۲۲ پاسخ

اکه صد بار دیگه هم زایمان کنم سزارین قطعا تنها انتخابمه به نظرم طبیعی الان که علم پیشرفت کرده مزخرف ترین نوع زایمان هس.

شما شرایطتون اصلا مناسب زایمان طبیعی نبوده وگرنه طبیعی انقدرام وحشتناک نیست
دکترتون که دید وضعیتتون اینطوره باید سزارین میکرد

خب مگ جونتون از سر راه اوردین میدین دس این پرستارا
پولو قربون خودتون بکنید بابا
یه عمری خودتون عیب ناک میکنید

متاسفم واسه تجربه بدی که داشتی 🥲ان شاالله پاقدم نی نیت پرخیر و برکت باشه😘کاش گهواره یه دکمه داشت هرمامانی که نوع زایمانشو انتخاب کرده فقط تجربه های خوب اون نوع رو میدید😅

من سزارین شدم یه ماه پیش حتی اندازه یه بریدگی کوچیک هم درد نداشتم

بیمارستان دولتی خیلی بده برای زایمان..دم به دقیقه دانشجو میاد معاینه و با ناخن هاشون ادمو زخم میکنن ..منم تجربه زایمان طبیعی بجه اولم خیلی بد بود..دومی رفتم خصوصی خیلی خوب بود و بخیه هم کم خوردم کلی سر اولی فقط برش زده بودن و از جلو تا خط باسن بخیه بود

منکه سزارین بودم و خییییلی عالی بود
حتی من انقدی یادم رفته که انگار زایمان نکردم
همون روز اولم سرپا بودم

کدوم بیمارستان بودی عزیزم؟

حتما توان بدنی نداشتی دکترت نگفته وگرنه بعضی ها خیلی خوب زایمان میکنن خداروشکر که بخیر گذشت

عزیزم تجربه هر کس و آمادگی بدنی هر کسی متفاوته در زایمان طبیعی ، قطعاً کسی که دوران بارداری ورزش کرده و بدنش آمادگی داره و هفته های آخر زیر نظر دکتر دمنوش به دانه و ... و ابزن زایمان استفاده کرده زایمان راحتتری داره و میدونه متناسب با هر مرحله از زایمان چه ورزشی کنه که بهش کمک کنه.
متاسفم تجربه بدی از زایمان طبیعی داشتی ❤️‍🩹🫂
من خودم طبیعی زایمان کردم با این که بیمارستان دولتی و بی امکاناتی بودم و آخراش سخت بود ولی از روند زایمانم راضی بودم و بخیه هم سه یا چهارتا خوردم و ورزش ها بین دردا و تنفس های مخصوص موقع دردا خیلی کمکم کرد

الهی بگردم چقدر سخت🥺 من خداروشکر زایمان خوبی داشتم باز منم طبیعی بودم فک میکنم بدن با بدن فرق میکنه من کلا خداروشکر ۵ تا بخیه خوردم

واااای از دست بیمارستان حافظ و وای از بیمارستان دولتی🤦‍♀️🤦‍♀️آخی چقدر اذیت شدی انشالله خاطره بدش پاک بشه و زودتر خوب بشی عزیزم

عزیزم چقدر بد که اینقدر اذیت شدی و زایمانت خاطره بدی واست شده🥺🥺..باخوندن تجربت بیشتراز قبل مصمم شدم برم سزارین

واااای منم تجربه ای بدی داشتم و الان همش پشیمونم و میگم کاش طبیعی زایمان نمی‌کردم ....همش میگفتم این چه غلطی بود من کردم

مگع میشه بدون بی حسی بخیه بزنن چطور تونستی!؟؟

مگه میشه بدون بی حسی قیچی کنن نفهمیدی

زردی بچت بهتر شد؟

عزیزم🩷ان شاالله بهتر باشی

و اینم بگم آنقدر به بچه فشار اومده بود که سرش موج برداشته و روی چشم‌هاش خون اومده
هیچ وقت فکر نمی‌کردم و تصور نمی‌کردم زایمان طبیعی انقدر وحشتناک باشه

همش میگم کاش سزارین میکردم منکه الان درد بخیه دارم چه فرقی میکرد حداقل دیگه اونقدر درد زایمان نمیکشیدم

آخ عزیزم درکت میکنم منم درد هر دو کشیدم دیدن طبیعی نمیشه بردن سزارین

😫😫😫😫😫واااای

دقیقا موافقم بدترین نوع زایمانع

سوال های مرتبط

مامان ماهلین مامان ماهلین روزهای ابتدایی تولد
و منم هم زایمان کردم تحربه من از یه زایمان بد و پرخطر😐
جمعه ساعت ۱۲ بستری شدم با دوسانت نیم ساعت یک کیسه ابم پاره شد امپول فشارم بهم زدن دردای بدی داشتم تا ساعت شیش عصر خیلی درد داشتم فقط چهار ساعت باز شده بود امپول اپیدروال زدم بخاطر درد زیاد تا ۹ شب درد نفهمیدم خیلی میومدن معاینه میکردن تا کمک کنن دهانه رحمم باز بشه انواع ورزش روم انجام دادن اتاق پر خون بود ساعت ۹ شب ۶ سانت بودم دو تا همزمان سرم فشار بهم وصل کردن بی حسی امپول پریده بود دردام شروع شد بود داشتم میمردم همش معاینه میکردن تا ۱۱ شب ۸ سانت بودم ماماها به دکترم میگفتن پیشرفتی نداره بیشتر از ۸ سانت باز نمیشه دکترم میگفت ن خوبه ۱۲ شب شد باز نشد همش میگفتن مادر فرزند از دست میدیم دکترم قبول نمیکرد حالم خیلی افتضاح بود در حال مردن بودم اخر گفت تا دوشب صبر کنید باز نشد بیارید اتاق عمل دو شد من ۸ سانت بودم دیگ داشتم بیهوش میشدم اخر بردن سزارین بچه رو برداشتن من زایمان کردم
مامان علی 🩵 مامان علی 🩵 ۱ ماهگی
تجربه زایمان

پارت سه

خلاصه که من از درد شدید تو راه رو های بیمارستان به اتاق عمل جیغ می‌کشیدم با وجود بی حسی همون اپیدولار که زدن بازم درد داشتم
انقد دردام زیاد بود که بیهوشم کردن

بعد تقریبا بیست دقیقه چشام باز کردم بچمو گذاشتن رو صورتم و همون لحظه یادمه باز بیهوش شدم
چشام که باز کردم تو ریکاوری بودم خونریزی داشتم پرستار صدا زدم اومدن شکممو فشار دادن سه نفری
وحشتناک‌ترین تجربه زندگیم بود دردش خیلی بده

باز خونریزیم قطع نشد دوباره اومدن فشار دادن دستشونو بردن داخل خون های لخته شده رو آوردن بیرون
دوتا قرص بهم دادن که خونریزی قطع بشه عوارض قرص تب و لرز شدید بود سگ لرزه میزدم دوسه تا پتو انداختن روم بازم سردم بود
دوباره اومدن فشار دادن و بازم دوباره اومدن
من دیگه حوونی نداشتم
بلاخره خونریزی قطع شد
من ساعت سه نیم بعد از ظهر زایمان کردم ولی بخاطر خونریزی ساعت نه شب بردنم بخش
خلاصه با همه سختی‌ها و تلخی ها ارزش داشت دیدن چهره ماه پسرم

خانوما سزارین عوارض زیاد داره اگر میتونید طبیعی ییارین
مامان بردیا مامان بردیا ۱ ماهگی
سلام منم بالاخره زایمان کردم
#تجربه زایمان طبیعی پارت ۱
من پنجشنبه برای معاینه و ان اس تی که خود دکتر نوشته بود رفتم بیمارستان
ان اس تی چندتا انقباض کوچیک نشون داد ولی گفت که ضربان قلب بچه خیلی تنده
دکترم معاینه کرد همچنان ۲ سانت باز بود دهانه رحمم ولی بخاطر ضربان قلب بچه گفت که اورژانسی بستری بشم.
من پنجشنبه بستری شدم ساعت ۱۱ظهر
تا ساعت حدودا ۴ بعدازظهر با آمپول فشار هم دهانه رحمم باز تر نشد
کم کم معاینات دردناک شروع شد و دردهای منم همینطور
دردها بیشتر میشدن و دهانه رحمم نهایتا ۳سانت شد
من تا ساعت ۲صبح درد کشیدم و کیسه آبم رو پاره کردن و بخاطر درد زیاد بهم مسکن تزریق کردن که نهایتا ۱ ساعت جلو درد هارو گرفت ولی تا میدیدن که من دردم کمتر شده میومدن معاینه تحریکی انجام میدادن
ساعت ۳صبح انقدر گریه کردم و گفتم درد دارم که اپیدورال بهم تزریق کردن با دهانه رحم ۳ سانت و گفتن احتمالا تا زایمان اثرش بره
بعد اپیدورال حالم خیلی خوب شد و بلند شدم ورزش کردم
مامان یاسی مامان یاسی ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی بارداری دوم
سلام مامانا من 5 شهریور بدون درد با نامه پزشک که به خاطر lugrختم داده بود رفتم اورژانس ، بعد معاینه که دوستانت بودم و کمی درد نشون داد دستگاه ، رفتم بستری شدم آمپول فشار زدن ، ضربان قلب بچه بالا رفت برای دو ساعت که باید ختم میداد و میرفتم سزارین ولی نداد بازم وایستادن تا ضربان قلب بچه اومد پایین ، با اون همه درد ، باز فایده نکرد آمپول درد زدن ماما خصوصی گرفتم منو رسوند 7سانت ، ولی بازم ضربان قلب بچه بالا رفت تو اوج 7سانت درد کشیدم بدون پیشرفت حدودا یکساعت ، از 7سانت جمع شد رحمم 5سانت شد و وقتی ضربان قلب بچه پایین اومد دیگه از 5سانت بالا نرفتم تا اینکه خود دکتر اومد بالا سرم و موقع درد معاینه کرد ، و با دستش دهانه رحم باز کرد تا فول شدم از درد فقط جیغ میزدم و خون حس میکردم تو گلوم ، با فشار بچه بیرون نیومد و باز آخر دکتر با دستش بچه رو کشید بیرون من با پارگی درجه 3 و خونریزی شدید بستری شدم برای چند ساعت ، بماند که گلوی بچه جای ناخن های خانم دکتر بود و الان هم هست و صورتش کبوده ، اگر عقب برگردم از بدترین آدم زندگیم قرص میگیرم یا هر چیزی که بشه فروخت میفروشم میرم سزارین چون ارزش جون آدمیزاد بالاتر از پول ، اینو بدونین مرگ جلو چشم میاد ، اون لحظه که گلوم از شدت داد و پایین تنم از درد می‌سوخت به این فکر کردم که چقدر احمق بودم و به طبیعی فکر کردم ، واقعا بازی با مرگ ، بازی با جون ادم ، طبیعی بزرگترین اشتباه یک زن، من دو روزه اندازه 20سال پیر شدم دیگ امید ندارم به زندگی ، چون مرگ جلو چشمم بود و کاری از دست هیچ کس بر نمیومد
مامان حسنا مامان حسنا ۲ ماهگی