امپول و ك زد پاهام شروع كرد سوزن سوزن شدن شديد و شكمم هم همينطور هم زمان دكترم داشت بتادين ميزد با پنبه ولي انقدر تو فاز سوزن شدن بين اينك ميتوني تكون بدي نميتوني اينا بودم خيلي ترسيدم بهش گفتم تورو قران برا من ارامبخش بزن گف ن ب بچه ميرسه ضربات رف بالا خودش زد🤣🤣🤣ديگ اقت دنيا بهشت شد همه جام ك سر شد(البت صبوري ميكردم نميترسيدمم ميشدا)دگ خبري از سوند چندش نبود يهو صدا بچمو شنيدم🥲🥲🥲واي نگم بهترين حس دنياس ميارنش بغلت گريت ميگيره و اون اروم ميشه🤣خلاصه گف حالا ك بچت درومد ميخواي يچي يزنم بخوابي منم از خدا خواسته دگ تا دكترم با غيبت با اون يمي پشت پرده برا من بخيه زدن من خواب بودم🤣🤣🤣بعدم رفتم ريكاوري زختركم اونجارو گذاشته بود رو سرش اومدن شبر دادن بهش شيرم داشتم اصلا تو ريكاوري عالي بودم هنه چي فوق العاده بود و من خووووشال😁😁يبار همون موقع ك خواب بودم شكممو ماساژ دادن يبار موقعي ك ميخواستن ببرنم بخش ك دردي نداشتم درضمن من پمپ دردم گرفته بودم،خلاصه گل و بلبل بود همه چي و من خوشحال ب فكر بچه هاي بعدي🤣🤣 امااااا

۱۰ پاسخ

قبل زایمان هم شیر داشتین؟یا همون موقع برا اولین بار شبر اومد؟

من شنبه زایمانمه فقط فقط از سوند و ماساژ رحمی میترسم🥲🥺

😂😂😂😂من ب گی خوردن افتادم

مرسی انرژی مثبتتتت😍🙌🏻❤️

خیلی میترسم

😭😭😭😭😭

الهی قدمش خیر

من واقعادارم سکته میکنم

پمپ دردچیه؟؟؟

اماااااا از این ب بعدش😁

سوال های مرتبط

مامان دلارا و دایان مامان دلارا و دایان ۱ ماهگی
مامان دلماه دیاکو مامان دلماه دیاکو ۲ ماهگی
تجربه زایمان 🤣🤣🤣
بزارید منم بگم 🤣
من سزارین بودم بردنم اتاق عمل داخل اتاق عمل سوند وصل کرد بهم گفت یه نفس عمیق بکش تا شروع کنم من تا اومدم نفس عمیق بکشم گذاشت🤣🤣🤣اصلا متوجه نشدم بعدش دکتر بی حسی اومد من اصلااااا تکون نخوردم و دردم نگرفت بعد از بیحسی سریع خابوندن اینجا بود تمام بدنم گر گرفت حتی دستام و قفسه سینه ام حس میکنم بیشعور خیلی زیاد زد آخه سر بچه قبلی اصلا دستام بی حس نبود قفسه سینم سنگین نشد و همین متاسفانه الان دوازده روز میگذره و من همچنان دچار کمر درد های وحشتناک میشم ب طوری ک اصلا درد بخیه و اینا پاش چیزی نیست هلاک شدم
درکل سزارین خیلی راحته ولی بعدش دردش ذره ذره از وجودت خارج میشه
ماساژ. رحمی فقط گذاشتم توی ریکاوری بهم بدن ک بی‌حسم
و قسمت یکم اذیت کننده اش اولین راه رفتن بود ک اولین بار بیای پایین پایین اومدن های بعدی دردش هر دفعه کمتر میشه هر چی بیشتر راه برید ۸ ساعت بعد از عمل اصولا میگن راه برید هر چی بیشتر راه برید زودتر خوب میشید احتمال آمبولی هم میاد پایین
من الان هنوزم کمرم داره می‌شکنه و از همه مهم تر یک جوجه زر زرو دارم ک نزاشته ده روزش بشه کولیک و زردی هم برا من گرفته 🫠
مامان پسرکوچولوم🩵👼 مامان پسرکوچولوم🩵👼 ۳ ماهگی
تجربه سزارین پارت یک
من شب زایمان خیلی گریه کردم صبحش از شدت استرس باهاش دعوا کردم و زدم زیر گریه 🤣
رفتم زایشگاه آماده شدم برا اتاق عمل سوند زدن برام ن خجالت داره ن درد آنچنانی چون تا میای خجالت بکشی و درد بگیره تموم شده😁
سرم برام زدن رو برانکارد خوابیدم سریع بردنم چون دکترم هی تماس می‌گرفت بیارینش اصلا استرسی که فک میکردم میرم زایشگاه میکشم و نداشت خداروشکر آنقدر ماماهاش مهربونم بودن
سریع رفتم اتاق عمل و دکترمو دیدم استرس داشتم چون نمی‌دونستم قرارع چی بشه و تجربیات بقیه بهم بیشتر استرس داده بود
ولی دکتر بیهوشی گفت دستاتو رو پات بزار آمپول زد اصلا درد نداشت برام
بد چند دقیقه پاهام گرم شد
یهو لباسمو دادن کامل بالا ولی من چون بی حس بودم لختیمو حس نمی‌کردم که خجالت بکشم😁
دکترم شروع کرد ضدعفونی کردن بدنم من فک کردم داره برش میزنه خیلی ترسیدم سرمو بلند کردم گفتم دکتر من هنوز حس دارم گفت نههه سرتو نیار بالا سردرد میشی دوباره همین کارو کردم گفتم توروخدا برش نزن من هنوزمه گفت ببین تو سردرد بدی میگیری چون سرتو بلند کردی دارم ضدعفونی میزنم 🫠
بد یه پرده جلوم کشیدن شروع به دعا کردن برا همه کردم از نزدیک تا غریبه
یهو بالای شکممو شروع کردن فشار دادن و ضربه زدن
بد من نگران بودم پوست بچم سبزه باشه 🤣
جالب اینه همسرم سبزه خونوادش سبزه آن ولی من نمیدونم چرا می‌ترسیدم بچمون سیاه آفریقایی بشه 🤣🤣
لحظه های آخر میگفتم خدایا جان تو بچه سیاه نیارن بهم نشون بدن🤣🤣
تا اینک یهو دکترم گفت بچه چقدر سفیدو بوره خیلی بوره 🥹🤩بد صدا گریش بلند شد وااای نگم چه لحظه ای بود یهو دکتر گفت بالا رو نگاه کن یه بچه سفید به رنگ آبی بود موهاشم چون بور بود به کچلی میزد به ثانیه دیدمش شبیه ارباب حلقه ها بود اون لحظه 🤣
مامان آرسام♥️ مامان آرسام♥️ ۱ ماهگی
تایپک قبلیم گفتم هر سوالی دارین از سزارین بپرسید
توضیح کلیو الان میدم خدمت کسایی که سزارین اختیاری میخان انجام بدن
سزارینم اختیاری بود
بیمارستان مادر تو مشهد بودم
از عمل خیلییی میترسیدم از همه چی حتی سون و سوزن بیحسی
سون اصلا درد نداشت
امپول بیحسی نسبت ب اون چیزی ک تو اینستا نشون میداد پشت کمر میزدن. دردش مثل ی امپول معمولی بود. من فکر میکردم تو کمره خیلی درد داره ولی اینجوری نبود فرقی نداشت با امپول معمولی
بهترین چیزم تو سزارین ک مهم بود از همه مهم تر بود پرستارا بودن تو اتاق عمل وقتی از ترس میلرزیدم با حرفاشون بهم ارامش میدادن در نهایتتت ارامش میفهمیدم ک دارن ی کاری با شکمم میکنن ولی خیلی حس خوبی بود
دو نفر. فقط بالا سرم بودن موقع عمل حرف میزدن باهام هواسمو پرت میکردن ک نترسم
خیلییی بینظیر بود من چون قبلش فیلم سزارینو دیده بودم همه چیزو میفهمیدم از صدا یی ک میومد میفهمیدم تو چه مرحله ای هستن
بچه رو ک برداشتن بهم نشون دادن قد و وزنشو اندازه گرفتن. و بردنش بیرون من نزدیک۱۵دیقه۲۰ دیقه بعد ک‌بچه رو بردن تو اتاق عمل بودم
بعدشم رفتم ریکاوری ۱ساعت اونجا بودم
۳بار شکممو فشار دادن ک تقریبا تو ب یحسی بودم درد داشتم ولی بعدش ک مسکن میزدن اوکی بود من خودم خونریزی داشتم برا همین بعد عمل میلرزیدم تا توی بخش میلرزیدم از خونریزی بود
چون خونریزی داشتم ۶بار شکممو فشار دادن تا خونا تخلیه بشه
درد داشت نمیشه پنهون کرد ولی با مسکنی ک میزدن اوکی بود همه چی
فشار دادنشون ک تموم شد. واقعا دیگه ن درد داشتم ن سر درد داشتم
حالمم اوکی بود هیچی درد نداشت با مسکن همه چی قابل تحمل بود