تجربه زایمان_سزارین
بیمارستان_انصاری
پارت_۶
اسکن قلب شدم هیچ مشکلی نداشت دکتر قلب هم برای فشارم دوتا دارو نوشت برگشتم بالا پرستار اتاقم اومد داخل شلنگای انژوکتمو بشوره ک همسرم داشت با تلفن حرف میزد یهو رفت بالا سر بچه ک دید شیر اورده بالا و داشت ب کبودی میرفت بچم ک سریع بچه رو بردن و گفتن ب دکتر اطفال بگو سریع سر و تهش کردن و من فقط صدای گریشو شنیدم و بعد بردنش ان ای سیو گفتن ک اپنه نوزادی هستش ک چند دلیل داره و باید بررسی بشه چند بار همسرمو کسی ک کنارم بود ک ب کارای بچه رسیدگی میکرد رو قسم دادم ک ایا همینه ک سرپرستار اومد گفت دروغ نداریم بهت بگیم برامون مسئولیت داره بچه چند روز باید بستری بشه تو ان ای سیو
اینم بگم ک من ۳۸ هفته و ۱ روز زایمان کردم و زایمان زودرس نداشتم پرستارا هم گفتن طبیعیه این مشکل تو خیلی از نوزادا هستش
چند باری اونجا اعلام کردم ک بچم عوق میزنه انگار یا تفشو ک بالا میاره نمیتونه قورت بده حتی ب دکتر اطفالی ک دوبار بالا سر بچه اومد و گفتن طبیعیه

۵ پاسخ

یاخدا نینی چیشد؟

ماساژ رحمو کی انجام دادن برات چجوری بود

اخی عزیزم

تبریک میگم قدمش مبارک.عزیزم بیمارستان چطور بود؟منم هفته دیگه اونجام🥹

چند کیلو بود نی نی عزیزم

سوال های مرتبط

مامان رادین👼🏻💙✨️ مامان رادین👼🏻💙✨️ ۴ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۴
اون مامایی ک بالا سرم بود اومد تمام نوک انگشتام رو سوراخ کرد ک فشارم بیاد پایین ولی فایده نداشت ک دیگ زنگ زدن سریع اتاق عمل رو اماده کنید بیمار اورژانسی داریم و من اصلا نفهمیدم چطور بردنم دیگ بردنم اتاق عمل و سریع واسم بیحسی زدن و دراز کشیدم اون پرده رو زدن جلوم از استرس داشتم میمردم و از اون لامپ هایی ک بالا سرم بود چون دورش اینه ای بود داشتم میدیدم ک یهو حالم بد شد و تپش قلب گرفتم اون مرده ک بالا سرم بود گفت فقط تا میتونی دیگ ببخشیدا بدتون هم میاد گفت استفراغ کن و یکم انگار بهتر شدم ک دیدم صدای پسرم اومد اشک تو چشام جمع شد و فقط میگفتم سالمه ک دیدم دکتر گفت نگران نباش همه چیش خوبه خیالم راحتش د ولی گفتن چون خودم تبم بالا بوده و کیسه ابو خیلی وقته پاره کردن بچه تب داره و از آب دور کیسه خورده باید بستری بشه دنیا رو رو سرم خراب کردن ولی بازم خداروشکر میکردم ک بچم صحیح و سالم بدنیا اومد این همه سختی ک بهم اادن ارزششو داشت پسرم ۵ روز بستری بود و بعد ترخیص شد امیدوارم خوشتون اومده باشه 😘
مامان لنا خانوم 🩷✨ مامان لنا خانوم 🩷✨ ۱ ماهگی
تجربه سزارین من:

خبببب من ۳۷ هفته و ۳ روز ب خاطر دردایی ک داشتم قبلش و تهدید ب زایمان زودرس بودم زایمان کردم
۳۶ هفته و ۴ روز دردم گرفت ک رفتم بیمارستان دولتی نزدیک ان اس تی دادم گفتن ک درد رو نشون داده و ضربان قلب بچه خوب نیست
معاینم کردن ی فینگر (۱سانت) بودم ک گفتن بستریت می‌کنیم و بهت آمپول فشار میزنیم تا زایمان کنی
ولی بچه ممکنه بره دستگاه و اینجا nicu پره و از این حرفاااا
دردای من انقباض بود
ینی ی نقطه از شکمم مخصوصا دور ناف با حرکت بچه ک سفت می‌شد درد شدید میگرفت و این دردا شده بود هر ۷ دیقه ی بار
ب دکترم زنگ زدم گفتن ک برو بیمارستانی ک من هستم خودم میام بالاسرت ببینیم وضعیت چیه
اینقددددد استرس داشتم خصوصا ک همسرمم نبود
خلاصه ب بیمارستان دولتی ب‌زوررررر رضایت شخصی دادم و اومدم بیرون
فقط اومدم خونه لباس عوض کردم پروندمو‌برداشتم و رفتم بیمارستان خصوصی ک دکترم هست
رفتم اول ان‌ اس تی گرفتن و درد و انقباض رو‌ نشون میداد
همچنین ضربان قلب بچه خوب نبود ب دکترم گفتن
ک دکترم گفت باید بستری شم
بستریم کردن و سولفات و بتامتازون(آمپول ریه) بهم تزریق کردن
و مراقبتا شروع شد ولی همچنان درد داشتم
بدیش این بود ک تو زایشگاه بستریم کردن و اجازه داشتن گوشی و همراه رو نداشتم و این خیلی سختترش می‌کرد ….
مامان گلبرگ مامان گلبرگ ۳ ماهگی
تجربه زایمان_سزارین
بیمارستان_انصاری
پارت_۵
صبح فشارم همچنان بالا بود ۱۶ و ۱۷ با دستگاه مانیتورینگ ولی با فشار سنج دستی ۱۵ بود ک مجدد ب من سولفات تزریق شد داخل سرمی
پرستار اتاق منم روز اول خانم فرح بخش بودن ک فوق العاده خانوم خوش اخلاق و صبور هستن اموزش شیر دهی هم ب بنده دادن اینجا رو تابلو های داخل اتاقا ی برگه زدن ک تو پیام رسان بله هر سوالی درباره شیردهی داشته باشید خود خانم فرح بخش شخصا رسیدگی میکنن
عصر ک شیفت تحویل داده شد دکترم اومد و گفتن اگر ک فشار اومد ۱۶ روی ۱۰ امپول هیدرولایزین تزریق کنن حتما ی دوز هم انوکسا زدم ک گفت فردا هم یکی دیگ تزریق کن و ۸ تا دیگ منزل دارو هم برم مطب برات انلاین نسخه میزنم میدم منشی کد پیگیری برات بفرسته
دکتر گفت ک هر ۱ ساعت ۱ بار فشارم رو چک کنن ک اوایل یادشون میرفت ساعت ۶ و نیم اینا بود ک خودم گفتم فشارمو چک کنید اومدن و عذر خواهی کردن ک شلوغیم و کار تو کار پیش میاد منم گفتم محض یاداوری گفتم
چندین بارم ک بچه رو خواستم شیر بدم از پرستارا کمک گرفتم اونا هم بدون هیچ غر غری کمک میکردن
همچنان فشارم بالا بود پایینم نمیومد از ی طرفم نوزادم از ساعت ۱۱ ک شیر خورده بود تا ۴ عصر سینمو نمیگرفت ک دکترم اومد گفت ارامش مادر واجب تره کمکی ب بچه با سرنگ بدید تا فشار مادر پایین بیاد ک همسرم رفت ی شیر خشک اپتامیل ۱ گرفت ب گفته سر پرستار و اورد و من رفتم ب دستور پزشکم برای اسکن قلب ک اونجا تازه شرایط عوض شد
مامان گلبرگ مامان گلبرگ ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین_بیمارستان انصاری
پارت_۳
دکتر اومد بالا سرمو گفت اماده باش برای زایمان
طلاهامم خانم کمک بهیار داد ب همسرمو بلند جلو همسرم گفت ک تحویل دادم دست خودشونه
دیگ همسرم مدارک داد و تشکیل پرونده داد و من رفتم برای زایمان
چندتا سوال پرسیدن ک چند تا عمل کردی سیگار قلیون فلان و توی تمامی این مراحلم دکترم کنارم بود باهام صحبت میکرد که استرس نگیرمو ابن صحبتا
داخل اتاق عمل شدیم و دکتر بیهوشی فوق العاده حرفه ای که بعدا فهمیدم اسمشون دکتر یحیی هستش بی حسی منو انجام دادن بدون هیچ دردی و اذیتی و تو تک تک مراحلش توضیح دادن الان پاهات داغ میشه حالت تهوع طبیعیه و این صحبتا یادم رفت بگم ک سوند رو هم قبل از عمل برای من زدن ک اصلا اصلا درد نداشت تنها اذیتش برای من این بود ک ی چیزی اضافه از من بیرون بود
پرده کشیده شد و رفتم برای زایمان بی حسی ک داشت عمل میکرد حالت تهوع گرفته بودم ی کم و گوشام کیپ شده بود ک گفتن دارو تزریق کردن و طبیعیه درست میشه از هیچ مرحله ای چیزی نفهمیدم فقط اونجا ک شکمم خالی شد و بچه اومد رو متوجه شدم ک تمیزش کردن و اون صورت داغ و کوچولوشو تماس پوستی دادن بهم اونم ب مدت ۴ ۵ دقیقه
من از ای پی اولم ی کم کلوئید داشتم ک دکتر اعلام کرد اونارو برداشتم و بخیه کردم ساعت ۱۰ و نیم شب سزارین شدم ۱۱ و ربع فکر میکنم تو ریکاوری بودم
کادر اتاق عمل عالی و خوش اخلاق بودن
#زایمان_سزارین
#بیمارستان_انصاری
مامان نیلا🤍 مامان نیلا🤍 ۵ ماهگی