۶ پاسخ

حالا رادمان عاشق آرایشگاه هست . تا حالا دو بار باباش بردش .. اخرین بارش یکماه پیش بود . هر وقت قیچی می بینه یه جوری با ذوق برام تعریف میکنه به موهاش اشاره میکنه . خودم میدونم مثلا داره مو کوتاه کردن رو تعریف میکنه ..
یا میره جلو آینه با دستش ادا قیچی رو در میاره که مثلا موهاش رو کوتاه کنه . بعدا آروم نمیگیره میاد هی دستش رو مثل قیچی میکنه و میگه بریم ؟ بریم ؟
الان یکماه حداقل روزی دو بار داریم ماجرا آرایشگاه رفتنش رو می شنویم😂😂

پسر من تا الان فقط پیش یه ارایشگر می‌بردیم همیشه هم گریه میکرد نمیزاشت دیگ چند روز پیش ارایشگاه رو عوض کردیم مَرده باهاش حرف میزد می‌خندید کلا روی خوش نشون میداد گوشی دادم دستش و اینکه از پیش بند بدش میاد پیش بند هم براش نبستیم خیلی قشنگ نشست تکون هم نخورد قشنگ کیف کردیم همگی تو ارایشگاه....بعدش اومدیم بیرون به شوهرم گفتم تا الان مشکل پسر من نبوده مشکل ارایشگرش بوده 😂😑

چرا خوندم زایشگاه

با باباش ببر بزا اون اصلاح کنن این ببینه چندبار ببینه ترسش میریزه مشتاق میاد میگ من موهام کوتاه کنم

فکرکردم نوشتی زایشگاه🤣🤣🤣گفتم خدایا بچه روچرابایدببره زایشگاه😆هیچی ولش کن ماهان هم میترسه خودم میبرم توحموم باقیچی کوتاه میکنم

عزیزم تا ۳ سالگی موهاشو کوتاه نکن چون میگن بچه هاموهاشونم جزوی از اعضای بدنشون میدونن برا همین میترسن و موهای بچه ها تا ۳ سالگی یه انرژی مثبت از خودشون وارد فضا میکنن

سوال های مرتبط