۱۰ پاسخ

من دومی رو آوردم خودمو راحت کردم😂🤭

دقیقا دختر من
فقط باید یکی باهاش بازی کنه
میگم خودت بشین نقاشی کن من کارمو بکنم بیام میگه نه تو بیا
من نباشم تلویزیون روشن می‌کنه

سلام به همگی دوستان عزیز فال تاروت فال پاسور تخفیف خوبی خورده فقط با ۸۰ تومان میتونی فال تاروت و فال پاسور بگیری همراه با تک نیتی رایگان ♥️

پسرمن باید همیشه یکی دراختیارش باشه ی اتاق اسباب هست بی فایده

پسر منم همینه ولی من یه بازی میارم یکم بازی میکنیم بعد میگم برم یه کاری کنم بیام دیگه برنمیگردم یکم بازی میکنه ولی درکل ۵یا ۱۰ دقیقه بیشتر رو یه بازی نمیمونه با دوستش طولانی بازی میکنه ولی اونم وسطش لج میکنن باهم

ازتنهایی گلم من وقتی بچه دیگه خونمون هست ذره ای کارم نداره.. دنبال همبازی هستن امروز شبکه پویا خواهربرادرا رو نشون میداد گف مامان چرا اینا دوتا هستن من تنهایم. خیلی دلم شکست گف منم داداش میخام خب

والاپسرمنم یه مدت همین بود یکماه رفتم خونه مادرشوهرسفربرگشتم فعلاشکرخدا یه ذره بااسباب بازیاش بازی میکنه امابیشترش میگه توم بازی کن بچه هامون تنهان همشم خونه ایم طبیعیه دنبال همبازین دیگه

دقیقاپسرمن
تازه الان چن روزهمش میشینه نق نق میکنه که من تنهام من باکی بازی کنم؟من دوست میخام
بااینکه اصلااعصاب دومی ندارم امافکرکنم مجبورم دلم براش میسوزه

رادمانم همینه بخدا

دقیقا پسرم

سوال های مرتبط

مامان مهرسانا مامان مهرسانا ۴ سالگی
خیلی خسته ام چیکار کنم از دست این بچه از ی طرف نگران و دلشوره چشمش از ی طرف بیش از حد تصور اذیتم میکنه خیلی لجبازه و شیطنت بسیار هرجا میرم ابروم میره خیلی گریه و زاری و باجیغ های بد با بچه های همسن خودش نمیسازه هروسیله ای ببینه میخواد مهمون میاد خونمون انقدر اذیت میکنه با سرو صدا طرف میگه غلط کردم اومدم از مبلا میکشه بالا اصلانم با اسباب بازیاش بازی نمیکنه قبلا باز با اونام سرگرم میشد مهمونی برم همینجوریه مهمونم بیاد همینه دیشب خونه مامانم اینا مهمون اومد اشتباهی اسمش صدا زد زن دایم داد میزد ک من فلانی نیستم رفته اتاق در بسته میگه من از زندایت خوشم نمیاد ب زور خودش ب خواب یا سر سفره سبزی میبره میندازه تو ترشی با دست غذای پامیشه راه میفته کل خونه رو دستمالی میکنه منم باید فقط حرص بخورم یعنی نگم عمق فاجعه هست عصبی شدم نمیدونم باید چیکار کنم الانم نشستم دارم گریه میکنم ک از این زندگی هیچ شانس نیاوردم
ظهر خونه مامانم اینا خواب بودیم اومد گفت مامان بده برم سر تراس با خاله بشینم اهنگ گوش بدم وقصه ببینم دیدم رفته لخت شده اب بازی میکنه از خواب بیدار شدم رفتم لباسش عوض کردم گفتم اب باز نکنی گفت باشه دیدم رفته گوشیمو از دو طبقه انداخت پایین گوشیم صفحش خورد شده پشتشم ی کم شکسته
مثلا اومدم شهرستان ی کم حال روحیم عوض شه برا عمل چشمش این بلاها سرم میاره مجبور شدم دوتا بزنم ب پشت پاش از عصبانیت
ببخشید طولانی شد ب نظرتون بچم مشکل داره ببرمش روانشناس بخدا افسرده شدم