت که باید ختم میداد و میرفتم سزارین ولی نداد بازم وایستادن تا ضربان قلب بچه اومد پایین ، با اون همه درد ، باز فایده نکرد آمپول درد زدن ماما خصوصی گرفتم منو رسوند 7سانت ، ولی بازم ضربان قلب بچه بالا رفت تو اوج 7سانت درد کشیدم بدون پیشرفت حدودا یکساعت ، از 7سانت جمع شد رحمم 5سانت شد و وقتی ضربان قلب بچه پایین اومد دیگه از 5سانت بالا نرفتم تا اینکه خود دکتر اومد بالا سرم و موقع درد معاینه کرد ، و با دستش دهانه رحم باز کرد تا فول شدم از درد فقط جیغ میزدم و خون حس میکردم تو گلوم ، با فشار بچه بیرون نیومد و باز آخر دکتر با دستش بچه رو کشید بیرون من با پارگی درجه 3 و خونریزی شدید بستری شدم برای چند ساعت ، بماند که گلوی بچه جای ناخن های خانم دکتر بود و الان هم هست و صورتش کبوده ، اگر عقب برگردم از بدترین آدم زندگیم قرص میگیرم یا هر چیزی که بشه فروخت میفروشم میرم سزارین چون ارزش جون آدمیزاد بالاتر از پول ، اینو بدونین مرگ جلو چشم میاد ، اون لحظه که گلوم از شدت داد و پایین تنم از درد می‌سوخت به این فکر کردم که چقدر احمق بودم و به طبیعی فکر کردم ، واقعا بازی با مرگ ، بازی با جون ادم ، طبیعی بزرگترین اشتباه یک زن، من دو روزه اندازه 20سال پیر شدم دیگ امید ندارم به زندگی ، چون مرگ جلو چشمم بود و کاری از دست هیچ کس بر نمیومد

۸ پاسخ

آخی عزیزم ناراحت شدم بابت تجربه بدی که داشتی، طبیعی اسمش روشه طبیعی,, نه با دستکاری و مصنوعی!!! اگه شرایط طبیعی باشه بهترینه چون طبیعت بدن همینه اما بخواد هی دستکاری بشه و با زور باشه عذاب آوره !!

چند هفته ختم بارداری دادن

فقط میگم بدن با بدن متفاوته
و اینکه شما خب ضربان قلب بچه بالامیرفته وگرنه روند زایمان خوب بوده

اینهمه درد کشیدید و باز نشدید تصلا قبول نکردن ببرن سزارین؟

ای خدا چرا یکی میگه طبیعی بده یکی میگه خوبه واقعا سردرگم موندم

منم گفتن sga سونو انقد استرس و بدبختی رفتم برای زایمان طبیعی امپول فشار گرفتم یه روز کامل بدون ذره ای پیشرفت کاملا بسته بودم و در اخر بچه مدفوع کرد و خورد و ضربان قلب افت کرد رفتم برای سزارین از خوشحالی گریه میکردم باورت نمیشه طبیعی چقدر وحشتناک بود بااینکه من نه پیشرفت داشتم ن درد چندانی کشیدم ولی با اولین معاینه فهمیدم چه غلطی کردم...

آخی عزیزم چقدر سخت بوده.بااینکه بارداری دوم هم بودی که

و جالب نوزاد دخترم با وزن نرمال 3100بود و کاملا نرمال سونو اشتباهی گفت

سوال های مرتبط

مامان 𝙰𝚛𝚢𝚊🧸💙 مامان 𝙰𝚛𝚢𝚊🧸💙 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت پنج✅
دیگه فک کنم سومین یا چهارمین سرم فشارم بهم وصل کردن و من به زوووور با درد خیلی شدید فقط به خاطر اینکه زودتر زایمان کنم راحت بشم با ماما همراهم ورزش میکردم و معاینه تحریکی میشدم که افتضااااح درد داشت ماما میومد معاینه کنه من دااااد میزدم ترو خدا معاینه نه😂ساعت شش اومد معاینه کرد گفت طول سرویکسم کلا رفته و من 6سانتم دوباره گفت شل کن معاینه تحریکی کنم زودتر باز بشی بچه از دیشب ساعت دو مونده تو خشکی خطرناکه دستگاه هم بهم وصل بود مدام حرکات و ضربان قلب بچه رو چک میکردن تا ساعت 8 شب من 8سانت شدم و انقد داد زده بودم و زایمانم طول کشیده بود دهانه رحمم ورم کرده بود اینم بگم من کلی ورزش و پیاده روی و پله نوردی و رابطه بدون جلوگیری رو از 34هفته شروع کرده بودم وشیاف گل مغربی هم از 37 هفته گذاشته بودم اینا تاثیری رو من نداشته بود و سر بچه بالا بود ونیومده بود پایین تا کلی رو توپ پریدم تا اومد پایین ولی کج اومد پایین تا اینکه ماما اومد دستشو تا کجا با بتادین شست کرد تو سر بچه رو آورد تو لگن تنها شانس من تو زایمان این بود که لگنم مناسب بود وگرنه دهانه رحمم نرم نبود و من چقدر آمپول نوش جان کردم تا دهانه رحمم نرم بشه
مامان شاهان👑❤ مامان شاهان👑❤ ۲ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت دو✨😌
دهانه رحمم به سه سانت ک رسید کیسه ابمو پاره کردن آمپول اسپاینال زدن بهم دردامو خیلی کمتر حس میکردم ساعت دوازده شب بود دکترم اومد بالا سرم من نفس تنگی گرفته بودم ضربان قلبمم خیلی رفته بود بالا به ماما گفتم من نمیتونم طبیعی زایمان کنم تروخدا سزارین کنید منو گفت باید طبیعی زاینان کنی همه میگن نمیتونم ولی زایمان میکنن بهم اکسژن وصل کرد چون ضربان قلبم بالا بود نفس تنگی هم داشتم ساعت یک دکتر اومد بالا سرم گفت این که ضربان قلب جفتشون داره نویز میندازه خطرناکه باید عمل بشه ولی ماما هی میگفت من احیاش میکنم چیزی نیس داره خوب میشه ضربان قلب جفتشون اخه ضربان قلب نی نی هم اومده بود پایین نمیدونم چرا مامای بالاسرم گیر داده بود من حتما طبیعی زایمان کنم دکتر از اتاق رفت بیرون با دوتا دکتر دیکه اومد اونا هم گفتن باید عمل بشه منو اماده کردن رفتم اتاق عمل چون من اسپاینال زده بودم اصلا آمپول بی حسی ک تو اتاق عمل زدن رو متوجه نشدم ساعت دو صبح نی نی منم بدنیا اومد
مامان شاه پسرم🩵💙 مامان شاه پسرم🩵💙 روزهای ابتدایی تولد
مامان آریان مامان آریان ۱ ماهگی
مامان بنیامین ❤️‍🔥 مامان بنیامین ❤️‍🔥 ۴ ماهگی
۸/۲/۱۴۰۴ ۴۰ هفته و یک روز بودم رفتم سونوگرافی و نوار قلب جنین گفتن ضربان قلبش پایین اومده باید بری بیمارستان اومدم بیمارستان کم‌کم دردام داشت شروع میشد معاینه کردن ساعت سه یک سانت باز بودم رفتم برای بستری ساعت پنج و رب بستری شدم دوسانت بودم اصلا هیچ دردی نداشتم تا ساعت هشت و نیم سه سانت شدم بهم آمپول فشار زدن از ساعت هشت و نیم تا ساعت یازده رسیدم به پنج سانت دردش جوری بود که کمرم خیلی درد می‌گرفت اصلا نمیتونستم خوابیده باشم ولی مجبور بودم کمرم و می‌گرفتم بالا می‌گفت باید زور بزنی تا شیش سانت بشی بعد اپیدورال میکنیم دیگه واقعا دردش بالا رفته بود و خیلی درد داشتم زیر شکمم و پایین کمرم سمت لگن و ران پاهام فوق‌العاده درد شدیدی داشتم کل بدنم سرد شده بود فقط جیغ میزدم تا اومدن معاینه کردن سریع اپیدورال آوردن زدن برام تا زدن احساس کردم کل بدنم و گرما گرفته از سمت کمرم رفت به سمت شکم و پاهام دیگه دردی احساس نمی‌کردم درد داشتم ولی مثل درد پریود خیلی خیلی کمتر تا نه سانت نه سانت که شدم دوباره دردام رفت به سمت شدید شدن وقتی دردام زیاد شد فول شدم دردم مثل همون پنج سانتم بود اما سی ثانیه بود می‌رفت دو دقیقه بعد میومد یه خانم پرستار اومده بود همراه با ی ماما فشار میدادن شکمم رو که بچه بیاد بیرون وقتی اومد بیرون بچه خیلی راحت شدم اما جفتش مونده بود چندبار فشار دادن بخاطر جفت بعدشم بخیه زدن که من بیحس بودم چیزی احساس نکردم
مامان آیلین🩷 مامان آیلین🩷 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی ۲
از درد زیاد همه جارو چنگ مینداختم به مامائه گفتم اگه بچم به دنیا نمیاد این ۷سانت بیشتز نمیشه من میخوام دیگه برم برای سزارین گفت ن دیگه به دنیا میاد یکم تحمل کن خلاصه ساعت ۱۰ بود یه مامای دیگه اومد گفت از تخت بیا پایین یه ورزش بهت میگم اینو انجام بده اونو با درد زیاد انجام دادم اونم کمرم محکم گرفت فشار داد با همون خلاصه ۱۰ سانت شدم دردام شدیدتر و با فاصله خیلی کمتر شد ولی سر دخترم تو کانال زایمان گیر کرده بود در نمیومد موهاش و میدیدن ولی پایین تر نمیومد اخرش یکی دیگه از ماماها اومد بالا سرم مشت هاش رو گذاشتم رو شکمم و محکم رو به پایین فشار داد اون یکی ماما هم هم از پایین فشار می‌آورد تا دهانه واژنم باز تر بشه اما نمیشد چون من هربار دردم می‌گرفت دردام ۵ثانیه ای می‌شد تا بچه یکم پایین تر میومد من دردم دوباره می‌رفت بچه دوباره می‌رفت بالا اخرش پرینه رو برش زدن و با فشار های زیاد سر بچه اومد بیرون و دخترم به دنیا اومد دردم کلا رفت ولی بعدش بخیه هام خیلی درد میکرد و اینکه فشار دادن شکم بعد زایمان خیلی درد داره من نمیخوام از زایمان طبیعی بترسونمتون ولی اگه طاقت درد زیاد قبل زایمان ندارین حتما برید برای سزارین البته ک اونم درد های خودشو بعد زایمان داره ولی من درد خیلی بدی داشتم قبل زایمان هربار یادم میاد تنم میلرزه ولی بازم همین که دخترم صحیح و سالمه خداروشکر♥️