#تجربه_سزارین

سلام ب همگی
من هفته پیش یکشنبه سزارین شدم و میخاسم از تجربه زایمان بگم براتون

من کلا اول رفتم زایشگاه برای سرم و ان اس تی و اینا از شب قبلش ساعت ۸ ک شام خوردم هیچی نخوردم از ۱۲ ب بعد ابم نخوردم کامل ناشتا بودم تو زایشگاه سوند وصل کردن برام ک واقعا تجربه بدی بود خیلی میسوخت اگه خاسین سوند وصل کنین حتما بگین ک واستون ژل بزنن بعدش ک رفتم اتاق عمل واقعا وحشتناک بود واسم اون لحظات خیلی سخت بود اما دیگ هی همه باهام حرف میزدن دکترمم کامل بهش اعتماد داشتم واسه همین وقتی دکتر رسید یکم بهتر شدم
من بی حسی از کمر بودم ک خیلی راضیم


بعد عمل حدود ۱۰ ساعت هیچ تکونی نخوردم ۴ ساعت اول سرمم تکون ندادم حتی
سردرد و کمر درد نگرفتم

پمپ درد نگرفتم فقط شیاف بود ک هرچی درد داشتم میگفتم بیان بزنن برام بعد ده ساعت اول گفت ی چیزی بخور بعد پاشو ک تا بلند شدم واقعا دردناک بود اکلا تو بیمارستان سخت بود شب اول خیلی
فرداش مرخص شدم دکترم گفته بود برو حمام روی بخیرو با صابون بشور بعد با سشوار خشک کن همون کارو کردم کلا فرداش بهتر بودم اما دردا با بروفن کنترل میشدن


روز سوم من تنگی نفس گرفتم ک پشت کمرم میسوخت اما علائم حیاتی اوکی بود واسه همین بستری نشدم تنگی نفس از اثرات داروی بیحسی اسپایناله


کلا تا ۵ روز درد مثل پریود داشتم بلند و کوتاه شدن برام ب شدت سخت بود

ولع اب و ابمیوه دارم هنوز

الانم بعد ده روز کامل وزنی ک تو بارداری اضافه کرده بودم کم شد و بخیه هامو امروز کشیدم و بهترم



من بعد عمل هر روز دوش میگرفتم بخیه هارو با باد سشوار
ملایم نه گرم نه سرد
خشک میکردم

۳ پاسخ

سلام مبارک باشه دکترت کیه؟کدوم بیمارستان بودی گلم؟

مبارکت باشه گلم
کجا زایمان کردین؟
دکترتون کی بود؟

مبارکه عزیزم خدا نی نی تو برات حفظ کنه برای ما هم دعا کن .سزارین اختیاری بودی؟؟

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
سوند رو همون خانم خوش اخلاقی ک‌ پرسنل اتاق عمل بود واسم وصل کرد و من چون کامل هنوز بی حس نشده بودم اندازه ی سر سوزن در حد یک ثانیه ی سوز خیلی کوچولو حس کردم و تموم وگرنه هیچ دردی نداره یکی از بهترین کارهایی ک میکنید اینه ک سوند بعد بی حسی توی اتاق عمل وصل بشه عالیه هیچ دردی حس نمیکنید وقتی کامل کامل بی حس شدم حس کردم صداها واسم داره نامفهوم میشه یعنی خیلی کم شده بود و حس میکردم سخت دارم نفس میکشم ک دکتر بیهوشی گفت نگران نباش فقط نفس بکش درست میشه ک بعد دو سه دقیقه حال من کاملا نرمال شد راحت نفس می‌کشیدم و همه چیز عالی بود تا اینجا بعدش هم ک دکتر گفت تا وقتی چیزی حس کنی من کارمو شروع نمیکنم اما با هربار برش من چیزی متوجه نمیشدم تا دیدم صدای گریه ی فندقم میاد بهترین حس دنیاااااااا ک غیر قابل توصیفه خلاصه تا آخر عمل من چیزی متوجه نشدم رفتیم ریکاوری از اتاق عمل واسم پمپ درد وصل کردند بچه ها لرز بعد عمل خیلی کمه در حد چند دقیقه و اون لرز ناخودآگاه هستش ن اینکه شمارو خیلی خیلی یخ زده باشه اینطوری نیست ک اونم برطرف میشه توی ریکاوری بودم و اومدم بیرون همه چیز خوب و نرمال بود و اینکه دردتون با پمپ درد خیلی خیلی کم میشه و کاملا قابل تحمله حتی بعضی وقت ها حس نمیکنید منم ک پمپ درد زیاد اثر نمیزاشت واسه این بود ک انژیوکت کج شده بود تو دستم چون زیاد دستمو تکون داده بود و پمپ درد کامل توی بدنم نمی‌رفت ولی بعدش ک درستش کرد عالی شد با پمپ درد هم ک درد های بعدش کنترل میشه و واسه راه رفتن هم دردش مثل وقتیه ک دراز کشیدید فرقی نداره فقط موقع راه رفتن چون باید جابجا بشید واستون سخت تره
مامان پسری مامان پسری ۴ ماهگی
مامان دنیز کوچولو🎀 مامان دنیز کوچولو🎀 ۵ ماهگی
بعد سه روز اومدم تعریف کنم
من چند روزی بود درد داشتم و یک سانت باز بودم دوشنبه من ۳۴هفتع و ۶روز بودم یهو حس کردم کیسه نشتی داره رفتم معاینه کردن گفتن ۳سانت هستی کیسه نشتی داره زایمان میکنی سر بیمه اذیت شدم اومدم علوی شب نه بستری شدم درد نداشتم انقباض نامنظم تا سه صبح بعد یکم دردا مرتب شد ساعت شیش اومدن کیسه رو پاره کنن پاره کردن درد اصلی شروع شد درد کشیدم یک ساعت واییی خیلی سخت بود زور نداشتم بچه نمیومد به زور اومد بخیه زدن داستان من از اینجا تازه شروع شده رگ از داخل پارع شده بوده و بخیه نزده بود رگ خونریزی کرد طی نیم ساعت اندازه یه هندونه لابیا ام باد کرد دردی که اون داشت زایمان اصلا نداشت مردمممم یعنی واقعا بخیه ها که مینداخت من حسشون میکردم بردن اورژانسی اتاق عمل با بیحسی اسپاینال کورتاژ کردن بخیه هارو کشیدن از اول زدن برام خیلی سخت بود دو روز کامل دراز بودم سوند و پنس داخلم بود نمی‌تونستم تکون بخورم یعنی واقعا دهنم سرویس شد هم طبیعی هم سزارین شدم خیلی اذیت شدمممم خیلییی
مامان nilmah مامان nilmah روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمانم
من تاریخ سزارینم ۱۵ بود ولی صب ۱۴ جمعه ی حالت تیر کشیدن کمر و زیر دل داشتم ب دلم خورده بود امروز زایمانه رفتم صب ب همسرم گفتم و اون سریع پاشد کاراشو کرد ب مامانامون گفتم و اونا گفتن علائم زایمانته
۳۸ هفته و ۴ روزم بود
ناگفته نماند ک روزای آخر همچی برعکس بود همش پاساژ گردی و اینا بودم
بعد ب دکترم گفتم ک بهم گفت برم بیمارستان nst بگیرم
تا دوش گرفتم و آماده شدم شد ساعت ۱۲ ظهر ک رفتم و چک کردن دکترم گفت بستری بشم کارای پذیرش و شوهرم کرد بهم لباس دادن پوشیدم سرم و اینا وصل کردن
سوند گذاشتن واسم ک سوزش داشت و ی حس بدی بود واسم
بعد ساعت ۶ بود رفتم اتاق عمل بی حس بشم ک نشدم دوست داشتم بی حسی رو ک نشد
بعدش بهم بیهوشی زدن ک خیلی حس خوب بود ب ۳ ثانیه نکشیدم
بعد تو ریکاوری همش حالت خواب و بیدار بودم همش میگفتم نینی بهم نشون بدین تا نشون میدادن خوابم میبرد
از ماساژ رحمی ک من بیهوش بودم انجام داده بودن بازم موقعی ک خواستن منو ببرن بخش ی ماساژ داد دردش قابل تحمل بود من پمپ درد هم داشتم تو اتاق عمل گفتم واسم گذاشتن
در کل راضی بودم از سزارین
ولی خب نشستن و پاشدن و راه رفتن خیلی سخته
جدیدا هم سردرد دارم نمیدونم واقعا سوزش قسمت بخیه ها هم اذیت کنندس
اتاق خصوصی هم داشتم خانوادم همش پیشم بودن و از کادر بیمارستان هم خیلی راضی بودم و فرداش ساعت ۶ونیم مرخص شدم
و واسه داشتن نیلماه روزی هزار بار خداروشکر میکنم🫠💗
واسه سردرد بگین چیکار کنم لطفااا
مامان فسقلی مامان فسقلی ۷ ماهگی
خب منم اومدم تجربه زایمانمو بگم بهتون😍
من دقیقا ۳۸هفته بودم ک تصمیم داشتم طبیعی زایمان کنم و رفتم معاینه لگن شدم ک خیلی واسم دردناک بود حالا معاینه تحریکی نبود و بعد اون لکه بینی داشتم و بخاطر درد معاینه از لحاظ روحی خیلیییی بهم ریخته شدم تا ۳ روز حالم بد بود بعد با خودم گفتم من قراره زایمان کنم ک خیلی از عوارض و نداشته باشم پس وقتی با معاینه انقد حالم بده حتما بعد زایمان بدتر میشم جوری بودم ک میگفتم من بعد زایمان خودمو میکشم ک دیگ خانوادم گفتن برو سزارین منم منتظر ی جرقه بودم سریع رفتم پیش دکتر خودم و واس فرداش وقت زایمان گرفتم و درسته عمل بود ولی خیلی استرس نداشتم و سریع وسیله هارو اماده کردیم و رفتیم بیمارستان سوند اصلا درد نداشت و یه حس بد داشت تو اتاق عمل هم هیچییی نفهمیدم فقط تهوعی ک داشتم اذیتم میکرد ولی چون ناشتا بودم فقط عوق میزدم بعدشم ک اوردنم بیرون ماساژ رحمی چندتای اولو اصلا نفهمیدم ولی دوبار ک ماساژ دادن درد داشت ولی ن اونجور ک میگفتن با ی دست اروووم ماساژ میدن بعدم ک گفتن راه برو من سعی میکردم خیلی نترسم دردناک بود ولی ب خودم میگفتم اینم میگذره پمپ دردم نداشتم فقط بدیش این بود ک بیمارستان مسکن نمیدادن دیگ خودم قایمکی رفتم ی مفنامیک خوردم و شبو خوابیدم ولی بدون مسکن یکم سخته
مامان آرسام♥️ مامان آرسام♥️ ۲ ماهگی
تایپک قبلیم گفتم هر سوالی دارین از سزارین بپرسید
توضیح کلیو الان میدم خدمت کسایی که سزارین اختیاری میخان انجام بدن
سزارینم اختیاری بود
بیمارستان مادر تو مشهد بودم
از عمل خیلییی میترسیدم از همه چی حتی سون و سوزن بیحسی
سون اصلا درد نداشت
امپول بیحسی نسبت ب اون چیزی ک تو اینستا نشون میداد پشت کمر میزدن. دردش مثل ی امپول معمولی بود. من فکر میکردم تو کمره خیلی درد داره ولی اینجوری نبود فرقی نداشت با امپول معمولی
بهترین چیزم تو سزارین ک مهم بود از همه مهم تر بود پرستارا بودن تو اتاق عمل وقتی از ترس میلرزیدم با حرفاشون بهم ارامش میدادن در نهایتتت ارامش میفهمیدم ک دارن ی کاری با شکمم میکنن ولی خیلی حس خوبی بود
دو نفر. فقط بالا سرم بودن موقع عمل حرف میزدن باهام هواسمو پرت میکردن ک نترسم
خیلییی بینظیر بود من چون قبلش فیلم سزارینو دیده بودم همه چیزو میفهمیدم از صدا یی ک میومد میفهمیدم تو چه مرحله ای هستن
بچه رو ک برداشتن بهم نشون دادن قد و وزنشو اندازه گرفتن. و بردنش بیرون من نزدیک۱۵دیقه۲۰ دیقه بعد ک‌بچه رو بردن تو اتاق عمل بودم
بعدشم رفتم ریکاوری ۱ساعت اونجا بودم
۳بار شکممو فشار دادن ک تقریبا تو ب یحسی بودم درد داشتم ولی بعدش ک مسکن میزدن اوکی بود من خودم خونریزی داشتم برا همین بعد عمل میلرزیدم تا توی بخش میلرزیدم از خونریزی بود
چون خونریزی داشتم ۶بار شکممو فشار دادن تا خونا تخلیه بشه
درد داشت نمیشه پنهون کرد ولی با مسکنی ک میزدن اوکی بود همه چی
فشار دادنشون ک تموم شد. واقعا دیگه ن درد داشتم ن سر درد داشتم
حالمم اوکی بود هیچی درد نداشت با مسکن همه چی قابل تحمل بود