تجربه زایمان پارت ۱
کسایی که تاپیک های قبلی من رو خوندن میدونن که چقدر من سر بیمارستان سردرگم بودم
۳۹ هفته و ۶ روز رفتم پیش دکترم بدون هیچگونه علائمی و دهانه رحم بسته
دکترم‌گفت با این شرایط باید با آمپول زایمان کنی یا سزارین بشی که در هردو صورت پارس و قائم قبولت نمیکنن. من نامه میدم برای الزهرا. حالا من اینقدر اعصابم‌خورده ازین قضیه. اصلا دوس نداشتم برم‌الزهرا طبق تعریف هایی که ازش شنیده بودم.
دکترم زنگ زد به بیمارستان شیفت اورژانس رو پرسید و متوجه شد که یکی از دکتر هایی که باهاش در ارتباطه روز دوشنبه ۱۷ شهریور ساعت دو آنکال بیمارستان الزهرا اس
باهاش هماهنگ کرد و گفت فردا برو اورژانس الزهرا نامه رو نشونشون بده منم با دکتر هماهنگ کردم. فقط قبل اینکه بری داخل برای تشکیل پرونده بهم پیام بده تا من دوباره با دکتر هماهنگ کنم.
خلاصه من با تمام تلاش هایی که کردم نشد که تو پارس یا قائم زایمان کنم و به اجبار رفتم بیمارستان الزهرا

۱ پاسخ

پارت ۲نیست😩

سوال های مرتبط

مامان مهرو کوچولو مامان مهرو کوچولو روزهای ابتدایی تولد
خیلی خنده داره واقعا
اینی که دارم تعریف میکنم نمیدونم تو شهر های دیگ هم هست یا نه ولی تو گیلان خراب شده هست
بی ام آی من بالای ۴۰
دکتر من چهارتا بیمارستان میره
پارس و قائم و ولیعصر که خصوصین
یه بیمارستان دولتی هم میره تو صومعه‌سرا
دکترم به من گفت اگر میخوای سزارین بشی به خاطر وزن بالات هیچکدوم از این چهارتا بیمارستان قبولت نمیکنن
اگر هم بخوای طبیعی بیاری باز هم بابت وزنت بیمارستان ولیعصر و صومعه‌سرا قبولت نمیکنن باید بری پارس یا قائم
خنده داره نه؟
خلاصه من از اول طبیعی میخواستم و از اول دوس داشتم بیمارستان پارس زایمان کنم
هر کاری کردم اما تا الان نشد
هفته قبل رفتم دکتر سونوگرافیم رو دیده میگه اگر با همین وضع ادامه بدی و تا ۱۷ شهریور زایمان نکنی بهت نامه سزارین میدم ولی هیچکدوم از چهارتا بیمارستانی که میرم قبولت نمیکنن سزارین شی😊
خیلی هم عالی دیگ تکمیل تکمیلم
دیگ نمیکشم واقعا
قبل از بارداری هروقت میرفتم دکتر زنان بهم میگفتن با این وزن بالات چجوری میخوای حامله شی زایمان کنی؟ فشار خون میگیری دیابت میگیری کمردرد میگیری اذیت میشی
خداروشکر نه فشار گرفتم نه دیابت نه کمر درد و نه هیچ چیز دیگه ای تنها چیزی که تو بارداری داره اذیتم میکنه عامل انسانیه
یعنی همین که نمیذارن تو هر بیمارستانی زایمان کنی
این بلاتکلیفی داره پدرم در میاره
مامان Yasn,Ayhn,Shahn مامان Yasn,Ayhn,Shahn ۵ ماهگی
#زایمان طبیعی دوقلو
#پارت سوم
خب جونم واستون بگه که اومدم خونه و با گل پسرم آقا یاسین خداحافظی کردم و گفتم واسه مامان و داداشیا دعا کن🥰❤️
بعدش با همسرم رفتیم بیمارستان آتیه و با دستور بستری ای که داشتم،رفتم پذیرش و پرونده رو تشکیل دادم و رفتم بخش زایمان
اونجا از همسرم خداحافظی کردم،چون اجازه نمیدادن بیاد داخل...
هیچی دیگه رفتم داخل بخش و دکترم رو دیدم که گفت چرا پرونده تشکیل دادی؟خیلی زوده واسه زایمانت که....اگه پرونده نداشتی مرخصت میکردم...دکتر شیفت قبل چرا گفته بستری بشی آخه؟!!!!!
بعدم گفت حالا که پرونده تشکیل دادی دیگه نمیشه کاری کرد؛برو تو یکی از اتاقا بخواب تا ازت ان اس تی مجدد بگیرم....
وقتی ان اس تی رو واسم انجام دادن،دکترم به همکارش گفت نوارش نانِ....بهتره که سونو گرافی اورژانسی بشه....همونجا واسم سونو انجام شد که دکترِ سونو گفت شرایط جنین ها خوبه...وقتی برگشتم بخش زایمان و دکترم سونومو دید به همکاراش گفت امشب رو بستریش کنیم اگه زایمان کرد که هیچی؛اگه نه که فردا مرخصش می کنم....
خلاصه همسرمو که پشت در بخش بود،صدا کردن که بره و واسم پرونده ی بخش تشکیل بده...(البته تو این فواصل همسرم به پدرم زنگ زده بود و اون بنده خدام مادرمو آورده بود بیمارستان و مادرمم پشت در بخش بود.)
خلاصه پرونده ی بخش رو واسم تشکیل دادن و منو از بخش زایمان به بخش زنان انتقال دادن...
ادامه در تاپیک بعدی...
مامان مهوای قشنگم 🥰 مامان مهوای قشنگم 🥰 روزهای ابتدایی تولد
*تجربه زایمان پارت یک *
من خودم طبق روحیات و آشنایی ک از خودم داشتم دنبال سزارین بودم تو ۳۶ هفته یه دکتر پیدا کردم که با زیرمیزی سزارین انجام بده برام .( ده تومن زیر میزی گرفت )
تو ویزیت ۳۷ هفته بعد اینکه زیرمیزی رو دادم نامه زایمان رو داد برای تاریخ ۳۸ هفته و ۲ روز طبق برنامه ریزی خودش
تو نامه برام زده بود بیمار به دلیل مکونیوم (همون مدفوع نوزاد) کاندید سزارین شده که بیمه قبول کنه
شب عمل از ساعت ۱۲ هیچی نخوردم و شام هم سوپ خوردم که سبک باشه فردا صبح ساعت ۵ بیمارستان بودم
ورودی کارای پذیرش رو انجام دادیم و من رفتم بلوک زایمان دکترم گفته بود اونجا وانمود کنم سزارین تکراری ام که اذیتم نکنن
ماما نامه و مدارک پزشکی مو گرفت و چک کرد یکم سوال جواب کرد خیلی دنبال این بود که سوتی بگیره چند بار با روش های مختلف راجع به این قضیه سوال پیچم کرد منم مطمئن گفتم سزارین تکراری ام با اینکه اعتراف میکنم این قضیه واقعا استرس بدی بهم وارد کرد و توی روند عملم تاثیر داشت
ولی وقتی تشکیل پرونده تموم شد و برای nst و صدای قلب اومدن اصلا به شکمم نگاه نکردن که جای بخیه نیست یا مدرکی ازم نخواستن با این حال من همش استرس داشتم که هرلحظه بهم گیر بدن 🥲
مامان جانا💗🧸 مامان جانا💗🧸 ۱ ماهگی
بچهها من اومدم تجربه ی سزارینمو بگم خلاصه میگم چون خیلی طولانیه
از اول فوبیای زایمان طبیعی داشتم و میخواستم پیش دکتر مصدق سزارین کنم وارد هفته ی ۳۷که شدم ۴بارتوی ده روز رفتم پیش دکتر که میگفتن هزینه ی عمل رو ببرم و نامه ی بستری رو. بگیرم خیالم راحت شه اماهرسری بهم میگفتن دوسه روز دیگه ضربان قلب بگیر بیا و. ...تا اخرین باری که رفتم پیش دکتر دوشنبه بود و قرار بود شنبه عمل کنم رفتم پیش دکتر دیدم میگه همون شنبه بیا صبحش نامه ی بستریتو بگیر بعد فهمیدم دکتر میخواد بره مسافرت ونمیخاستن نامه ی بستری بدن که اتفاقی افتاد و دکتر نیست تعهدی نداشته باشن برای اومدن به بیمارستان بی نهایت استرس داشتم که اگه زودتر من کیسه اب پاره شه یا دردم بگیره بدون نامه بستری میخوام چیکار کنم زنگ زدم به ماما دکتر گفتم دراین شرایط چی میشه گفت ایشالا که چیزی نمیشه ولی اگه شدم کاری نمیشه کرد دکتر نیست عصرش شد و حس کردم یکم ترشحاتم زیاده فقط داشتم سکته میکردم خلاصه با یک دکتر دیگه هماهنگ کردم و.گفت بهم فردا بیا عملت کنم رفتم فرداش بیمارستان و دیدم ضربان قلب بچه خوب نیست فرستادنم سونو دیدن تنفسش مشکل پیداکرده اب دورش به شدت کمه بندناف هم سه دور دور گردنش پیچیده شده. بود با این وجود توی بیمارستان حکیم میگفتن باید. طبیعی بیاری اما چون من با دکتر هماهنگ بودم سزارین الکتیو شدم و خداروشکر تموم شد حالا تجربه ی بعد سزارینمم بعدا. میام میگم🥰🥰
مامان فسقلی مامان فسقلی ۲ ماهگی
تجربه زایمان من پارت هفتم
من دوباره با بحث دکتر شیفت رضایت شخصی دادم رفتم خونم و من نزاییدم😂😂
هر روز از بیمارستان ها زنگ زدن بیا نرفتم دکتر خودمم که نگم هر زنگ میزد که چرا اینجوری لجی فلانی بیا برو تست بده گفتم تست هرجور باشه میدم جز از پایین😂
خلاصه یه هفته گذشت و دوباره مامان بیچاره ام با بابام اومد دوباره مامانم من و همسرم رفتیم بیمارستان من از اول دوست داشتم تاریخ ۴.۲۴ بچم دنیا بیاد که ۲۳م با دکترم هماهنگ شدم گفت نخیر نمیشه الان ۳۷.۶ هستی زوده تست بده اگ مشکوک بود بستری شو میام کلی پشت تلفن گریه کردم اسرار کردم گفت باشه فردا برو میام عملت کنم منتها رفتی بیمارستان بگو ابریزش دارم معاینه هم نمیشم بستری میشی من بیام عملت گفتم باشه شبش من با فیلم بردار هماهنگ کردم😂گفتم فردا عمل دارم نگو زنگ زذه بیمارستان اونام گفتن این تاریخ فلان دکتر عمل نداره زنگ زدن دکترم گفته نه من عمل نداره اخه میخاسته اروژانسی بشم زنگ زد بهم هرچی اومد دهنش گفت ک مگ من نگفتم اوزانسی عملت میکنم تورو باید دکتر شیفت عمل کنه چون رضایت به معاینه نمیدی ولی من دم سوخت گفتم عمل میکنم توام خراب کردی چطور اوژانسی میری ولی فیلم بردار داری گفت چون دوست داری تاریخت این باشه قبول کرده بودم من نمیام😕😕