دیشب مهمون داشتیم یکیشون ۳ تا پسر داشت کوچیکه نوزاد بود
اون یکی هم یک پسر داشت ، یکی دیگه هم هنوز توی عقد بود این دوتا که مادر بودن نه تونستن غذاشونو بخورن و همش درگیر بچه ها بدوئن بگرین. اون یکی بچرو بخوابونه اون دوتا پسر بزرگ ترشم همش باهم دیگه کشتی میگرقتن بابا ها هم عین خیالشون نبود ....
از دیشب یه ترسی افتاده توی دلم که نکنه بچه منم انقدر شلوغی کنه البته بچم دختره ولی بازم ترسیدم

اصن مامان که میشی دنیات فرق میکنه.
نگران نباشین.
همون بچه داری هم لذت های خودش رو داره.
البته اینکه گفتین شوهرش کمکش نمیکرده خوب نبوده.
ولی واقعا وقتی نی نی میاد اولویتت میشه اون بچه

شوهراشون ادمای بی مسیولیتی بودن همسر باید‌کمک کنه حداقل مهمونی باید حواسش به بچه ها باشه زشته خانوم هی از این‌ور به اون ور دنبال بچه ها بدوعه

من تو.مهونیا همسرم مراقب بچه هاس من‌بلند نمیشم زیاد

نگران نباش عزیزم خداوقتی بچه میده میگن صبرشم میده توکلت خداباشه عزیزم 😘😘😘

بچه با بچه فرق داره
من اولیم پسر بود بدون صدا کارشو میکرد شیطونی میکرد یه جا بند نبود
ولی الکی اذیت نمیکرد
خداروشکرمیکنم وان شالله این یکی هم مثل پسرم باشه

خانم باید چشمش به همسرش باشه غذای آقا که تمام شد بچه رو بده بغلش و خودش غذا بخوره ،غیر از این نمیشه

بچه شیطونی نکنه که دیگه بچه نیست بزرگسال دیگه بهش بگیم بهتره بچه تا بچه هست باید آزادش بزاری بازی کنه هیچی بخدا توی بزرگی نیست الان خودمون بزرگ شدیم چی گیرمون اومد😅😅

سلام گلم دخترمن هزار ماشالله بجونش باشه از صدتا پسر بدتره باورمیکنی یا گلا مهمونی نمیرم برا شر بودنش یا وقتی میرم اینقد میگیرمش که وسایل خونه کسی دست نزنه یا خرابکاری نکنه دیکه از کت و کول میفتم‌اون مهمونی هم زهرم‌میشه براهمون باخودم عهد بستم یا واقعا ازاین به بعد نبرمش یا از سه تا مهمونی که دعوت میشم ۱یکی ببرم دوتا دیگش نبرم اینقد به من سخت میگذره ۳سال نیم دخترم

دختر ارومتر هست بعدم رفتار پدرخیلی مهمه

دیگه بچه ، همینطوره کلا شلوغ و رو اعصابه و تا بزرگم بشه یه حور دیکست من همین الانشم مامان باباما اذیت میکنم صبح با خودم گفتم هرچی سرم بیاد حقمه😐💔 چیکار میشه کرد