سلام شبتون بخیر
دوستان پسر من به رفتارایی داره که واقعا خسته شدیم وفکر میکنم واقعا نرمال نیس
چون تو بچه های دیگه ندیدیم
دوران خیلی خیلی رو وسایل برقی واکنش داشت از اول ، یعنی روشن میشد خییلی هیجانی میشد
مثل کولر ، سرخ کن ، لباسشویی و جارو برقی
اوایل ک کوچیکتر بود وقتی جارو برقی خاموش میشد تا چند دقیقه شدید گریه میکرد
۲ تا روش رو امتحان کردم
یه مدت دورش کردم از اینا یعنی میبردیمش بیرون بعد ماشین روشن میکردیم
یه مدت جلوش روشن کردم که عادی شه که هیچوقت نشد یکسره میچسبید روشن خاموش میکرد حتی درش هم شکست
الان برق ماشین کلا قطعه وقتی بیرونِ روشن میکنیم
ولی مثلا ۲ هفته س از صبح تا شب بهش سرخ کن رو دادم هر وقت گفت زدم تو برق روشن کرد بازی کرد اما هنوز عادی نشده و یکسره میگه بیار وقتی هم ک توش غذا براش میزارم میلرزع از هیجان قرمز میشه
کنترل کولر تو کشو کابینتِ امروز همش زیر کشو گریه میکرد ک میخوام اگه هم بدیم ک داغونش میکنه همین چند روز پیش انداختش تو آب از کار افتاده بود
تماااام تمرکزش رو این چیزاس
با روان درمانگر کودک صحبت کردم گفت باهاش بازی های هیجانی کن همین
یعنی سلامت روانم رو سر این قضییه از دست دادم
همین الان سر درد دارم بدجوور
میبرمش بیرون هم همیشه بر خلاف جهت و مسیر من میخواد حرکت کنه
زندگیم تو خونه و بیرونِ خونه مختله
خیلی فشار رومه بخاطر آلرژیش و محدودیت غذایی ک داریم و این رفتاراش بیشتر عصبیم میکنه
آخرین باری که گریه کردم رو یادم نمیاد
انگار دیگه اصلا نمیتونم گریه کنم !

۲۰ پاسخ

هرگز همچین اشتباهی نکن بازی هیجانی دیگه چیه این بچه خودش به اندازه کافی هیجان داره که باید یه کاری کنی فرو کش کنه برادرزاده من دقیقا همه علائم پسر شمارو داشت الان ۷سالشه روان درمانگر اونم به زنداداشم همینارو گفته بود هی واسه بچه فیلم ترسناک میزاشتن کارتونای پر هیجان کم کم که بزرگتر شد از شخصیتای کارتونی تقلید میکرد

چه جالب ، اولین بار میشنوم همین علائمی ، با مشاور مشورت کن عزیزم . اینکه افرادی بگن بچه ما هم همینه دلیل نمیشه که شما نری پی این قضیه . شاید مشاور بهم کمک کنه هیجان رو کنترل کنی . ببخشید من تجربه ای ندارم اما نظرم اینه حتما با مشاور مشورت کن .

عزیزم دختر همسایه خواهرم اینجوری بود میرفت بالای یخچال میگفت من تعمیر کارم بردنش دکتر گفت هیجانش باید تخلیه کنید بفرستین استخر شنا یاد بگیره خیلی بهتر شد میومد خونه سریع می‌خوابید شمام یه امتخان کن

دختر من سر گوشی این شکلی بود واقعیت رو بخوای ما دیدیم هیچی درمان نداره یبار دعواش کرد همسرم من گریم گرفت جدی اما دیگ سمتش نرفت و الان یکم راحت شدیم یعنی اصلا نمیتونستیم یک لحظه بیرون بیاریم گوشی رو سریع مبخواست ، گریه و داد ، همسرم همش تکرار میکنه گوشی نه گوشی ن یبارم قشنگ دعواش کرد دیگ گذاشت کنار

تازه پسر من اعتیاد به آب هم داره.هرجا آب ببینه گریه میکنه بخاطرش که باهاش بازی کنه یعنی من اردک انگار بزرگ میکنم

پسر منم همینه داغونمون کرده ماشالله بهش😄😂چیکار کنیم دیگ ،مدتی وسیله ک خیلی روش تمرکز داره دور کن ک نبینتش بهتره

همشون همینن عزیزم پسر من پدر لباسشوییو در رده انقدر ک محکم میکوبه روش
یک بار تعمیرش کردیم🤦‍♀️🤦‍♀️خودمونم هر از چند گاهی کتک میزنه😑😑

آرادم همینه

سلام عزیزم اخه بچه چرا باید سرخ کن بدی دستش باید از اول مرز خیلی چیزا را براش مشخص میکردی تو هم از اول همه چیو دادی دستش من جارو برقی میکشم جارو دستی هم بهش میدم مثه خودم دیگه نمیزارم دس بزنه دیگه بهش فهموندم اون چیزا رو نباید دس بزنه من اصلا متوجه نمیشم چرا بچه رو عادت میدین ب وسایل خونه من نمیگم دس نمیزنه دس میزنه اما اصلا ضرورت نداره همه چیو بدی دسش

واقعا چرا فك ميكني اينايي كه گفتي علاعم يه بيماريه؟ والا بچه ها دنبال كشف كردنن وچيزايي كه صدا ميدن و دوست دارن پسر منم كنترل كولر و برميداره فرارميكنه ازش ميگيريم گريه ميكنه جاروبرقي رو دوست داره ميارم ديگه نميزاره خاموش كنم ميگه فقط تو تو خونه جاروبرقي كن من دنبالت بيام

عزیزم اینکه گفتی همه بچه ها همینطورن
شاید محدود و انگشت شمار اینطور نباشن
کاملا طبیعی نگران نباش بچه ها ما یکم زیاد پرجنب و جوش و فعالن😂😂😂

پسر منم همینه 🤣🤣 آروم باش عزیزم بچه دیگه حساس نشو بزرگ میشن

من فکر کردم فقط من مشکل دارم با پسرم انقد ک اذیت کاره امروز از مسافرت اومدم با خانوادم رفته بودم همسرم نبود یه بلایی سر هممون دراورد ک دوس داشتم فقط تموم شه برگردم از بس شیطنت میکنه میزنه همه رو همه چی میکوبه گوشی دستش بیاد میزنه زمین یه ریز داره میکوبه به تلوزیون موهای همه رو میکشه و و و…😕

پسر منم همینجوره جارو برقی روشن میکنم همش خاموش میکنه وهیجان زده میشه یا پریز برق از جاش درمیاره بهش میگم پرت نکن دقیقا پرت میکنه عاشق کنترل هستش بیشتر اسباب بازی هاشم خراب کرده ،کاراشون غیر عادی نیست از هوش زیادشونه

آرزوجان همه ی بچه ها همینطورن دسر منم تا جارپبرقی روشن میشه به شدت گریه میکنه. مولینکس و آسیاب هم همینطور. ما با کالسکه میبریمش بیرون چونکه میدونیم نمیتونیم کنترلش کنیم میتونی با دوچرخه یا کالسکه ببری بیرون. ما کالا کنترل هر وسیله ی برقی رو قایم کردیم یا گذاشتیم تو ارتفاع چونکه حتما میخواد و لج میکنه . ماشین لباسشوییم تو لاندری هست وگرنه حتما داغونش میکرد . با دکمه های ماشین ظرفشویی بازی میکنه درشو باز میکنه با تمام طبقات بازی میکنه

بیرون هم پسر من همینطوری راه میاد من ازین ماشین ها گرفتم که جلوش بوق داره دو طرفش دسته داره از نیفته از پشت دسته داره هلش میدم به حول قوه ی الهی ازون خوشش میاد دوست داره با اون ببرمش بیرون حتی توی سوپرمارکت و مغازه هم با اون میبرمش داخل

خب اراز هم همینه ماشین لباسشویی رو روشن میبینه دکمه هاشو میزنه یا درشو باز میکنه میخاد بره داخلش منم براش یه کاور گرفتم حتی وقتی روشنه هم نبینه.کنترل کولر هم میبینه هی دکمه هاشو میزنه.
ولی اینکه گریه کنه ن‌
مثلا کنترل تلویزیون خودش هرچی میزنه روشن نمیشه دیگ جیغ میزنه میده ب من روشن کنم.
از اول کلا گریه هم کرده براشون دستش ندادیم.چون ۲تا کنترل تی وی خراب کرد.یه کنترل کولر.
بیرون هم کلا برعکس ما میخاد بره و باهمه هم گرم میگیره یه وقتا میگم یک ثانیه قافل بشم دزدبدنش.
فک میکنم طبیعیه جذب چیزایی میشن ک براشون تازگی داره و جذابه

پسر من هنوز جاروبرقی خاموش میشه کلی گریه میکنه.امشبم بخاطر روشن کردن بخارشور کلی گریه کرد

آرزو همینن همشون،مسیحاام عاشق جاروبرقی،مخلوط کن،غذاساز،هم زن برقی و... هست.
بیرونم که میرم با تپش قلب برمیگردم یا مخالف من راه میاد یا میشینه کف پیاده رو یا میره تو املاک و... یا میره آویزون سطل اشغالا میشه.
عادیه بابا

والا پسر منو توصیف کردی انگار

سوال های مرتبط

مامان آبان مامان آبان ۱ سالگی
مامانا سلام
این پست رو برای کسایی میذارم که بچه شون از حموم می‌ترسه. پسر منم از حموم می‌ترسید و هربار از اول تا آخر گریه و جیغ و فریاد داشتیم. من دیدم اینطوری نمیشه و سعی کردم بفهمم از چی بدش میاد. اول فک کردم از تماس پاهاش با کف حموم چندشش میشه، براش دمپایی خریدم ولی بی فایده بود. بعد فک کردم از فشار زیاد آب می‌ترسه. وانش رو با فشار کم آب پر کردم ولی اینم نبود. خلاصه بعد از کلی تلاش فهمیدم مشکل بچه با دمای آبه. آبی که روش می‌ریختم و به نظر خودم اصلا داغ نبود از نظر این داغ محسوب میشد. آب رو ولرم کردم، جیغ و داد کمتر شد ولی هنوز حموم رو دوست نداشت.
چن تا کتاب حموم خریدم و یکی دوتا اسباب‌بازی کوچیک مخصوص حموم. یه سفینه کوکی که تو آب حرکت میکنه و یه اردک سوتی. یه بطری خالی میسلار هم که براش جالب بود بردم تو حموم. یه شعر حموم هم از یه کتاب دیگه پیدا کردم و حفظ کردم و موقع حموم کردن براش خوندم. الان اینطوری شده که هر روز حوله اش رو برمیداره، میره پشت در حموم و میگه اَموم :) وقتی هم میریم حموم باید به زور بیارمش بیرون
مامان مهراب مامان مهراب ۱ سالگی
خب من تجربه حموم رفتن خودم و مهراب رو بگم بهتون چون خیلی ها دیدم بچشون یکدفعه از حموم بدش اومده
خب من از اول مادرشوهرم میبردش تا ۲ ماهگی بعد دیگه چند بار با همسرم بردم دیدم همسرم چون وسواس زیاد داره خیلی داره اذیتم میکنه دیگه گفتم خودم میبرمش و میبردمش تو آب بازی می‌کرد و بعدش هم میشستمش ولی مادرشوهرم چون سفت بچه رو می‌گرفت و محکم میشست اونم جیغ و گریه شدید داشت ولی من نه با کلی شعر آب بازی و انواع وسایل حموم رو میاواردم تو آب غرقشون میکردم یا حباب دار میشدن ذوق می‌کرد و یا لگن رد میزاشتم رو سرم و ادا در میاواردم
بعد یکسالگی بچه ها حساس تر میشن و اینکه دوست دارن خیلی کارها رو خودشون انجام بدن و از اینکه آب مستقیم تو صورتشون بریزه بدشون میاد پس باید این رو حل کرد مهراب یه سری ظرفای آشپزخونه اسباب بازی داره من یکیش رو بردم و با اون اول رو سرش و بدنش آب میریزم بعد میگم حالا تو بریز و خودش میریزه و خوشش میاد و سر شامپو رو میدم باهاش بازی میکنه و کلا با وسایل حموم سعی کردم آشناش کنم و نترسونمش و استخر توپ براش گرفتیم و وسایل بازیش و توپاش رو ریختم توش کلی خوشش میاد از حموم و اصلا اذیتم نمیکنه و آب هم ولرم باشه آب گرم ناراحتش میکنه
پیام مشاور گهواره هم راجع به حموم هم گذاشتم براتون که بخونید و بقیش هم میزارم پایین بخونید .و اینم بگم مهرابم شیطنت میکنه که وایسه و بخواد بدو بدو کنه تو حموم ولی من دو بار بهش گفتم اگر وایسی حوله تنت میکنم و شمارو میفرستم بیرون و متوجه شد جدی هستم چون فرستادمش بیرون و کلی هم گریه کرد و دیگه انجام نداد و میشینه و دیگه اذیت آنچنانی نداره قابل تحمله😅
مامان مهدیار مامان مهدیار ۱ سالگی
سلام به همتون
خواستم تجربه واکسن 18ماهگی مهدیار رو بگم
روز سه شنبه ساعت 11مهدیار و حاضر کردم بهش یکم ایبوپروفن دادم (به استامینوفن حساسیت داره) و رفتیم بهداشت از اول تا آخر که برگشتیم کلا گریه میکرد به خاطر این که از بهداشت می‌ترسه بعد اومدیم خونه باهاش کلی بازی کردیم تا پاهاش میگیره بعد خسته شد و خوابید بعد نیم ساعت از خواب بیدار شد و شروع کرد به گریه به خاطر پاش همون موقع بچه های خواهرم اومدن خونمون و چون خیلی بهشون وابسته شده خوشحال شد و درد پاشو یادش رفت همون‌طور که پاش لنگ میزد باهاشون می‌رقصید و بازی میکرد خلاصه کلی تحرک داشت تا شب که یکم بهونه گیری میکرد بعد جای آمپول و ایبوپروفن زدم ب بعد آروم شد و سر موقع هم بهش ایبوپروفن میدادم که تب نکنه یه کم سرش داغ میشد ولی با یه بار شستن صورت خوب میشد آخر شب هم که خوابید اما تا میخواست به طرف چپ علت بزنه پاش درد می‌گرفت م دوباره به طرف راست بر میگشت منم که تقریباً از ترس این که تب نکنه تا صبح بیدار بودم صبح هم که از خواب بیدار شد شروع کرد به راه رفتن و بازی کردن خودمم باهاش شریک میشدم تو بازی تا بهونه نگیره نزدیک ظهر هم با باباش بردیمش با ماشین دورش دادیم و اومدیم خونه همه چی خوب بود تا اینکه شب برق قطع شد مهدیار هم که بشدت از تاریکی متنفره و غر میزنه به خاطر همین نزدیکی خونمون مراسم شبیه خوانی بود رفتیم اونجا بعد با بچه ها کلی بازی و بدوبدو کرد تا خسته شدو خوابش برد تا الآنم که خوابه و خدارو شکر مشکلی ندارن
در کل مرحله سختی نبود واسه مهدیار امیدوارم واسه همه ی بچه ها آسون بگذره
۱۴۰۴/۵/۱۵