۵ پاسخ

منم دوس دارم ببرم ......ولی خیلی حساسم ....میترسم دخترم ویروس بگیره ...مریض بشه .......چون همه چی رو دهنش می‌زاره.......

عزیزم ببخشید کجای تهران بردین خانه بازی ؟ ساعتی چند؟

من چون همه چیو میزاره دهنش نمیتونم ببرم پسر شما اینجوری نیس؟

ذوق و خوش حالیش از تصویر مشخصه😅

تصویر

🎈

تصویر

سوال های مرتبط

مامان محمّدمتین مامان محمّدمتین ۱۳ ماهگی
یک سال گذشت…

انگار همین دیروز بود که برای اولین بار صدای گریه‌ی متین رو شنیدم. اون لحظه پر از ترس، هیجان و عشق بود. باورم نمی‌شد از این به بعد یک “مامان”م و زندگی‌م با حضورش رنگ دیگه‌ای گرفته.

این یک سال، پر از تجربه‌های تازه بود. شب‌های بی‌خوابی، نگرانی‌ها، گریه‌ها، اما در کنارش لبخندهای کوچیک، نگاه‌های شیرین و بوی خوشی که همه خستگی‌ها رو می‌برد.

کم‌کم یاد گرفتم چطور نیازهاش رو بفهمم، چطور با گریه‌هاش آرام بشم، و چطور غذاهاش رو با عشق آماده کنم. حساسیت‌هاش، محدودیت‌های غذایی، و اینکه باید حواسم به هر چیزی باشه، سخت بود، اما باعث شد بیشتر دقت کنم و خلاق‌تر بشم.

دیدن اولین لبخندش، اولین دندونش، اولین چهار‌دست‌و‌پا رفتنش، اولین کلمه‌هاش… همه‌ش برای من معجزه بود. هر روزش یه اتفاق تازه داشت که قلبم رو پر از شادی می‌کرد.

امسال فقط بزرگ شدن متین نبود؛ خودم هم بزرگ شدم. یاد گرفتم صبورتر باشم، قوی‌تر، و در عین خستگی ادامه بدم. مامان بودن سخت‌ترین و شیرین‌ترین نقش زندگی منه.

و حالا که متین یک‌ساله شده، وقتی به عقب نگاه می‌کنم، می‌بینم هر سختی‌اش می‌ارزید. یک سال پر از عشق و یادگیری و رشد… هم برای پسرم، هم برای خودم
مامان نیهان🩷 مامان نیهان🩷 ۱۳ ماهگی
🍃🌸 به نام خدایی که نیهان رو بهمون هدیه داد…

امروز که تقویم رسید به هشت مرداد، یک سال از اون روز بزرگی که تو اومدی توی آغوشمون گذشته. هنوزم انگار صدای اولین گریه‌ات توی گوشمه… اون لحظه‌ی ناب، اون نفس گرم، اون قلب کوچیک اما پر از زندگی که توی بغل من می‌تپید، انگار دنیا از نو متولد شد.🪽

یادمه روزای اول، چقدر کوچیک بودی… اون‌قدر که وقتی بغلت می‌کردم، حس می‌کردم دارم همه دنیامو بغل می‌کنم. تک‌تک شب‌بیداری‌هام، گریه‌ها، لبخندهای بی‌صدا، و اون خنده‌ی اولی که دلمو از جا کند، همه‌شون توی قلبم ثبت شدن.

نیهانم… تو بزرگ شدی. حالا دیگه بهت می‌گم “دخترم” و تو با یه لبخند شیطون یا یه صدای شیرین جواب می‌دی. ۴ تا دندون کوچیکت درآمده، راه رفتن رو یاد گرفتی، مامان و بابا گفتنت شیرین‌ترین موسیقی دنیاست.

یه سال گذشت از اولین لحظه‌ای که دستتو گرفتم… یه سال پر از تجربه، عشق، ترس، اشک و خنده. انگار همین دیروز بود که اولین بار اسم‌تو صدا زدم و حالا دارم تولد یک‌سالگیتو جشن می‌گیرم.

تو فقط یه دختر کوچولو نیستی، تو امیدی، نوری، آرامشی که با اومدنت زندگی‌مونو معنا دادی. با هر نگاهت، با هر حرکتت، انگار خدا لبخندشو توی خونه‌مون گذاشته.

امروز، تولد توئه… اما انگار دوباره تولد منم هست. چون با تو، منم دوباره متولد شدم… یه مادر شدم، یه عاشق واقعی، یه آدمی که یاد گرفت بی‌قید و شرط دوست داشتن یعنی چی.

🎂🎈 بهشت پنهان من، تولد یک‌سالگیت مبارک.
امیدوارم دنیا همیشه به اندازه قلبت مهربون باشه، و زندگی برات پر از رنگین‌کمان، لبخند و رؤیاهای قشنگ بشه.
با عشقِ بی‌نهایت…
مامان و بابا 🌈🦄
مامان علی جون مامان علی جون ۱۵ ماهگی
علی جان دلم، اولین تولدت مبارک عمر مادر...🎂❤️🎂❤️🎂
پسرکم باورم نمیشه که یکسال گذشته...
یکسال از اولین لحظه ای که صدای گریه ات رو شنیدم،اون لحظه ای که دنیا ایستاد و تو شدی همه زندگیم
علی جانم❤️تو فقط یه بچه نیستی...
تو دلیلی هستی برای نفس کشیدنم،برای بیدار شدن،برای ادامه دادن...
با اومدت قلب من شکل تازه گرفت
پر شد از چیزی که هیچ وقت با هیچ کلمه ای نمیتونم تعریفش کنم،یه عشق خالص،یه وابستگی بی مرز،یه آرامش عجیب که فقط و فقط وقتی توی بغلمی میتونم حسش کنم.
یکسال پر از لحظه هایی بود که با اشکم با لبخند قاطی شد...
وقتی اولین بار خندیدی،وقتی اولین بار بهم نگاه کردی،وقتی اولین بار دستت رو دور انگشتم حلقه کردی...
تو بزرگ شدی جان دلم ولی منم با تو بزرگ تر شدم ،قوی تر شدم،عاشق تر شدم...
نمیدونی هر شب قبل خواب چقدر میبوسمت و تو به این کار عادت کردی و با بوسه های من خوابت میبره،چقدر بعد خواب نگات میکنم و از خدا تشکر میکنم که تو رو بهم داد...
که صدای نفس هات شد امن ترین موسیقی شبهام...
که بوی تنت شده آرامبخش تمام خستگیهام...
علی کوچولوی من❤️
امروزم تولد توئه🎂
اما انگار هدیش رو من گرفتم
خودت رو،وجود نازنینت رو،عشقی که تا همیشه توی قلبمه
تولدت مبارک پاره تنم😍
هر سال،هر روز،هر لحظه بیشتر از قبل عاشقت میشم و دوست دارم

بمونه به یادگار با یک روز تاخیر
چون من و علی جانم دیروز سخت مریض بودیم و امروز بهتریم
خداروشکر
مامان ملوین و 🤍 مامان ملوین و 🤍 ۱۷ ماهگی
مامانا فکر میکنم این سوالا جواب تمام مامانا برای کلاس مادر و کودک باشه من و پسرم ۴ ماهه داریم میریم ونتیجه اشو کامل دارم میبینم   این کلاس ها رو میتونید تو گوگل سرچ کنید نزدیکترین محل رو به خودتون ثبت نام کنید اگر نه  شرایطشو ندارید با همین  تمرینا قطعا پیشرفت کوچولوهاتونو میبینید از ۱۰ماهگی تا ۲سال مناسبه این تمرینا روزانه بین ساعت ۱۱ تا ۱ خیلی تایم خوبیه برای بازی چرا که مغز و جسم هر دو استراحت کرده میتونید از دوتا اهنگ کودکانه برای شروع بازی و پایان بازیتون باهاش استفاده کنید که به مرور ملکه ذهنش بشه این کوچولو ها تمرکزشون ۳ تا ۴ دقیقه است اگه بلند شدن و نخواستن بازی کنن باید بازی رو عوض کنید تا بتونید دوباره تمرکزشو برگردونید در روز دوتا بازی ۲ تا شعر خوانی رو بیشتر نداشته باشید اگه یه بازی نشتنیه یه بازی هیجانی حتما کنارش قرار بدید  یه فضای امن برای خودتون درست کنید که کثیفم شد شد یه لباس هم بزارید فقط برای تایم بازیش اصلا رنگی بشه خیس بشه مهم نباشه اون لباس مختص به بازیشه هر سوالی داشتید جواب میدم