خانما خیلی کلافه شوهرم اصلا اهمیت نمیده الان هوا خوبه شوهرم کولروزد پسرم گفت باباسردمه این لج کرد بابچه سرش دادزد اون سری هم سردش شده بودشوهرم کولروخاموش نکرد صبح بچه تبش۳۹ونیم شده بود بچم بغض کردسرش دادزد دلم خیلی شکست یه چندماهه باهممون لج کرده بعضی وقتا انقدراذیت میکنه بچه لباسشومیزاره کیفم میگه میشه پیش بابانمونیم خیلی دلم میخوادازش جدابشم خسته شدم دیگه بچه هام دارن اذیت میشن ازدستش خانوادم قبول نمیکنن

من نمیدونم اون موقه که شانس تقسیم میکردن ما کجا بودیم؟ پس این همه مرد درست حسابی و جنتلمن هست چرا اینا گیر ما افتادن؟؟؟

منم بریدم ازدستش ده ساله بریدم

چقد متنفر شدم اززندگی متاهلی همش سختی غم غصه دردسر اذیت بخدا که این زندگی نیست

ای بابا برید تو اتاقی. یا ی قسمت از خونه ک باد نباشه. سعی کن بفرستی روانپزشک یا با خانواده‌اش درمیون بزاری بگو بچه ها خسته شدن. خودمم خسته شدم.

ببرش تو اتاق