۱۷ پاسخ

چقد منی 😥 بخدا وقتی غذا نمیخوره اخلاقم افتضاااح میشه و داد میزنم،گریه میکنم
ولی وقتی یبار چیزی میخوره انگار یه جون به جونام اضافه میشه

کارتون بزار بشینه یا گوشی یا صندلی غذا هرچقدم غلط حدقل میخورن

بخدا من روزی هزار بار از دست غذا خوردن این بچه جونم ب لب میرسه بقیه کاراش بماند

اصلا تو فکرش نرو و خودتو ناراحت و اعصبانی نکن ،اصلا برای تغذیه دکتر نبر همش الکیه
خودشون چند وقت دیگه خوب میشن ،همه چی هم بهش بده با بازی و با هرچیزی که میتونی سرگرمش کن تا چندقاشق بخوره، این دوره هم میگذره و درست میشن

بخدا ک پسر منم هیچی نمیخوره 🥴🥴😤😤

همه بچه ها همینن تو خودتو خیلی اذیت نکن هرچقدر حرص بخوری عصبی شی بچه بدتر میکنه
انگار بچه ها با حساسیت مادر به غذا خوردن بدتر میشن و نمیخورن
خودتو بزن به بی‌خیالی یکم
من الان واسه غذا باید پسرمو بزارم روی اپن کلی وسیله بزارم جلوش تا بتونم وقتی حواسش پرته بهش غذا بدم
این راه هارو امتحان کن ببین چجوری میتونی غذا بهش بدی
مجبوریم دیگه تا بزرگ شن خودشون بخورن

عزیزم بهترین کار برای غذا دادن به بچه اینه یه پارچه یا سفره بزرگ پهن کن بزار خودش بخوره بریزه بپاشه هرچقدر دنبال بچه باشی بچه ها بدتر میکنن این تجربه برای من ثابت شده خورد خورد نخورد خودت رو عذاب نده من چقدرررر خودمو کشتم چقدر گریه کردم چقدر چیزای مختلف پختم اصلا غذاخور نبود فقط شیر حالا از ۵.۶سالگی یکم غذاخور شده انواع و اقسام مولتی ویتامین و شربت های اشتها هم استفاده کردیم اما فایده ای نداشت یعنی از یک تایمی گفتم دیگه خورد خورد نخوردهم نخورده دیگه و واقعا همین راهکار اثر داشت از بس من خودمو برای غذاخوردنش به هر دری زدم و گریه کردم. وقتی نمیخورد تا مثلا شب گرسنه میخوابید تا صبح میمردم و زنده میشدم از غصه اما صبح یا ظهر میومد میگفت مامان من دلم گرسنه است. اونجا غذا خودش میخورد.

عزیزم شرایط روحی خوبی نداری
نذر کن حالت خوب شه نذری بده
وگرنه همه بچه ها همینن دختر من کلا هیچی نمیخوره حتی میوه بگو من چیکار کنم؟

درک میکنم خودمم دست تنهام و بچه های امروزی ماشاالله شلوغ ولی ناشکری نکن دست دخترم ۵ روزه تو گچ،دلم کباب میگم کاش اذیت میکرد ولی اینجوری نمیدیدمش

پسر منم همینطوره هیچی نمیخوره فقط سوپ میخوره ،دکتر تغذیه هم برمش اما فعلا که دارو ها روی اشتهاش تاثیری نداشته

دقیقا پسر منم تحمل ندارم هرچی میرسه پرت میکنه برام هیچی هم نمیخوره منم مجبور میشم اروم بزنمش

چقد شبیه منی دیگه از هر چی بچه هست سیرم

درکت میکنممم.. منم روانی شدم..دهنشو میبنده هیچ جوره بازنمیکنه.. انقد خودمو زدم تمام بدنم کبوده ازدستش

منهم اینجوریم اعصاب نزاشته برام باردار هستم دیگه داغون تر

منمممم

نخوره خب اصلا نده تا چند روز نمیخوره

حق داری بخدا آدم صبرش ته میکشه

سوال های مرتبط

مامان تربچه مامان تربچه ۱ سالگی
مامانا خیلی دلم برای این روزای نویان تنگ میشه همیشه ی بغض تو گلومه این سنشو خیلی دوست دارم خیلی داره زود میگذره الان میبرمش بیرون هر روز کل خیابونمون دیونه نویانن ی جوری قوربون صدقش میرم دوسش دارن امروز رفتیم بیرون سر کوچمون ی دختره با مادرش دستفروشن خیلی نویانو دوست دارن صدام کردن ی شلوارک بهش دادن گفت میخوام براش ی شلوار کردیم بدوزم هر کار کردم پولشو نگرفت برای این روزا ک همه جذب با مزه بازیشو خوشگلیش میشن دلم تنگ میشه دوست دارم ساعتها وایسم نگاش کنم باورم نمیشه بچه ب این عزیزی برا منه داره میشه دوسالش هم خوشحالم هم ناراحت میدونم ی روزی بزرگ بشه میشینمو ب این روزا با دلتنگی خیلی زیاد فکر میکنم الهی دردش ب جون ی جوری دیونشم ک حد نداره مثل دیونه ها شدم از شدت دوستداشتنش جوری ک ی ساعت ی ساعت میشینم فقط زل میزنم نگاش میکنم بوش میکنم حتی لباساشو میرم بو میکنم اصلا اصلا نمیدونم چ جوری توضیح بدم میدونم همه بچه هاشونو دوست دارن ولی هر کس منو از نزدیک میبینه میفهمه ک من چقدر دیونه نویانم خدا کنه بچه های همه سلامت باشن نویان منم خدا برام حفظش کنه