تجربه زایمان پارت ۲....


❌خلاصه تا ظهر بستری شدم بهم بازم قرص دادن دردام هی منظم تر میشد بعدازظهر هم دکتر خودم اومد معاینه کرد و گفت نسبت به صبح بهتر شدی الان سه سانتی ولی چون شکم اولی باید صبور باشی.... نهایتا تا فردا صبح زایمان میکنی...😞
دردام تا شب وحشتناک شده بود مامانم پا به پام گریه میکرد تو ورزشا کمکم میکرد تا صبح دیگه طاقت نداشتم انقد معاینه کردن دیگه تا نداشتم ۲۴ساعت بود نخابیده بودم...
دوباره قرص زیر زبونی دادن حدودای ساعت یکو دو شد فقط التماس میکردم😭😭😭😭رو چهار سانت گیر کرده بودم....زنگ زدن به دکترم اونم گفت اگه میخای طبیعی زایمان کنی برو خونه تا اثر قرصا بره خودت درد طبیعی بگیری دوباره بیا فقط التماس میکردم منو ببرید سزارین
دیگه همسرم اونجا دعواش شد با پرسنل گفت چقد بدم ببریدش سزارین داره عذاب می‌کشه ولی میگفتن ما قبول نمی‌کنیم شکم اول.... خلاصه با اون وضعیت رضایت دادیم اومدیم بیرون...تو حیاط بیمارستان فقط اشک میریختم😭

تصویر
۲۱ پاسخ

چقد نفمهمن اوناااا اصلا مهم نیست براشون طرف چه حالی داره همش قانون قانون قانون

عزیزم اون باکس بادکنک رو از رو تخت بچه بردار خطرناکه

اون گل رو گهواره خطرناکه اخه 🥺🥺🥺

وا مگه میشه با ۴ سانت مرخص کنن؟؟ اونم وقتی با قرص فشار درد رو القا کردن

الهی چقدر عذاب کشیدی
پا به پای خوندن تاپیکت بغض کردم بهار جان
خداروشکر تنتون سلامته

کدوم بیمارستان زایمان کردی چقدر عوضی بودن

رضایت دادی بعدش رفتی ی بیمارستان دیگ؟

کدوم بیمارستانبودی؟

منم معاینه هاشون پدرم دراورد🥺

عززیزم قدم نو رسیده مباارک 😻😻😍😍ممبارکتون باشه گلم🥹🥹🥳🥳

چقد بیشعورن خب همه نمیتونن طبیعی بیارن بعد شما هی مداخله قرص و آمپولی هم دارید نمی‌ذاری به روند خودش باشه که به زوووور میخواید ببخشید مادر هلاک شه که فقط طبیعی بیاره

وای خدا لعنتشون نکنه
مگه میشه عجب آدمایی 🥺
خدا رو شکر که جفتتون سالمین عزیزم

دکتر که میخواست پول بگیره اون چرا بهت نامه نداد

وای عزیزم چقد درد کشیدی ولی الان نی نیتوکه بغل میگیری به سلامتی دردا از یادت می‌ره🥺

الهی عزیزم قدمش مبارک😍😍

وایی چقدر نامردن کدوم بیمارستان بودید؟🫠🫠

وای تجربه اینجور زایمانارو میبینم میگم بیخیال وی بک بشم همون مستقیم برم سزارین

خداخیرشون نده چه قانون مضخرفیه زن بیچاره این همه زجربکشه ب زور بگن طبیعی بایدبیاری😕😕😕

تاپیک زایمانمو بخون عین ت شده برام🫠

درخواست سزارین‌اختیاری نمیشد بدین؟

عجب آدماییییی مگه میشه؟ بیمارستان چون دولتی بود قبول نمی کردن؟؟

سوال های مرتبط

مامان بردیا مامان بردیا ۳ ماهگی
پارت ،2دیگه هیچی معاینه کرد گفت یک سانت باز شده من درد نداشتم دیگه تا وقتی کارامو انجام داد کاغذ بازی اینا شد همون 2دیگه باز معاینه کرد گفت بریم زایشگاه باهمون یک سانت دیگه مادرم رفت تو استراحت گاه منم باماماخودم رفتم تو زایشگاه شانس خودم مامام همون شب شیفت بیمارستان بود دیگه هیچی رفتیم تو زایشگاه من رفتم تو اتاق مامامم رفت گفت تا 4 سانت باز بشه میام رفت بیرون اتاق ولی همونجا بود دیگه یه ماما دیگی اومد سرمو وصل کرد قلب بچه رو ازاون چیزا گذاشت که همجوری بزنه دیگه رفت من همجوری که دراز کشیده بودم هی درد داشتم کم دیگه تا ساعت 3ونیم بعد اومد دوباره معاینه کرد گفت شدی 3 سانت گفت رحمت خیلی خوبه نرم عالی دیگه رفت شد ساعت 4,20دقیقه اومد یه سرم زد گفت توش داروی آمپول فشار چون کیسه آب پاره باید زودتر زایمان کنی دیگه دیگه رفت من موندم با آمپول فشاردیگه کم کم هی درد می‌آمد فقط شکم سفت میشد کمرم درد میکرد تو کشام اینا فشار می‌آمد دیگه مامام اومد معاینه کرد گفت شدی 4 سانت دیگه بود نرفت دیگه منم هی دردا زیاد میشد تا ساعت 6
مامان آریان مامان آریان ۲ ماهگی
تجربه زایمان من 😊
بعدش ک کمی انقباض شروع شد مامانم حراسون خودشو به من رسوند بعد اون هم مامای همراهم اومد وقتی دیدمش روحیه م واقعا عوض شد چون خیلی ترسیده بودم من هیچی با خودم بیمارستان نبرده بودم ن مدارک ن ساک 😅 بعدش انقباض هام بیشتر شد .
با اینکه ۴ سانت بودم ولی بچه بالا بود و باید با ورزش میکردم تا زودتر زایمان کنم . توی اوج درد منو ماما ورزش هارو انجام دادیم که خیلی کمک کرد به ۶ سانت ک رسیدم بی حسی خواستم ولی معاینه م کردن گفتن بچه بالاست هنوز ن
ورزش ها رو بیشتر کردم چون دیگه طاقت دردو نداشتم دوباره معاینه شدم خداروشکر بچه اومده بود پایین ، بی حسیو ساعت ۱۰ به من تزریق کردن سریع ماما منو خوابوند گفت فول شدی زور بزن . با دو سه تا زور ساعت ۱۰ و بیست دقیقه زایمان کردم بچه رو روی شکمم گذاشتن انگار دنیا رو به من دادن😍🥰 از دو جهت هم بخیه خوردم . دیگه درد نداشتم . من اون بعدازظهر بدون درد بودم نمیدونستم تا ۱۰ شب زایمان میکنم و تموم میشه 😅 توی ۴ ساعت زایمان کردم😅🥰
مامان آیلین🩷 مامان آیلین🩷 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
من از روز اول ک باردار شدم میگفتم باید طبیعی زایمان کنم و همونطور بود ک بچم سفالیک بود و لگنمم برای زایمان طبیعی خوب بود روز جمعه با درد از خواب بیدار شدم فهمیدم دردام مث دردای قبلا نیست زیر شکمم درد داشتم بیدار شدم رفتم دوش گرفتم وقتی از حموم اومدم بیرون ترشح خونی ازم اومد مطمئن شدم دیگه باید برم بیمارستان ساعت ۳بعدازظهر بود ک رفتم بیمارستان وقتی معاینه داخلی کردن گفتن دردت درد زایمان ولی فعلا دو سانت رحمت بازه برو بگرد راه برو دو ساعت دیگه بیا منم رفتم بعد دو ساعت ک اومدم هنوز دو سانت بودم و دردام شدیدتر میشدن فاصله بین دردام هم کم تر میشد ولی هربار معاینه میشدم فقط دو سانت بودم اخرش دیگه به گریه افتادم من درد شدید داشتم ولی اینا میگفتن ما با این دردا بستری نمی‌کنیم حداقل باید ۴یا۵سانت رحمت باز بشه ک بستریت کنیم خلاصه ساعت ۱۱ شب بود ک با درد زیاد رفتم واسه معاینه گفت تازه رحمت ۳ سانت باز شده گفت برو بگردم رفتم دو ساعت دیگه گشتم وقتی اومدم هنوزم سه سانت بود با درد های شدیدتر بلاخره ساعت ۳شب یکی از ماماها گفت من معاینه تحریکی میکنم تا ۳ سانتت حداقل یشه ۴سانت ک بستری بشی بعد معاینه تحریکی شدم ۴ سانت کیسه آبمم پاره کرد و لباس تنم کردم رفتم تو یکی از اتاق های زایمان از ساعت ۴تا ۶ صبح همون ۴سانت بودم بعد ساعت ۶با معاینه های تحریکی شدم ۷سانت دیگه از درد زیاد به هیچ جا بند نبودم اینقد حالم بد بود ن میتونستم بشینم ن پاشم ن دراز بکشم فقط همه جا رو چنگ مینداختم
مامان آیهان کوچولو مامان آیهان کوچولو ۴ ماهگی
تجربه زایمان
من ۱۶ ام رفتم دکتر بهم گفت ۲ سانت بازی برو پله بالا پایین کن رفتم ساختمان پزشکان ۱۰ طبقه رو بالا پایین کردم اومدم ولی دردی نداشتم مامانم گفت نرو اذیتت میکنن منم خلاصه نرفتم اومدم پیاده روی کردم و ورزشهای لگنی کردم ۱۷ ام هم رفتم ورزش لگنی خصوصی انجام دادم شب دردام شروع شد کمر درد داشتم منتظر موندم تا صبح رفتم ساعت ۶ بیمارستان معاینه شدم ۵ سانت بودم بستری شدم تا ماما همراهم اومد ساعت ۸ بود هنوز ۵ سانت بودم ورزشارو شروع کردم کیسه آب و زدن ساعت ۱۰ دوباره ۵ سانت بودم دیگه تا امید شده بودم کامل که یهو بالا اوردم حس دفع پیدا کردم دردام زیاد شد اومد معاینه کردن ۸ سانت بودم آماده شدن برا زایمان ساعت ۱۱ و نیم با دردای زیاد زایمان کردم تا ۲ ریکاوری موندم بعد اومدم تو بخش ۶ تا بخیه بیرون خوردم داخلی هارو نمی‌دونم خلاصه خیلی سخت بود ولی گذشت
حتما حتما ماما همراه بگیرین خیلی خوبه خیلی
من ماسک بی دردی گرفتم اصلا تاثیری روم نداشت استفاده نکردم
مامان شاه پسرم🩵💙 مامان شاه پسرم🩵💙 روزهای ابتدایی تولد
مامان معجزه خدا🥹🫀🌱 مامان معجزه خدا🥹🫀🌱 ۱ ماهگی
#...تجربه زایمان طبیعی
یک روز قبل زایمانم رفتم نوار قلب انجام دادم و معاینه خواستم انجام بدن که نوارم درد نشون داد ولی خودم درد نداشتم ، معاینه هم شدم که یک و نیم سانت بودم و خلاصه اومدم خونمون و دلم بمدت یکساعت یبار سفت میشد و حرکتاشو قشنگ متوجه نمیشدم از ترس دردا رفتم خوابیدم ولی خوابم نمیبرد صبح ساعت ۶ شد و دردام بیس دقیقه یبار شدن و خلاصه شد پنج دقیقه یکبار منظم منظم ، نمیدونم چرا ولی گریه‌ام میگرفت رفتم یه دوش گرفتم با آب گرم که آخ نگو دردام نزدیک هم شد فک کنم دقیقه‌ای یبار میگرفت و ول میکرد
مادرشوهرم اومد پیشم و گفت بریم بیمارستان اماده شدیم و گفت ساک خودت و بچه رو بیار من گفتم نه اگه بستری شدیم بعد میارنشون برامون گفت نه میبریمشون ..
رفتیم بیمارستان معاینه شدم چهارسانت بودم منو میگی گریه و زاری و بغض و خوشحالی قاطی شده بود زنگ زدم مامانم و زنداداشم ک بیان
خلاصه رفتم برا آزمایشا و خون گرفتن که فشارم از ترس افتاد و فقط آب میخواستم آب دادن بهم و التماس میکردم ک کسی نیاد داخل باهام از آشناها بجز زنداداشم
خلاصه تا اون خواست برسه منو بردن اتاق زایمان و آمپول فشار رو زدن تو سرم و من دردام زیاد شد مامانم اومد و پاهامو ماساژ داد و قربون صدقه‌م میرفت انگار بدم میومد یکی حرف بزنه و گفتم مامان هیچی نگو و ازین حرفم الان خیلی ناراحتم🥺🥺🥺
خلاصه دکتر اومد و معاینه کرد گفت ۷ سانتی گفتم حس فشار و زور زدن دارم معاینه کرد گفت بپر رو اون تخت بغلی گفتم نمیتونم خلاصه بزور بردنم و مامانمو بردن بیرون و کلی گریه کرد بنده خدا بخاطر من ک درد کشیدم