خوشبحال همه مادرایی ک اینجا نظر میپرسن و نگرانن و بیشتر ناراحتن برای از شیر گرفتن بچه هاشون (مادرایی ک شیر خودشونو میدن)
میخام ی خسته نباشید ب همتون بگم دست تک تکتون رو میبوسم ک شیره وجودتون رو دوساله به جگرگوشه تون دادین
از لحظه های سختی ک شاید منه مادر شیرخشکی نمیدونم
و از لحظه های شیرینی ک صدای قلپ قلپ شیر خوردنش تسکین دردتون شده و من هم ازاین تجربه محرومم
درسته سختی ها و چالش های شیر خشک هم برام کم نبود
اما خیلی دوس داشتم ب نور چشمم شیر خودمو بدم ،دوس داشتم اونقدرررری شیر داشتم ک برم بیمارستان شیرمو اهدا کنم برای جنین های نارس
نمیدونم من لیاقتشو نداشتم

عزیزم این چه حرفیه،مادر بودن با عشق سنجیده میشه نه شیشه یا سینه،قطعا تو صدتو برای دخترت گذاشتی،تو بهترین مادری،گاهی اوقات‌ اتفاقات اصلا دست ما نیست،مثل نوع زایمان یا نوع شیردادن.

عزیزم این چه حرفیه چراخودتودست کم میگیری همه مادرهابابدنشون فداکاری میکنن وجنین روحمل میکنن ۹ماه کم نیست زایمان خودش یه پروژه عظیمه منم تا۶ماه شیرخودم روخوردبعدش دیگه سینم رونگرفت شیرخشک دادم یعنی کم گذاشتم؟این همه شب نخوابی کشیدم پی پیش روشستم لباس عوض کن بشور پابه پاش گریه کن،بااین فکرهای الکی خودتو روبی اهمیت جلوه نده

عزیزم عذاب وجدان نداشته باش شما هم بهترین مادر هستید

منم یه جورایی مثل شما همیشه حسرت میکشم با این تفاوت که من شیرم خیلی زیاد بود ولی دخترم سینمو نگرفت هنوزم که هنوزه کسی جلوم شیربده ازته دلم غصه میخورم من نمی‌دونستم میشه شیرو اهدا کرد من لیوان لیوان میدوشیدمو میریختم دور

عزیزم ناراحتی که نداره چرا این حرفو میزنی میگی لیاقت ندارم شیر خشک هم دردسر و سختی ها خودشو داره

عزیزم این چه حرفیه
مگه مادر خوب بودن به شیر دادنه
منم میگم کاش از اول به دخترم شیر خشک میدادم وزن می‌گرفت شیر خودمو دادم و شیرم خوب نبود دخترم وزن نگرفت

فقط میتونم بگم نورا ی من زیبای جانم منو ببخش🥲💔

الانم با گریه دارم مینویسم
من ناخوداگاه و غیر عمد نتونستم مادریمو کامل ادا کنم ، شب هایی ک بچم جیغ میکشید از گشنگی و من شیر نداشتم از خودم بیزار بودم امان از اون شب هااا😞💔💔

نمیدونم من لیاقتشو نداشتم یا خدا دوستم نداشت ک هرکارررری کردم شیرم کمممممم بود کم بوددد کم بود💔💔