تجربه زایمان 🤣🤣🤣
بزارید منم بگم 🤣
من سزارین بودم بردنم اتاق عمل داخل اتاق عمل سوند وصل کرد بهم گفت یه نفس عمیق بکش تا شروع کنم من تا اومدم نفس عمیق بکشم گذاشت🤣🤣🤣اصلا متوجه نشدم بعدش دکتر بی حسی اومد من اصلااااا تکون نخوردم و دردم نگرفت بعد از بیحسی سریع خابوندن اینجا بود تمام بدنم گر گرفت حتی دستام و قفسه سینه ام حس میکنم بیشعور خیلی زیاد زد آخه سر بچه قبلی اصلا دستام بی حس نبود قفسه سینم سنگین نشد و همین متاسفانه الان دوازده روز میگذره و من همچنان دچار کمر درد های وحشتناک میشم ب طوری ک اصلا درد بخیه و اینا پاش چیزی نیست هلاک شدم
درکل سزارین خیلی راحته ولی بعدش دردش ذره ذره از وجودت خارج میشه
ماساژ. رحمی فقط گذاشتم توی ریکاوری بهم بدن ک بی‌حسم
و قسمت یکم اذیت کننده اش اولین راه رفتن بود ک اولین بار بیای پایین پایین اومدن های بعدی دردش هر دفعه کمتر میشه هر چی بیشتر راه برید ۸ ساعت بعد از عمل اصولا میگن راه برید هر چی بیشتر راه برید زودتر خوب میشید احتمال آمبولی هم میاد پایین
من الان هنوزم کمرم داره می‌شکنه و از همه مهم تر یک جوجه زر زرو دارم ک نزاشته ده روزش بشه کولیک و زردی هم برا من گرفته 🫠

۱۳ پاسخ

من موقع بیحسی به کمر خیلی تکون میخوردم اذیت شدم

نه یه خاطر زیادی بی حسی نبوده فکر کنم چون دومین بار بوده دردش بیشتره منم خیلی کمر درد دارم سر پسرم انقدر اذیت نبود کمرم حتی با اینکه همش نشسته بودم شیر خودمو میدادم

من تجربه ی بی حسی ندارم اما شوهرم یه عمل کرد بی حسی زدن بهش از کمر به پایین کل سیستم بدنش بهم ریخت
الآنم با وجود گذشت سه سال هنوز همون جور هست

اگه میگی به دکتر خیلی بستگی داره زایمان پس من برم دعا کنم دکترم تا ۱۰ سال دیگه در قید حیاط باشه که بتونم بچه دومم هم پیش اون زایمان کنم🤣🤣

برای منم دعا کن به خیری بگذره🙏❤️

به نظرت بیهوشی ازبی حسی بهتر نیست؟
من سر بچه اولم بیهوشی بودم هیچ مشکلی نداشتم

بیهوشی عالیه ولی بی حسی نه

سزارین دوم یخورده سختتر میشه
عب نداره سختیا فدای سر وروجکت مهم اینه زایمان کردی و من موندم ت صف😅🤦🏻‍♀️

من استرس بی حسی و اتاق عمل زندگی رو ازم سلب کرده خیلی ترس دارم بهتره بگم فوبیا 🥺🥺

چشمت روشن عزیزم

اخی الهی خدا گل پسرتو حفظ کنه😍

کمردردت بخاطر آمپول بی حسیه نه؟؟؟
من خودم بیهوشی انتخاب کردم اصلا کمردرد نداشتم

من سز اورژانسی شدم خیلی بد بود اصلا نمیخام تجربمو بگم ولی در کل گذشت

سوال های مرتبط

مامان پاشا🧸 مامان پاشا🧸 روزهای ابتدایی تولد
برای مامانای سزارینی
صرفا چیزی که میگم تجربه شخصی خودمه و بستگی به بدن ، بیمارستان و دکتر هم داره
من خودم عاشق زایمان طبیعی بودم و تا هفته ۳۸ قصدم طبیعی بود، تمام ورزش هارو انجام دادم و آماده طبیعی بودم که لحظه آخر همسرم اجازه نداد .
وحشت عجیبی از سزارین و درد بعدش داشتم نمیدونم چرا
اما کلا همه وحشتام صرفا الکی بود چون درد سوزن اسپاینال ، سوند و ماساژ رحمی رو اصلا نفهمیدم بعد بی حسی هم پمپ درد داشتم ، همون شب با کمک پرستار همراه شروع کردم راه رفتن و سعی کردم کمرم رو صاف نگه دارم و از فرداش که مرخص شدم کاملا سرپا بودم و کلا ۲روز بعد زایمان درد کمی مثل درد پریود داشتم همین و بس🤗
پیشنهادم اینه که بدون استرس برید برای عمل ، موقع اسپاینال و یوند کاملا بدنتون رو شل کنید ، از پرستارها خواهش کنید تا بی حس هستین ماساژ رحمی رو داخل اتاق عمل و ریکاوری انجام بدن ،
بعد عمل تا میتونید راه برید و کمرتون رو صاف نگه دارین
ایشالله که زایمان خوبی داشته باشین همه چه طبیعی چه سزارین❤
مامان فرنام🧸🌈 مامان فرنام🧸🌈 ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارینم
سلام دوستان ، من ۳۵ هفته و ۶ روز بخاطر فشار بالا سزارین اورژانسی شدم ، فقط قسمت های مهمش رو میگم ، برای وصل کردن سوند اصلا نترسید و در حد ده دقیقه نهایتا سوزش داشته باشه و یک حالت بدی داشته باشید که فکر میکنید نمیتونید تحملش کنید ولی به مرور طبیعی میشه کلا...بیرون اومدنش هم که یک سوزش خیلی سریع و تمام...
مورد بعدش زدن امپول بی حسی ، کلا هیچی احساس نمیکنید ، مثل یک امپول معمولی هستش نگران نباشید ، من بعدش هم راحت سرمو تکون دادم و بالش هم داشتم ولی اصلا سردرد نشدم، فقط مایعات زیاد بخورید بعدش...
بعد از عمل فشار های شکمی که موقعی که بی حس هستید که حس نمیشه ، شاید اون اخراش یه کوچولو حس کنید و درد کم داشته باشه...مورد آخر هم راه رفتن بعد عمل که اون بنظرم درد داشت دفعه اول باید تحمل کنید و نفس عمیق بکشید بعدش به مرور راه برید کمتر میشه...
درضمن من بعد از وعده های غذایی قرص جویدنی دایمتیکون ۴۰ میخوردم که ضدنفخ هست چون اگر نفخ کنید از داخل بخیه هاتون درد میگیره ...
مامان پسرک🩵 مامان پسرک🩵 ۵ ماهگی
پارت ۴
زایمان سزارین
.
بردنم تو اتاق عمل و خانوم دکتر و بقیه بچه ها کم کم اومدن و بگو بخند میکردن که استرس من کم بشه . راستی دکترم خانوم دکتر ایلخانی بودن بیمارستان فرمانیه
یکم بعد دکتر بیهوشی اومد یه اقای تقریبا سن بالا ک خیلی مهربون بودن .
اومدن بهم گفتن بیهوشی میخای یا بی حسی که گفتم فک میکنم بی حسی بهتر باشه . گفت اره بهتره پس بی حس میشی فقط باید باهام همکاری کنی که اذیت نشیم جفتمون . یه اقای ذیگ هم اومد بهم گفتن که نفس عمیق بکش تو لش ترین حالت ممکن بشین و شونه هات و بنداز و سرتو بیار پایین .
این کار و انجام دادم و اقاعه شونه هامو گرفت و گفت نفس عمیق بکش . و بی حسی و زدن برام . باید بگم اندازه سر سوزنم درد نداشت . و استرس این موضوع و نداشته باشید فقط تکون نخورید که سردرد نگیرید . بعد این ک بی حسی و زدن گفتن پاهات اگ گرم شد دراز بکش . پاهام که گرم شد دراز کشیدم سریع و دستامو بستن و پرده کشیدن . پرده که کشیدن من انگار حالم از ترس بد شد . و هی میترسیدم بیحس نشده باشم . گفتم خانوم دکتر من بی حس نشدم گفت شدی بعد گفتم ب خدا نشدم گفت الان سوند و وصل کردم فهمیدی مگ ؟ گفتم نه 😁🤣بعد حالت تهوع گرفتم فک کنم اثر بیحسیه بود گفتم دارم بالا میارم دکتر بیهوشی گف سرتو بگیر سمت من بالا بیار ولی الان نمیاری بالا . همون لحظه امپول زد تو سرمم فک کنم برای تهوع بود همون لحظه خوب شدم . دیگ ساکت منتظر بودم . دکتر بیهوشی قربون صدقم میرفت از بچم میپرسید دستشو میزاشت رو سرم هی میگف الان تموم میشه صداشو میشنوی . که یهو صدای گریه اومد 🥲🥺دکترم گفت ایناز اصلااااا شبیت نیسسسس🤣🤣🤣🤣
مامان گیسو مامان گیسو ۳ ماهگی
تجربه سزارین من
هفته پیش یک شب قبل صلح انقدر ترسیدم که صبحش افتادم به خونریزی
سریع رفتیم بیمارستان و قرار شد که همون روز اورژانسی سزارین بشم
دیگه کارامو کردن و منو فرستادن اتاق عمل (اینم بگم بیمارستان انصاری نارمک زایمان کردم)
آمپول بی حسی اصلا هیچ دردی نداشت سندمم بعد از بی حسی بهم وصل کردن و هیچی از دردش نفهمیدم
کادر اتاق عمل بیمارستان عالی بودن من بعد از بی حسی نفس تنگی شدید داشتم سریع بهم اکسیژن وصل کردن نفس تنگیم بهتر شد هر حالتی که داشتم و بهشون میگفتم سریع آمپول میزدن و رسیدگی میکردن واسه همین اصلا بهم سخت نگذشت
ولی نگم از عوارض بی حسی من سر درد نگرفتم اصلا با اینکه خیلی ام سرمو تکون دادم ولی قفسه سینم میخواست از درد جدا شه از همدیگه خیلی درد وحشتناک و زیادی بود و غیر قابل تحمل قشنگ پدرمو درآورد
پمپ دردم نداشتم مسکن بهم میزدن و شیاف میزاشتن مرتب
و درد اولین راه رفتن که نگم چقدر سخت و طاقت فرسا بود برای من
من تا چند روز نتونستم صاف راه برم
با وجود همه اینا بازم برگردم سزارین رو انتخاب میکنم چون جون و بنیه زایمان طبیعی رو ندارم اصلا الانم که یک هفته گذشته خیلی بهترم و کلا حالم رو به
بهبودیه
مامان ني ني پيني🧿 مامان ني ني پيني🧿 ۱ ماهگی
امپول و ك زد پاهام شروع كرد سوزن سوزن شدن شديد و شكمم هم همينطور هم زمان دكترم داشت بتادين ميزد با پنبه ولي انقدر تو فاز سوزن شدن بين اينك ميتوني تكون بدي نميتوني اينا بودم خيلي ترسيدم بهش گفتم تورو قران برا من ارامبخش بزن گف ن ب بچه ميرسه ضربات رف بالا خودش زد🤣🤣🤣ديگ اقت دنيا بهشت شد همه جام ك سر شد(البت صبوري ميكردم نميترسيدمم ميشدا)دگ خبري از سوند چندش نبود يهو صدا بچمو شنيدم🥲🥲🥲واي نگم بهترين حس دنياس ميارنش بغلت گريت ميگيره و اون اروم ميشه🤣خلاصه گف حالا ك بچت درومد ميخواي يچي يزنم بخوابي منم از خدا خواسته دگ تا دكترم با غيبت با اون يمي پشت پرده برا من بخيه زدن من خواب بودم🤣🤣🤣بعدم رفتم ريكاوري زختركم اونجارو گذاشته بود رو سرش اومدن شبر دادن بهش شيرم داشتم اصلا تو ريكاوري عالي بودم هنه چي فوق العاده بود و من خووووشال😁😁يبار همون موقع ك خواب بودم شكممو ماساژ دادن يبار موقعي ك ميخواستن ببرنم بخش ك دردي نداشتم درضمن من پمپ دردم گرفته بودم،خلاصه گل و بلبل بود همه چي و من خوشحال ب فكر بچه هاي بعدي🤣🤣 امااااا