۱۹ پاسخ

کاش از خدا بخوای یه زایمان راحت و آسون بده تو هم مادر شوهرت رو همراهت ببری ،زیاد سخت نگیر مادره دوست داره بیاد ،موقع گرفتن درد شما برین بعد تو راه همسرت زنگ بزنه بگه یهو دردش گرفت رفتیم شمام با یکی بیا بیمارستان. اونوقت با هرکسی خواست میاد.
من بارداری اولم اگه خواهر شوهرم نبود بیچاره مادرم مریض میشد اون اومد کمک حالم شد مامانم رفت خونه خوابید چون شب تا صبح بیدار بود .

مادرشوهر منم موقع زایمان گفت میام گفتم باشه ولی اون روز داشت میگفت من شب پیشت میمونم منم گفتم نه مادربزرگم میمونه پیشم چون باید یکی باشه که باهاش راحت باشم منو کمک کنه ببره دستشویی برام شیاف بزاره من با شما راحت نیستم در اون حد

من واسه پسراولم مادرشوهروخواهرشوهرم بودن اماراحت نبودم خیلیم بدبود تا۱۰روزبزورتحملش کردم بعددعواکردم رفتم خانه خودم راحت مادرم امدپیشم منوروزای اول بابخیه میگفت بلندشو لباس بچه روبشوربعدخودش بانوش بازی میکردخدامیدونه چقدر تحمل کردم الانم گفتم اگه کسی ازخانوادت بیادمن میزارم میرم دیگه خسته شدم ازشون

کاش منم از این مادر شوهر داشتم ذوق داره اگه راحتی با خودت ببرش

موقع دردت کولی بازی در بیار جیغ بزن شوهر هول بشه نره دنبال ننش هی داد بزن بگو بچه اومد زوودباش

والا تاجاییک میدونم مادر دختر میاد ک خب کارای دختررو بکنه،ولی بازم هیچ محدودیتی نیست بستگی به خودت و خواستت داره . اگ دوستنداری بگو ممکنه زایمانم طول بکشه یا دیروقت باشه شما اذیت شید،هرموقع نی نی دنیا اومد پسرتون میاد دنبالتون ‌ .

مادر شوهر من اومد مادرمو بیرون کر بیشعور خودش خوابید عنتر خانم

اگه مادرخودت باشه راحتی اگه سزاریین میشی چون ساعت های اول بایدبهت برسه چون مادرشوهر هستش زورش میادامامادرخودت راحت انجام میده بدونه منت

موقع زایمان هم اجازه نمی‌دن هیچ کس بیاد تو زایشگاه

من بچه اولم ماشاا... نوه تقریبا ۱۳ بود ولی موقع زایمان حدود۱۰ نفری از خانواده خودم و همسرم بیمارستان بودن اتفاقا خوشحال بودم که بهم توجه داشتن به نظرم حساس شدی شما زیاد و بعد هم این حساسیت وقتی بچه بیاد هزار برابر میشه بدون که همون قدر که مادرت ذوق داره اونم نوه اولشه ذوق داره گناه داره به نظرم با مادرو مادر شوهرت برو اتفاقا کمک هم میکنن مامانتم خسته نمیشه . و خاطره ی خوبی از زایمانت میشه

برو دعا به جونش کن که اینقدر براتون ارزش و احترام قائله رفته لباس خریده و پیگیرته‌.
مادرشوهر من از یک ماه آخر بارداری شروع می‌کنه به گفتن اینکه « وظیفه مادر عروسه بره دخترشو جمع کنه» به ما ربطی نداره و این حرفا ..این کم‌ توجهیه که دلسردی میاره

جا من بودی چیکار میکردی همشون میخوان بیان تا ۱۰ روز خونه ما بمونن

چه حرفیه دوست داره بیاد این کجاش بده مادر شوهر منم برای دوتا بچه های قبلمم اومد اینم میخواد بیاد دوست داره نوش و زود ببینه چرا باید حساس بشی استقبال کن از اومدنش

با لباسی اون خریده کاری نداشته باش خودت بخر بشور و ساکتو ببند هر وقتم دردت گرفت برو بیمارستان دیگ شاید دردت زیاد باشه اصلا نتونی دنبالش برید

فک کنم زیادی حساس شدی.خب اگه نیان که نشونه بی توجهیشونه.منکه همشون موقع زایمانم میان اتاق وی ای پی میگیره اگرم مادرشوهرم خواست بمونه کنار مامانم میگم بمونه😄والا چرا نیاد اخه .نوه اشه.اونم نوه اول

شاید ذوق داره دوس داره کنارت باشه بنظرم خودت لباس رو برو بخر ازش نگیر والا من ک ب مادر شوهرم نمگمم بیاد دردم بگیر مامانم هس زایید بد زنگ میزنم بهش

بعضیا این چیزا رو احترام و دوست داتشن میدونن
خانواده همسر منم اینکه بیان رو خیلییییی احترام میدونن و براشون مهمه

میگه میخوام موقع زایمان کنارت باشم
حتی میخواد بیاد بالاسرم موقع زایمان، فکر کرده من میزارم

ن عزیزم فضولی نداره دلش میخاد پیشت باشه بچه رو ببینه سخت نگیر

ببرش اگ خودد راحتی

گناه داره

سوال های مرتبط