چقدر سخت گرفتی مردم تک و تنها بچه بزرگ میکنن ارزو به دل موندن یکی بیاد کمک کنه بهشون
طرف مادر شوهرش محل عروسو بچه نمیزاره سال تا سال زنگ نمیزنه حالشو بپرسه اونوقت شما گله میکنی اشکالی نداره عزیزم صبوری کن مامان اولی هستی بعدا بچه بزرگ میشه میتونی بزاری پیششون و بری اگر اینکارو نکنی میچسبه بچت بهت بیچارت میکنه نمیزاره از در بری بیرون
بهترین کار این بگی من مادرشم هیچکی نمیتونه اندازه من نگرانش باشه خودم میدونم چیکار کنم
عزیزم شما زیادی حساسی خب نوه اش هست شوق داره ک بغلش میکنه
مامان خودت اینطوری کنه ناراحت میشی؟
وایییی دقیقا منم همینم دیگ دارم کلافه میشم.آدموازبچه دارشدن پشیمون میکنن.همش خواب میبینم بچمو مادرشوهرم میخواد ازم بگیره.همین ک صدای بچه رو میشنوه یهومیبینی زودی اومد میگ چرا گریه میکنه.خب بچس دیگ زبون نداره که صحبت کنه.شبامیاد خونمون تا ساعت۲ ۳میشینه بچه رو میندازه روپاش لالایی میخونه مثلاخیرسرش میخواد کمک کنه.اخرم میبینه بچه اونجورنمیخوابه میگ بیاشیربده بهش
دقیقا تو شرایط منی اما نمیدونم من چرا مشکلی ندارم
بهتره از اون ساختمون در بیاین مادرشوهر منم این کارا رو کرد به شوهرم گفتم جدا شیم
وای منم متنفرم از اینکارااا
بچهای خودشون تربیت کردن گرفتن کافیه دیگه
خدا لقدش کنه فضول خانوم
من پیششونم تازه
در رو باز نکن بعد بگو نشنیدم خودش کم کم میفهمه از رفتارش خوشا نمیاد ..
منم مثل شمام و مشکل شمارو دارم .یه هفته هم سراین موضوع با شوهرم قهر بودیم چون بخاطر رفتارای مادرشوهرم مدام بامادرش بدخلقی میکردم و ب حزفاش پوزخند میزدم دیگه اخرش فهمیدم با احترام باید بگم که بازم خیلی چیزاشونو هنوز نمیتونم جلوی خیلی کاراشونو بگیرم مثلا پدرشوهرم ازبیرون میاد همش دستاشو میزنه توصورتش با دستای نشسته .برادرشوهرم میاد همش میبرتش توگرما دورش بدع یا میاد بالا ازم میگیرتش میبرتش مادرشوهرمم که دیگه بدتر ازهمه با دخالتاش من ک سرو میزارن پایین بدون در زدن میان تو وقتی گریه میکنه .یا هی میگه شیر میخاد شیرمیخاد
منم مادر شوهر عقده ایم هی دوسداره وقتی من پوشک پسرمو عوض میکنم اونجاشو ببینه دیشب پوشکشو عوض کردم دستمال گذاشتم رکش جیش نکنه اومده دستمال برداشته میگه بزار ببینم چ شکلیه منم گفتم چه شکلی میخواد باشه مامان براهمه یه شکله
انقد بدم میاد میاد وایمیسته بالا سر من
مادر شوهر منم همینه طبق پایینمه همش میگه تو ب بچه شیر نمیدی گشنش میزاری لباس یکم لخت تنش میکنم میگه این و مریض میکنی جوراب و کلاه سرش میکنه همش دخالت میکنه و واقعا خسته کنندس
اخ ک چقدر شبیه مادر شوهر منه
جز صبر کاری نمیشه کرد عزیزم، منم دقیقا شرایطم همینه، مادرشوهر من بدون در زدن میاد داخل، حتی یبار نصف شب صدای گریه بچمو شنید درو باز کرد اومد داخل ، هربار به شوهرم گفتم دعوا کردیم، مردارو هرکارم کنی پشت مادرشونن، بچت یکم که بزرگتر شه چون اضطراب جدایی داره دیگه سمت اونا نمیره، چند باری که اومد بهش توجه نکن، هرچی میگه تو جوابشو نده، کار خودتو کن
منم همینکارو کردم الان قهر کرده نمیاد
حق داری عزیزم ولی ی حور رفتار کن متوجع بشه دوست نداری بغل کنبچرم اگ گف بده من بگو ن بغل خودم باشع دوسه بار اینجورب باشی میغهمه خودش رو نده بهش
آخه شوهرت چه گناهی کرده اگه دیدی خیلی دخالت میکنه تنها راهش اینه بهش رک بگی تو کارای من دخالت نکن اگه میخوای همیشه پسرت پیشت باشه تو کارای من دخالت نکن
میدونی چی میکشی اینطور بچه بهش عادت میکنه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.