خب چرازاول به دکتر و ماماها نمیگفتی ک سزارین هستی
عزیزم چقد قشنگ و کامل توضیح دادی منم شنبه نوبت سزارین دارم و خیلی میترسم
یعنی دکترت نامه نداد همینجوری گفت برو؟
خلاصه تجربه ی خیلی خوبی بود و اگر باز هم برگردم عقب سزارین رو انتخاب میکنم منتها با پمپ درد
امیدوارم شمایی که هنوز زایمان نکردی یه تجربه ی عالی از زایمان برات رقم بخوره و بیای به اشتراک بزاری . برای منو نی نی کوچولو ی سیدم خیلی دعا کنید چون چند روزه درگیر زردی هست خودمم دعا کنید بخیه هام عالی جوش بخوره. بوس بهتون .. سوال دیگه ای هم داشتید شخصی بپرسید جواب میدم
خلاصه فرداش ساعت شش صبح سوندمو در آوردن و گفتن باید راه بری . حقیقتا اولین راه رفتن اون چیزی نبود که تصورش رو میکردم ،میگفتن خیلی درد داره و فلانه و بهمانه ولی خب قابل تحمل بود . صبح کارای نی نی رو انجام دادن خداروشکر اوکی بود تا شب هم خودمو ترخیص کردن و اومدم خونه . تا امروز که نه روز میشه کماکان درد دارم ولی روز به روز درد ها خیلی بهتر کنترل میشد با شیاف و قرص
سریع شکمم بسته شد و بردنم ریکاوری
اینم بگم که تو اتاق عمل من درخواست پمپ درد کردم دکتر بیهوشیم اجازه نداد گفت مواد مخدر داره و میره تو شیرت برا نی نی ضرر داره ، درداتو با مسکن و شیاف کنترل میکنن پرستارا منم قبول کردم که کاش نمیکردم
وسط ریکاوری دردام شروع شد تا برسم اتاقم خیلی درد کشیدم
دردی که اذیتم میکرد درد بخیه ها نبود ،درد انقباضای رحمم بود که انگاری داشت جمع میشد من درد میکشیدم
حالا هنوز نتونستم برم پیش دکترم که ببینم این دردا طبیعی بود یا بخاطر همون یکم آمپول فشاری که دریافت کردم
تا فردا صبح با شیاف دردا قابل کنترل بود ولی خب مسکن محض نبود بگم هیچ دردی نداشتم شب قبل که نی نی رو آوردن و سینه امو میک میزد این دردا خیلی بیشتر هم میشد
جلو صورتمو پوشوندن و من حتی متوجه این نشدم که کی اولین برش رو زدن پنج دقیقه نشد که با فشاری که تو شکمم اوردن فهمیدم لایه باز شده و قراره نی نی رو در بیارن ، بعد چند ثانیه نی نی هم اومد بردنش رو تخت نوزادی که اونجا بود سریعا تمیزش کردن و کل حواس من رفت سراغش و اصلا نفهمیدم کی بستن شکممو
فقط حین بستن یه کوچولو احساس نفس تنگی کردم که به اون پرستاری که بالاسرم بود و دستمو گرفته بود گفتم یه چیزی بهم تزریق کرد که یه کوچولو گیج شدم ولی متوجه اطرافم بودم و یه حالت تهوع خفیف هم اومد سراغم در حد دو سه تا اوق زدن که من چون معدم خالی بود اصلا اذیت نشدم
کادر اتاق عمل همه خانوم بودن و کلی مهربون بودن یکیشون از همون اول کنارم بود ،کمکم کرد بشینم لباسامو مرتب کرد و آماده ام کرد برا اسپاینال
اصلا و ابدا درد نداشت تزریق اش
با اینکه من کلی تحقیق کرده بودم و عکس و فیلم دیده بودم میتونم بگم دردش به اندازه تزریق یه آمپول عضلانی هم نبود سریعا دراز کشیدم و گفتن الان پاهات داغ میشه ،داغ شد ، شروع کردن ضد عفونی کردن ناحیه عمل دکترمم داشت اماده میشد
آخی عزیزم
آره منم سزارین اختیاری بودم ژل لوبریکانت زدم رفتم گفتم کیسه آبم پاره شده
دوبار معاینه ام کردن ولی خب اصلا چیزی نفهمیدم
کلی دوباره اذیت شدم و کلی گریه کردم ،حالم خیلی بد بود کلی فشار و استرس داشتم که خدایا چرا تموم نمیشه
مامائه تیکه اشو انداخت بهم که تو یه معاینه اینی چجوری میخوای بزائی و رفت ،ده دقیقه بعدش که ساعت پنج بود اومد گفت دکتر گفته شش شش و نیم میاد ببرتت اتاق عمل ، منم گفتم باشه
خلاصه دکترم اومد و من رفتم اتاق عمل
اتاق عمل خیلی باحال بود ،اصلا اونجوری نبود که شنیده بودم
خلاصه سرم بعدی رو وصل کرد امپول فشار رو زد توش خیلی کم داشت تزریق میشد ، منم هی تا این میرفت بیرون سرمو میبستم میدیدم میخواد بیاد دوباره وصل میکردم ولی خب کماکان یکمش تزریق شد بهم برا همین یه کوچولو انقباضام شروع شد در حد گرفتگی درد پریودی
ماما اصلی اومد گفت باید معاینه ات کنم گفتم همکارتون تو شیفت قبل معاینه ام کرده بود من دیگه اجازه نمیدم تا دکترم بیاد خلاصه راضیم کرد که باید اینکارو بکنه تا شرح حال به دکتر بده
بعد زنگ زد دکتر گفت همه چی خوبه منتها فشارش بالاست و دهانه رحمم بسته است . فشار بالا بهانه ی خوبی بود که دکتر بگه بستریش کنید
خلاصه منو بستری کردن و من از صبح ساعت نه که صبحانه خورده بودم تا ساعت دو نیم که بستری شدم هیچی نخورده بودم و به همه گفتم چیزی خوردم که ان اس تی و اینا بگیرن ازم
خلاصه سرم اول رو وصل کرد که سرم خوراکی بود و نوار قلب اولو گرفت منم دائم ذکر میگفتم و استرس داشتم که دکترم برسه زودتر
تا ساعت چهار که شد مامائه اومد گفت باید القای زایمان رو شروع کنیم منم هی میپرسیدم دکترم کی میاد چرا نمیاد اونم فکر میکرد من زایمان طبیعی ام میگفت باید حداقل چند سانت برسی تا دکتر بیاد
چند تا اتاق اونور تر من جیغ میکشیدن مامان منم دم در استرس داشت فکر میکرد منم که دارم جیغ میکشم و کلی حالش بد شده بود هی میومد میپرسید دکترش چرا نمیاد
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.