سلام مامانا
مامانا خیلی از خودم متنفرم نمیدونم چیکار کنم…پسرم چند مدته خیلی جیغ میزنه هرچی میخواد هرجا میخواد بره فقط جیغ میزنه یا میگه منو بزارید زمین تا توی خیابون بدوام منم خدایش میترسم جرات نمیکنم؛امروز اینقد تو‌خومه جیغ زد لج بازی کرد ک من از کوره در رفتم آروم زدم رو صورتش بخدا میدونم کار بدی کردم میدونم اشتباه بود ولی خیلی رو مغزم بود بخدا کنترلمو از دست دادم
بچه ی طفل معصومم ترسید بغض کرد گریه کرد
الان عذاب وجدانم گرفته
چیکار کنم بچم منو ببخشه؟!یعنی تو ذهنش میمونه؟!یعنی دیگه منو دوست نداره؟!🥲🥲
در رابطه با این جیغ زدنش چیکار کنم عادت بدی گرفته همش جیغ میزنه هرچی میخواد
چیکار کنم این اشتباه رو انجام نده
توروخدا یکم کمکم کنید🥲🥲

عزیزم
من اینجور وقتاقدمو کوتاه میکنم و آروم حرف میزنم حالت پچ پچ میگم
چی میگی مامان نمیشنوم
آروم بگو تا بشنوم
بعد اونم آروم حرف میزنه دیگه
بعد میگم مامان جیغ بده قشنگ بگو فلان چیزو میخام
دیگه باید تحمل کنیم
نه دختر یادش نمیمونه
بعدم مگه ماها کم حرف شنیدیم بچه بودیم الان مامانمینا دوس نداریم؟
به جاس از این به بعد پرست شو
گاهیم میزنم به نشنیدن

تو‌این سن همه بچه ها چون دارن استقلال رو یاد میگیرن رفتاراشون همینه ولی باید ما حوصله داشته باشیم و از لحاظ روانی اروم باشیم تا بتونیم بهتر کنترلشون کنیم شمام ناراحت نباش این یه واکنش طبیعی حالا بیشتر سعی کن از منابع مختلف اگاهی تو ببری بالا چون مهارت ارتباطی با فرزند و فرزند پروری خیلی مهمه که یاد بگیریم

امروز یه مطلب می‌خوندم می‌گفت بچه ها ۳تا ظرف دارن که در روز باید پر بشه ظرف انرژی یعنی انرژیشون خالی بشه ظرف توجه که نیم ساعت توجه خالص بهشون بشه و ظرف کنترل که بذاریم کنترل بعضی چیزا رو بدست بگیرن

عزیزم پسر منم اینجوریه.
امروز صبحونشو دادم ساعت ۱۰ و نیم بردم سرسره بازی کنه سه چهار بار بازی کرد بعدش منو تا ساعت ۱۲ و نیم تو خیابون کشوند اینور کشوند اونور منو میبرد کوچه های خلوت،یه جا پر کارگرد لود و بتن ریزی میکردن خودشو میکشت باید بریم پیش اونا.آخرش بغلم کردم با جیغ و داد آوردمش خونه.داشتم از خیابون رد میشدم تو بغلم دو سه تو صورتم زد یعنی دیوانم کرد ها.