امشب خونه عمم مهمون بودیم مادرشوهرم زنگ زد ب شوهرم بچه رو بیارین ببینم ساعت 11/5 شب حالا بچم ی عالمه خوابش میومد بعدم سرما خورده. رفتیم اونجا بمن میگه بسته چوب شور بدم دستش؟ میگم خب بدین میگه باز کن گوش نداد رفت آورد داد دخترم گفت برو بده مامان باز کنه( میدونس نمیکنم همیشه میخواد اینجوری دخترم از چشم من ببینه) اونم خوشبختانه جلو من نیورد برد داد ب عموش گفت باز کن اونم باز کرد شوهرم بهم گفت اشکال نداره بخوره؟ گفتم منکه گفتم واسش خوب نیس. مادرشوهرم تا دید من اینو گفتم در آورد داد ب دخترم بعدم بقیشو گرفته بود جلوی من هی ب دخترم میگفت برو از مامانت بگیر دیگه ک دخترم بیاد من بهش ندم با من قهر کنه منم از عمد سرمو از گوشی بالا نیوردم ک فک کنه نشنیدم دیگه گرفت اونطرف بازم ب دخترم داد خورد. منم بعدا ب شوهرم گفتم وقتی کار خودشون رو میکنن چرا میپرسن؟؟ بنظرتون چ رفتاری داشته باشم؟ خسته شدم از کاراشون ک هی میخوان بهم بفهمونن تو کاره ای نیستی ما هر کار بخوایم میکنیم

۱۴ پاسخ

بخدا مادرشوهر منم همینه کار خودشو میکنه صدبار ی چیزی رو بگم گوش نمیده در اخر میبنم کار خودشو کرد منم موقعه هایی که تنها گیرش میارم غر میزنم سرش اونم هیچ نمیگه ولی اصلا براش مهم نیست باز کارخودشو میکنه منم موندم دیگه چه زفتاری کنم که بفهمه با دعوا میگم با جدیت میگم با شوخی میگم فایده نداره

منم بدم میاد هربار میرم خونشون چیپس پفک میدن دست بچم این سری سر سفره میگ بهش نوشابه بده شوهرمم گفت بده ببین آنچنان داد زدم رو سر شوهرم ک من مادرشم بدم میاد بخوره یعنی نباید بخوره

حالا مادر شوهر من برعکس نونم میترسه به بچه بده غذا میپره گلوش هول میکنه بچه راه میره میترسه همش میگه الان سرش میخوره میوفته خلاصه خیلی ترسوئه اصلا نمیزاره راحت باشه بیشتر بغل میکنه به جایی نخوره اینجوریم بده

چوب شور که ضرر نداره بچه ها خیلی دوس. دارنو سرگرم میشن
من شوپ شور بادوم زمینی مینو میدم بقیه خیلی شورن

مادرشوهر یسری ی حرکت رفت نسبت به سوفیا. خودم مستقیما نگفتم بهش به خواهرشوهرم گفتم که بهش بگه. از فرداش بدتر کرد. منم بعده اینکه چندبار کارشو تکرار کرد ی بحث اساسی راه انداختم بعدم باهاش قهر کردم و تا دوماه نزاشتم سوفیا بره خونشون 😅 درست شد.

سرماخورده باشه چیز بدی نیست که حساس نباشید .نه چرب ن چیزی فک نکنم بد باشه بازم‌مختار هستید

اصلا واکنش نشون نده که بیشتر حرصتو در بیاره اه اه حالم بهم میخوره از اینجور آدما یکیش مادرشوهر خودم
خداروشکر سه ماهه قطع رابطه ایم 😍😂

آره اتفاقا جز هله هوله سالم هست برای بچه ها دختر منم میخوره خیلی دوست داره

همونجا بگو نهههههههه یعنی نه بلکه بچه به چیزی حساسیت دارن که اونا نمی‌دونن چیزی شد بخدا هیچکس پیداش نمیشه صدتام حرف میزنن ک اینجوری میکردی و فلان خیلی آروم نباش اصلا قاطعانه بگو نه

چوب شور که ضرر نداره عزیزم من ب پسرم میدم اتفاقا خوراکی سالمی

بایدشوهرت میگرفتم ازش میگفت هرآشغالی به بچه نمیدن واسش ضررداره تاازچشم تونبینه

وایییی عین مادرشوهر من دیونه شدم دیگه این ک خوبه به دخترم نوشابه میده دیگه دارم رد میدم

سلام عزیزم تو تل گروه زدم اگه دوست داری بیای ایدتو بفرست برات لینک بفرستم

انگاری اکثرا همینن..اشتباه از ماست..باید محکم و قاطع بگی لازم نکرده قایمش کن براش خوب نیست

سوال های مرتبط

مامان ساحل🍭 مامان ساحل🍭 ۱۶ ماهگی
دیشب موقعه شام عمه دخترم امد که ببینتش،ماهم پایین خونه مادرشوهرم بودیم.بچم رفت رو پله عمشو دید،عمه اش گفت بریم بیرون دور بزنیم.ساعت۹.۵ شب.گفتم نه شبه دیر وقته موقعه خوابشه،شوهرم اولین بار بود رو حرفم حرف زد گفت ببرش باز زود بیارش.همه هم سر سفره شام بودیم من باز گفتم نه شبه بد خواب میشه،به مادرشوهرم گفتم نبره بچه رو الان دیر وقته.گفت نمیبره،یهو عمش امد بالا که بریم شوهرم گفت ببر بیار زود.منم نگاهش کردم و چیزی نگفتم دیگه.بچم رفت اتاق تا باد بیرون،لبه پایینی در سر خورد و با پشت سرش افتاد.یه لحظه دیدم کبود شد بچم.پشت سرش ورم کرد،به زور ساکتش کردم شوهرم بردش حیاط دورش بزنه.عمه با بچم بای بای کرد🥲بچم لج امد و گریه که برم.باز بچه رو برد یه ربع بعدش اورد.انقدر اعصابم خورده از دیشب که نگو.نمیفهمن اصلا!بچم ساعت۹ به بعد ساعت خوابش میاد نخوابه دیگه تا ۱۲.۱ نمیخوابه.میدونن تایم خوابشه باز بچه رو لج میارن.در طول روز میزارم ببرتش بیرون.ولی شب اصلا نمیرارم کسی جز خودم یا شوهرم ببرتش بیرون.اگه اتفاقی هم بیوفته میگن مادرش بچه رو‌نتونست نگهداره.خیلی دلم پر بود از دیشب.منتظرم شب بشه به شوهرم بگم اصلا رفتارت درست نبود،وقتی من مادر میگم نه تو جمع ببد حرفمو تایید کنی نه اینکه کار خودت رو بکنی