۶ پاسخ

هیچ وقت سعی نکن بچه رو بترسونه این ترس و استرس باهاش میمونه تا بزرگسالی

کارت بسیار اشتباه بود

دیگه هیچوقت اینکارو حتی یه ثانیه نکن ممکنه بترسه و خیلی عواقب بدی داره

هیچ وقت دیگه این کار و نکن میفهمم خسته ای ماهم مثل تواییم ولی بچه بترسه خیلی بده شب تو خواب خواب بد میبینه گریه میکنه لطفا تکرار نکن

حق داری مامان جان به خدا هممون اخر شب رد میدیم
پسر منم دقیقا این روزا عجیییییب خستم میکنه مغزم هنگ میکنه والا شبا دیگه

تنهاش نزار عزیزم میترسه عیبی نداره دگ تکرار نکن

سوال های مرتبط

مامان نورا خانم مامان نورا خانم ۱ سالگی
تجربه واکسن۱۸ماهگی
دیروز ساعت ۹:۳۰بود رفتم مرکز بهداشت و واکسن نورا رو زدم واکسن که زدم همونجا بهش استامینوفن دادم باهم پیاده رفتیم براش بستنی خریدم و آبنبات چوبی.نزدیک به چهل دقیقه پیاده روی کردیم باهم رفتیم خونه تا ساعت یک بازی کردی بعد نورا خواب رفت چهل دقیقه ای خواب بود وقتی بیدارشد شروع کرد گریه کردن تمیتونست راه بره خیلی گریه میکرد که من ترسیدم و اومدم پیام گذاشتم و سوال پرسیدم که تا کی این درد ادامه داره و.....
حدودا ساعاتای سه یا چهار بود دیدم یهو بلندشد راه افتاد اولش یکم گریه کرد اما راه افتاد و شروع کرد با بچه خواهر بازی کردن شب هم یه سر بردمش خانه بازی اونجا هم بازی کرد ساعتی نه ونیم شب یهو تبش رفت بالا که با شیاف کنترل کردن هر چهار ساعت یکبار پارکید دادمش فقط یبار بروفن و شیافش کردم امروز دیگه قشنگ داره بدی می‌کنه مثل روزای دیگه الان ۲۶ساعت از واکسنش گذشته و هیچ بهونه گیری یا دردی ندارن فقط یکم بدنش داغه ن خیلی زیاد
مامان هامین مامان هامین ۱ سالگی
خانما خواهش میکنم به سوالم جواب بدید خیلی کلافه شدم من دوهفته بیمارستان بستری بودم برای کارای عمل کیسه صفرام که یهویی حالم بد شد پسرم مدام پیش خونه مادرشوهرم یا خونه مادرم بود از وقتی اومدم بیرون از بیمارستان و عمل کردم و اومدم خونه خودم یه روز دیدم تو حیاط اب بازی میکرد خیلی هوا گرم بود بهش گفتم باید اب رو ببندیم بیایم تو وگرنه حالت بد میشه خیلی هوا گرمه و اب رو بستم و اوردمش تو چنان جیغ و دادی راه انداخت که تا نیم ساعت داشت جیغ میزد و هرچی ازش سوال میکردم ماما چی شده چی میخوای جیغ میزد دوباره بردمش تو حیاط گفتم بیا اب بازی کن جیغ میزد میگفت نه هرچی بهش میدادم پرت میکرد همینطوری جیغ میزد گریه میکرد خیلی خسته شدم دیگه دیدم هیچی جواب نمیده خودمم باهاش گریه کردم که حتی میگفت باهام گریه نکن بعدش گفت بغلم کن بلند شو گفتم ماما نمیتونم عمل کردم دیگه زنگ زدم شوهرم اومد و سرگرمش کرد خودمم هی بغلش میکردم دیشب دوباره رفتیم تو حیاط شستیمش گفت بزار اب بازی کنم گفتم نه بریم تو میخواستم مای بیبیش کنم شلوار پاش کنم که اومد تو کلی جیغ زد و گریه کرد هرچی بهش میدادیم پرت میکرد شوهرم تعجب کرده بود گفتمش بیا بی محلی کنیم بهش فیلم رو پلی کن نگاه کنیم دیدم اومد کنترل گرفت فیلم رو قطع کرد که یعنی نه نگاه نکنید باهم حرف میزدیم میگفت نه باهم حرف نزدید یعنی فقط میخواست وایسیم نگاش کنیم تا اون جیغ بزنه خیلی کلافه شدیم دیگه بعد یه ربع بیست دقیقه شوهرم برد گذاشتش تو تاب تابش داد تا خوابش برد اصلا نمیدونم چیکار کنم رفتار درست چیه اگه تا حالا همچین موردی داشتید یا میدونید رفتار درست چیه خوشحال میشم راهنماییم کنید
مامان قلب خونه 🫶🩵 مامان قلب خونه 🫶🩵 ۱ سالگی
خب تجربه واکسن ۱۸ماهگی پسرم که خیلی خیلی منو ترسونده بودن و استرس بدی داشتم و چندروز دیر تر بردمش خلاصه دیروز بیدارش کردم صبحونه دادم خورد طبق تجربه مادرا یکم شربت شیرین درست کردم براش برداشتم بایدونه شکلات شیرین بردم اول مراقبت هاش انجام شد وزن ۱۳پونصد گرم کم کرد برا لباس ۱۲۵۰۰قد۸۹
بعد آمادش کردم برای واکسن یکم شربت شیرین دادم خورد بعد زدن براش اولش گریه کرد ارومش کردم اومدیم خونه یه رانی گرفتم نصفشو دادم بهش بعدش شروع کردم توپ بازی کردن باهاش که راه بره رو پاش یربعی بازی کردیم ناعارشو دادم قطرشم همون موقع ک اومدیم خونه دادم بعدم‌خوابید عصر هم میوشو خورد خداروشکر نه تب داشت نه درد مرتب سرساعت قطرشو میدادم بعدم دیگه بردمش پارک بازی کرد اومدیم شام‌خوزد خوابید دیشب تو خواب هم بیدارش میکردم قطرشو میدادم واصلا نه تب کرد نه پا درد اشتهاشم خوب بود خدارو شکر اصلا نترسید استرس نداشته باشید بخدا اصلا سخت نیست عکس قطررو هم میزارم یکم طعمش بده پشت قطره آب بدید ولی عالی بود قطرش بهتراژ پاراکید بود