ببین درکت میکنما، مادرشوهرها یه موقع خیلی زیاد رو مخ هستن
اما اگه خودتم پسرت یه روز بخواد بچه بیاره ذوق دیدن نوزادش تو بیمارستانو داری
مادرشوهر من مطمئنا میاد بیمارستان
منم راحت نیستم تو اون قیافه و حالم منو ببینه
یا حتی دوست ندارم شیر دادن به بچمو ببینه
اما خب با خودم کنار میام که اونم دل داره و میخواد بیاد
به نظرم سخت نگیر
خودتم مادر داری چرا واقعا اینجوری میگی؟
مادر تو هم احتمالا مادر شوهر هست یا میشه. دوست داری زن داداشت اینطور بگه؟
نوه مادر تو هست نوه اونم هست به نظرم سخت نگیر من مادرشوهرم حتما میاد بیمارستان و خیلی هم خوشحال میشم از اومدنش.
مگه مادر خودتون با مادر شوهرتون چه فرقی باهم دارن فردا خودتون مادرشوهر میشین زشته خدایی انصاف داشته باشین
من قبل باردار شدن به شوهرم گفتم مت بیمارستان خصوصی نمیرم بچع خرج داره مادر شوهرم هر پا شوهرم نشست ک بچه بیارین طول بارداری رفتم شخصی از ازمایش گرفته تا سونو حالا ک موقع زایمانمه شوهرم کلید کرده ک برو دولتی من ندارم الانم رفته یجا دیگه سرکار دوشیفت کار کنه. من زایمانم طبیعی و از بیمارستان دولتی میترسم و فوبیا دارم الان موندم بلاتکلیف معلوم نیس کجا باید زایمان کنم ... همه اینا بکنار موقع بارداری ۵ماهم بود فک کنم دوسه ماه اومدن خونمون مادر شوهرم یماه بود رف بعد خواهر شوهرم دوماه موند ک مثلا کمک کنه و غذا درس کن برا من و شوهرم
اشکال نداره اصلا اعصاب خودتو بهم نریز سر این چیزا هرجور که خودت راحتری اونکارو انجام بده
بگو حلوا خیرات نمکنن ک توام بیای،بعدم تو قطعا با مادرت راحت تری،من بودم رک میگفتم اینجور راحت نیستم مامانم باشه بهتره
من طبقه بالا مادرشوهرم زندگی میکنم هنوز خونمون حاظرنشده یسال دیگه از اینجا میریم.واقعا مثل مادرمه تو روز پسرمو میبره پایین باهاش بازی میکنه هرجا میره پسرمو میبره میگه تو نمیتونی تنهایی استراحت کن وقتی میاد بالا بدون هیچ حرف و متکلی اگه ظرف داشته باشم میره میشوره بعد میاد میشینه همش میگه بیا کمکت کنم دوده بگیر خودم میگم فعلا زوده بذار ده روز دیگه مطمعنم که اگر دردم بگیره اولین نفر اون به دادم میرسه سر بچه اولمم اون باهامون اومد بیمارستان تا زایمان کردم فقط دم در اتاق صلوات میداد البته مامانمو خواهرمم اومدن
وااا من که از توی اتاق زایمان سر دختر اولم اومدم بیرون مادرشوهرم روسرم بود تازه کلی هم با پرسنل اونجا دعوا کرد که چرا عروسمو بااین حالش با ویلچر آوردین باید باتخت میاوردین کلی هم برام خوراکی اورده بود اصلا هم ناراحت نبودم که چرا اومده خوب نوه ی اونم هست دیگهههه
من همه فامیل شوهرم پشت در اتاق عمل منتظر بودن مادر شوهر وخواهر شوهر وبرادر شوهر اونام خب نوه اشونه اگه نیان باید بهت بر بخوره
من مادرم نبود مادرشوهرم و خاله شوهرم بودن😂
مادرشوهرم گفته بود به مامانت نگو بعد عمل بهش میگیم استرس میگیره بزار تموم بشی بعد
وای عزیزم این چ حرفیه
فک کن خودت یه روزی مادر شوهر میشی عروست اینطور بگه ناراحت نمیشی ؟؟؟
والا من از خدام بود مادر شوهرم بگه میام
حس میکنم چون دوستم داره و ذوق داره میگه میام
مادرشوهرم اگه نیاد بیمارستان من ناراحت میشم
چون اولین نوه پسریه، اگه نیاد خون به پا میکنم
من همشون تومخن یعنی این بارداری من رفتن تو مغزم
خوبه باز شوهرت چیزی نمیگه
شوهر من اول همه چیو به اونا میگه اگه بخواد به من میگه😆😆😆بیشتر مواقع به من هیچی نمیگه
باز خوبه شوهرت چیزی نمیگه ک میخای تاریخ اشتباه بهش بگی
نبر بابا اه
😁😂😂سیریش رو خوب اومدی
خب ذوق داره بنده خدا😁
😂😂😂😂
چند سالشونه؟
هوف از دست این مادر شوهرا😑😑😑😑😑😑
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.