۱۱ پاسخ

وای که چقدر رو اعصابن اینجور شوهرا، شوهرمنم گاهی اوقات واقعا کم میارم از دستش...مخصوصاوقتی بعد دعوا که یا میخوابن یا میرن بیرون برم که میگردن اصلا به روی خودشون نمیارن چهخونی از ما تو شیشه کردنانگار نه انگار، اما چه کنیم دیگه

عزیزم تنها نیستی ،هممون افسردگی بعد از زایمان گرفتیم ولی فکر درمان نیستیم

منم شوهرم هی وقتی میاد خونه میگه بهش غذا دادی خب هرکاری هم که کنم
میگه نه
همه همینطورن توقع دیگه ندارم ازش

لعنت بهش تمیز نکن بزار همونجور بمونه ای خدا حرصم گرفت بجای تو دارم سکته میکنم بزار بمونه خودش بیاد بشورع

چرا پسرت پوشک نیست؟و اینکه لیوانو پرت میکردی تو سرش متقابلا

شوهرمنم ازسرکار میاد یاسرش توگوشیه یا همش خوابه حتی اجازه نمیده تا بیرون برم. میگه میری چکار حلوا پخش میکنن که میری ما همیشه دعوامونه سرهمه چی. همیشه کوتاع امدم ولی پرو شده. خدانگذره از خانواده اش و خودش. تف به تربیت مادرش
من افسردع شدم. فقط خداکمک کنه بهمون

همشون همینن لعنت به این گوشیاشون

جلو بچت اینکارارو نکن میترسه.وقتی خوابه یا نیست بشینین حرف بزنین با گریه و داد و بیداد چیزی حل نمیشه.مدفوع کرد که کرد فدا سرت تمیز میکنی.انقدر حرص نخور.در ضمن اکثر مردا تو خونه کار نمیکنن

کمک درک ؟؟؟مگه هست همچین چیزی بخدا اگه باشه من عر میزنم یه چیزی بگو ممکن باشه

مگه پوشک نیست پسرت؟

درک کردن چجوری
کمک چی؟

سوال های مرتبط

مامان 👑نور چشمم👑 مامان 👑نور چشمم👑 ۱ سالگی
توروخدا کسی میدونه من باید چکارکنم؟پسرم دیگه شورشو دراورده این وابستگی شدیدش ب شوهرم دیگه داره دیوونمون میکنه.وقتی شوهرم خونه نیست منوپسرم باهم بازی میکنیم میریم بیرون قشنگ تو کالاسکه میشینه اصلا جیغ نمیزنه خودش براخودش بازی میکنه .ولی وقتی شوهرم هست کاملابرعکسه .دائم داره جیغ میزنه اصلا بازی نمیکنه بزور غذامیخوره اصلا از بغل شوهرم تکون نمیخوره.وقتی میرن بیرون اصلا تو کالاسکه نمیشینه حتی کفششم نمیپوشه خودش راه بره.میگه فقط بغل شوهرم باشه.اگه بخاد بازی کنه مثلا اب بازی باید حتمااا شوهرم پیشش بشینه وگرنه خونه رو میزاره روسرش.وقتی شوهرم خونه ست ن میزاره شوهرم بخابه ن خودش.اصلاااا نمیخابه تاوقتی باباش هست.شده چرت زده ولی تمام تلاششو کرده ک‌ نخابه.یهو پامیشه میگه منو ببر بیرون یا ...قبلا وابسته بود ن در این حد.مثلا وقت خاب شوهرم میرفت اتاق دیگه پسرم بیخیال میشد میومد میخابید.الان انقدددد جیغ میزنه ک شوهرمو میکشونه بیرون بعد باز نمیخابه.اگرم بخاد بخابه هر ی دقه چشاشو بازمیکنه ببینه باباش هست یانه..ک بازم مقاومت میکنه.الان چندسریه باهزااار ترفند میره بیرون اونموقع دیگه پسرم میخابه.دیروز شوهرم خونه بود بیچاره شوهرم ازشدت خستگی سرپا خابش میبرد بعد پسرم نمیزاشت .میگفتم مامان اسباب بازیاتو بیار بازی کنیم بمن محل نمیداد میرفت پیش باباش تا بااون بازی کنه..این حجم از وابستگی دیگه خیییلی عجیب و غریبه وهرسه تامون داریم اذیت میشین و داره بیشترم میشه.شوهرم دیگه کمر براش نمونده از بس پسرم بغلشه .اگه عصبانی هم بشه یچی بگه پسرم بهش میخنده.ولی کافیه من یچی بگم چنان ازمن دوری میکنه.بقیشو تاپیک بعد میزارم 😭🙏
مامان ملوسک مامان ملوسک ۱ سالگی
خانوما من حساسم بنظرتون ،صبح ی کم خرید داشتم دخترم خواب بود. پسرم شش سالش بهش گفتم خونه پیش خواهرت بشین پنج دقیقه بیشتر راه نیست برم سرکوچه بیام قبول نکرد دیگه گفتم پس با دختر همسایه برو سرکوچه بیا اون هشت سالشه دل تو دلم نبود گفتم خدایا دختر مردم فرستادم میترسم ده دقیقه شدنیومد دیدم تو مغازه فروشنده پیرزن پیری هست گرفته اینا ب تعریف ک‌کی هستین چی میخای بچه کی هستید ....تا منو دید چیزی نگف. خریدم کردم پسرم از دنبال دختر همسایه گریه کرد اون رفت خونه بغلی پیش دوستش. حالا پسرم جیغ گریه میخام برم. منم نزاشتم بعد پیرزنه میگه وای بدبخت بچت از دست تو چی می‌کشه ،بمیرم گریه نکن حالا ای کاره سربچت میاری😐😐😐😐 منم گفتم باباش میاد خونه دعوام می‌کنه بعدبچم گریه اون قدر کرد پیرزن دستش گرفته میگه ولش مامانت بره نمیخاد بری ....ب زور بچم آوردم. واقعا جایی زندگی میکنم تو محله ای هستم فرهنگ صفر بعد زنگ زن همسایه زدم گفتم دخترت رفت پیش دوستاش پسرم خاست بره اجازش ندادم میگه دخترم از پس خودش برمیاد، تو شوهرت شارلاتان هس میخای ب پیرزنع بگی شوهرم هنوز نشناختی چ شارلاتان به🤤🤤🤤🤤
مامان ملوسک مامان ملوسک ۱ سالگی
درددل🫂🫂 امروز برام روز خسته کننده ای بود ، تموم تنم درد می‌کنه ی عالمه خستگی تو وجودمه صبح ساعت هشت بیدارشدم ک شوهرم ی عالمه غر و فحش داد که چرااا صبحانه م آماده نیست. ول کرد رفت .... بعدم بچهام همون موقع بیدارشدن ...بماند که دخترم چقدر غر میزد پسرم از اون بدتر. تند تند کارام کردم. رفتم سرکوچه خرید تا رسیدم خونه دیدم عه یادم رفته شعله گاز خاموش کنم دسته قابلمه آب شده هواسم نبود دستم بهش چسبید،باز دخترم پسرعمو زدن ساعت ،۱۱,شوهرم گفت بریم بانک ...آماده شدم رفتم از ساعت ۱۱دخترم بغلم بود تا ۱,ب شوهرم گفتم بگیریش گفت من دستم درد می‌کنه. یک نیم اومدیم ناهار خوردیم شوهرم رفت اتاق در قفل کرد مزاحمم خابم نشید. چون دخترم بانک خابش برده بود تا رسیدم خونه بیدارشد دیگه نخابیذ از ساعت یک نیم تمیز کردم تا پنج. آقا تازه از اتاق اومد بیرون. بعدم کفتر بعدم پوشید رفت منم شام پختم. دخترم پسرم لج بردمشون پیاده روی باز ظرف شستم ....باز لج بردمشون حموم باز لج بردمشون تو کوچه. الان باز لج. میوه ..... تموم بدنم درد می‌کنه. کاش کسی درک کنه