ولی بچه ک دنیا بیاد و بزرگتر بشه انقد توخونه حوصله ش سرمیره که ادم ب این نتیجه میرسه ی همبازی براش بیاره حتی اگه تمام روز جنگ کنن باز بهتر از حوصله سررفتنشونه😆
همشم ک نمیشه کلاسهای مختلف ثبت نامشون کرد
بچه نیاز ب معاشرت و پشتیبانی داره
هیشکی مثل خواهربرادر نمیشه
البته همیشه ادم باید شرایط خودشو خونوادشو اولویت قراربده.
دقیقا همینطوره منم بچه اولمه بنظرم همینو به یه جایی برسونم شاهکار کردم
منم عین شما تصمیم گرفته بودم یدونه کافیه بارداری اولمم بشدت سخت بود دختر پنچ سال مخمو خورد برام ابجی داداش بیار میدیدم اذیت میشه احساس کمبود میکنه خیلی تو حسرت بود واقعا دلم طاقت نیورد اذیت بشه گفتم بزرگتر بشه بدتر اذیت میشه مجبور شدم بعد ۸ سال بیارم الانم واقعا تو استرسم
حالا همین ی دونه رو بیار دو سه سال دیگه نظرت عوض میشه😅
من ک ۳قلو دارم ببین چ سختی میکشم ولی دوس دارم
خب اونایی که چندتا دارن همش خودشونو برا بچه نمیزارن
نصف روز بچه میره مهد
یه روزایی تو هفته میبرن خونه مادر بزرگا
عزیزم چن سال بگذره سختیها فراموش میشه والا من که طرفدار تک فرزندی بودم بعد ۱۲ سال فهمیدم اشتباهه خدا مجدد نعمت دوباره فرزنددارشدن رو بهم داد
خیلی ذوق دارم حتی از اولی هم بیشتر و بسیار مشتاقم که بیاد تو بغلم
من همیشه میگفتم فقط ی دونه چون ازلحاظ روحی جسمی حالم اوکی نیس واینکه تنهام توشهرغریب کمکیم ندارم ولی خبرنداشتم دومی روبارداربودم🥺🥹
منم سر دخترم میگفتم دیگه بچه نمیارم چون همش خودم بزرگش کردم همسرم سنش کم بود نمیفهمید درک نمیکرد، خودم۱۹سالم بود، بعد۱۱سال دومی رو اوردم چون دیدم همسرم خیلی تغییر کرده چند ساله درست شده، خانمای ک همسرشون درک ندارم کمک نمیکنن بنظرم بچه دوم ظلم بخودت و بچته
من مجرد بودم با خودم میگفتم حتما باید ۳ تا بچه بیارم بچه تک باشه تنها بمونه گناه داره
اما الان که حامله شدم میبینم کل هیکل واندامم بهم ریخته هرلحظه بارداری پر از ترس ونگرانیه هزینه های سونو وآزمایش وزایمان واقعا زیاده
از طرفی از طرف خانواده شوهرم مدام تو فشارم توقع دارن با این شرایطم تند تند برم خونشون یا همراهشون مهمونی برم درحالیکه برای من سخته ودرک نمیکنن
وقتی نمیرم بین من وشوهرم دعوا میندازن یا بهم اخم وتخم میکنن
یا توقع دارن با این وضعم مهمونی بدم وتند تند شام بیان خونم تا الان هزار بار از طرف خانواده شوهرم درخواست اومدن خونمون داشتن
شوهرم میبینه وضعم روبراه نیست قبول نمیکنه بیان بهشون میگه زنم روبراه نیست ولی اونا ول کن نیستن فردا شبش باز زنگ میزنن که بهتر شد زنت کی مارو دعوت میکنه؟ انگار کارو زندگی ندارن تمام فکر وذکرشون شده اومدن خونه ما
تمام تلاششونو میکنن هرجور شده خودشونو شام بندازن خونم درحالیکه من برای خودمون به سختی سرپا میمونم غذا میپزم
وقتی میبینم درک ندارن
اصلا فکر حاملگی دوم کلا از سرم انداختم بیرون
همین یدونه رو به سلامت سر وقت زایمان کنم یعنی انگار معجزه شده برام
دیگه غلط بکنم حامله بشم از بس از سمت خانواده شوهرم تو عذاب بودم
منم از این فکرا میکردم زیاد،
وقتی بچه اولت بدنیا بیاد تنهاییشو ببینی دلت کباب میشه ب حالش و دومی رو میاری قطعا
واقعا سخته واقعاااا.مخصوصا ماها که بچه اولو دیر آووردیم نمیتونیم یکم صبر کنیم اولیه ۵ ۶ سالش بشه یکم از آب و گل دربیاد دومیو بیاریم.باید پشت هم بیاریم که سنمون بالا نباشه.من البته قصد دومیو نداشتم خداداد بود 😂 ولی شکر.کو ... م پاره شده بازم شکر 🤭🤣
چی درست کردی میخوری؟ دلم خواست😂
من یه پسر ۷ ساله دارم و دومی تو راه دارم.و واقع سخت هست به قول خودت از خودم دارم میزنم با وجود درد ها و اذیتا کلا خودمو فدای بچه ها و شوهرم کردم.از یه جایی به بعد هم ک توی زندگی متاهلی خودتو یادت میره غذای مورد علاقه لباس مورد علاقه تفریح مورد علاقه و ....همش میشه بچه ها و شوهر این بده ها ولی خب دیگ شده و عادت کردم.خدا قوتمون بده انشالله دووم بیاریم.
منکه تصمیم گرفتم بعد از فارغ شدنم آیودی بذارم
ولی من دلم دختر میخاد🥲
از اونورم هم بخاطر شرایط اقتصادی هم اوضاع کشور ک معلوم نیس زنده بمونیم یا ن دلم نمیخاد ی موجودی ب دنیا بیارم
اگه شوهرم راضی بشه از پرورشگاه یه دختر میارم
اگرم راضی نشد ای وی اف میکنم دختر بشه🥲
مواظب باش مثل من نشی
من داغوووووونم
هنوزم پسرم به دنیا نیومده😢
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.