۵ پاسخ

ماشالله
خداروشکر برای این قدرت که به ما زنا داده شده

چ خوب ک گذاشتن بری دوش بگیری
خصوصی بودی؟

شوهرت اول تا اخر بود؟

خببببب….
ایول بهت مامان قوی

خب خب

سوال های مرتبط

مامان آقا حسین مامان آقا حسین ۲ ماهگی
پارت ۴ ساعت ۶ دوباره معاینه ام کرد گفت ۵ ۶ سانت شدی گفتم تروخدا تحمل ندارم یا من رو ببر سز یا آمپول بی دردی بزن یکم آروم بشه دردام گفت نه آمپول نمیشه بزنم بچه ضربان قلبش منظم نیست بزنیم ممکنه ضعیف بشه از ساعت ۶ هر نیم ساعت از اون معاینه وحشتناک ها می‌کرد میگفت میخوام کمک کنم زودتر باز بشی دردام همینجور بیشتر و بیشتر میشد که یه آمپول میزد وسط دردام از حال میرفتم دوباره که دردام شروع میشد پا میشدم میخواستم جیغ بزنم ماما همراهم میگفت نفس عمیق بکش سه تا بده تو بده بیرون با بدبختی نفس میکشیدم تهش یه جیغ میزدم😅 ساعت ۷ و نیم معاینه شدم شده بودم ۸ سانت یه ماما دیگه هم معاینه کرد گفت آره ۸ سانته زنگ زدن به دکتر گفتن بیا دکتر ۸ بود اومد اونم معاینه کرد گفت ۸ سانته بهم گاز دادن استنشاق کنم چون دیگه دردا داشت من رو میکشت حالا به جای نفس و جیغ وقتی دردام شروع میشد تند تند تو اون نفس می‌کشیدم که اشتباهم این بود زیاد توش نفس کشیدم که رفتم تو حالت اغما ماما صدام می‌کرد صداش رو می‌شنیدم نمیتونستم جواب بدم دیگه نمیدونم ساعت چند بود که ماما دکتر اومدن بالاسرم با فاصله نگاه میکردن میگفتن بچه اومده یعنی دیگه بدون که معاینه کنن معلوم بود گفتن بلند شو برو اتاق زایمان با اون دردم از جام بلند شدم با سرعت رفتم که یکم دردم آروم بشه رفتم رو تخت زایمان خوابیدم ماما همراهم اومد گفت پاهات رو بگیر تو دستات زور بده منم همون کار رو کردم اونم همزمان با من محکم رو شکمم دودستی اومد از اون طرف هم دکتر با قیچی برش داد یهو سبک شدم دیدم شکمم داغ شد نگاه کردم دیدم یه موجود سیاه رو شکممه قربونش برم بهترین حس دنیا بود یعنی تمام دردام رو شست برد🤩
مامان 🩷معجزه🩷 مامان 🩷معجزه🩷 ۲ ماهگی
#زایمان_طبیعی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۳

اوایل که کم کم میرفت اصلا درد نداشتم و با ترکیدن کیسه هم کلی آب گرم ازم رفت و بعد از اینکه دوز آمپول فشار بیشتر کردن دیگه من دردام شروع شد و اومدن معاینه کردن و گفتن چهار تا هفت سانت هستم و ماما همراهم همون لحظه رسید و روزشان شروع شد اول رفتم زیر دوش و خیلی خوب بود آرومم کرد و رفته رفته دردام زیاد شد کیسه آب گرم هم استفاده کردم و خیلی خوب بود بعد اونم رو توپ رفتم و ماما همراهم تو دستام و پاهام یه نقطه های رو بهم گفت که وقتی دردام میومدن اونجا رو فشار میدادم و تکنیک تنفسی رو انجام میدادم خلاصه بعد از توپ معاینه شدم و گفتن که هشت سانتم و دیگه دردام نفسمو میگرفت بعدش ورزش گربه رو انجام دادم خیلی دردمو کم می‌کرد خیلی برام خوب بود اونو کلی انجام دادم و دراز کشیدم برای معاینه و ماما همراهم کفت که فول شدی هر وقت حس زور اومد بهت پاهاتو بکش تو شکمت و زور بده سه یا چهار بار اینکارو کردم و گفتش که دیگه سر بچه دیده میشه پاشدم رفتم سرویس و خودمو شستم و از سرویس تا تخت زایمان به زور رفتم و یعنی تا اونجا مردمو زنده شدم….
مامان 💙دوتا گل پسر💙 مامان 💙دوتا گل پسر💙 روزهای ابتدایی تولد
زایمان طبیعی

پارت چهارم

دیگه اومدن معاینه کردن گفتن سه سانت باز شدی اخ که درد داشت بلند شدم یکم ورزش مردم اسکات میزدم دردم میگرفت حالت رقص کمر میرفتم از بس درد داشتم عرق سرد کردم و همینجوری پشت سر هم درد تو پنج دقیقه شده بود دوتا یکم پیادع روی و رفتم دستشویی روی توالت فرنگی ابگرم رو گرفتم روی شکمم تا ۱۰ دقیقه دردم بهتر شد بلند که شدم یهو احساس مدفوع و فشار داشتم به پرستارا گفتم همه دویدن و اومدن و معاینه کردن دیدن ۵ سانت باز شده بعدش بهشون گفتم دیگه نمیتونم تحمل کنم معاینه تحریکی کنین و معاینه تحریکی کرد منم از درد داشتم میمردم هی داد میزدم هی نفس عمیق میکشیدم و بلند شدم روز تخت حالت سجده رفتم لگنم رو تکون میدادم که زود تر زایمان کنم یهو دیگه سرم گیج رفت و چون قند داشتم قندم افتاده بود و احساس سرما تو پاهام و دستام داشتم که دیگه یه چیزی خوردم. و دیگه حالت مدفوع زیاد شد مادر دیگه نمیتونستم تحمل کنم اومدن معاینه کردن گفتن ۸ سانت باز شدی و ویلچر اوردن
مامان ماهد✨ مامان ماهد✨ ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من پارت سه
بعد از ی ربع ورزش ماما اومد و معاینه کرد و گفت دو به سه سانتی...و پوزیشن سجده با تاب لگنی موقع دردا بهم داد که یکم تحمل درد تو این حالت سخت بود ولی حدود یک ربع تحمل کرردم...بعد مجدد ورزش روی توپ با ماساژ کمر و اسکات رو شروع کردیم ...حدود ساعت ۱۰ و ربع همسرم اومد داخل ( درگیر کارهای بستری بود😅) یکم دردا شدید تر شده بود ولی من تمام توانمو گذاشته بودم و ورزش میکردم ، ماما مجدد معاینه کرد و گفت ۵ سانت شدم و یکم دیگ ورزش کنم و ۷ سانت برم وان ابگرم...ک حدود ساعت ۱۱ مجدد معاینه کرد و گفت ۷ سانتم البته هر معاینه ، معاینه تحریکی با تزریق همزمان هیوسین و زور زدن من همراه بود تا دهانه رحم نرم تر بشه و زودتر پیشرفت کنم ، البته زور زدن رو خود ماما میگفت ..سرخود نباید قبل از فول شدن زور زد چون باعث التهاب و ورم دهانه رحم میشه...بعد از ۷ سانت دردا شدید شده بود و سه تا چیز منو خیلی اروم میکرد ...یکی اسکات زدن ، دو تنفس های عمیق شکمی و بعضی اوقات مثل فوت کردن شمع ، سومی هم دو تا شونه کوچیک که موقع دردا تو دستم فشار میدادم( یک تکنیک کنترل درد زایمان هست)
مامان جوجه‌رنگی🐣💙 مامان جوجه‌رنگی🐣💙 روزهای ابتدایی تولد
مامان نیلا


🦋 مامان نیلا 🦋 ۲ ماهگی
پارت ۲زایمان طبیعی
دوباره اومدن معاینه گفتن ۵سانتم خوشحال بودم از اینکه تا اینجا پیش اومدن تند تند نفس عمیق میکشیدم‌ابمیوه میخوردم و اسکات میزدم شدم ۶سانت من و بردن یه اتاق دیگه ک دونفر دیگری جز من داشتن زایمان میکردن جیغ و داد ترسیدم ملی کفتم من میتونم تا اینجاشو تونستم همش نفس عمیق میکشیدم اسکات میزدم شدم ۷سانت هنگ کرده بودن ک‌تونستم درون کنترل کنم خیلی‌ای درد داشتم ولی تحمل میکردم بعد ۷سانت اومدن بهم المپول اپیدورال زدن ک‌باعث‌شد آروم بشم خابم کرفته بود حس گیجی. و خواب آلودگی داشتم همش میگفتم خابم میاد تخت بغلیم ۵سانت بود ‌‌فقط داد میزد اخرش بدون بخیه زایمان کرد
من ولی تا ۷سانت درد شدید نبود تو‌دلم میگفتم این بود زایمان طبیعی اینکه خیلی راحته کم کم ک اثر آمپول رفت درد و حس نمیکردم ولی انقباض داشتم تند تند معاینه کردن ک شدم ۸یا ۹سانت هی معاینه میکردن میگفتن درد داشتی زور بزن من زور میزدم دردم شدید بود خیلی شدیددد اصلا فکرشو‌نمیکردم 🙁
مامان محمد مامان محمد ۱ ماهگی
ببخشید دیر کردم داشتم به پسرم شیر میدادم😁
گفتن باید بستری شم چون ۴سانتم و دردای منظم دارم هر کاری کردم خانومه نذاشت برم خونه دوش بگیرم و ورزش کنم، میخواستم بیشتر دردامو خونه بکشم تا هی معاینه نشم ولی نذاشت برم. رفتم پرونده باز کردم بردم زایشگاه
اونجا لباسامو عوض کردم گفتم میخوام مامانم پیشم باشه کمک کنه ورزش کنم بازم نذاشتن بعد عوض کردن لباسا رو تخت دراز کشیدم خواستم حرکت گربه و سجده رو برم که دکتر اومد گفت باید معاینه کنم معاینه کرد گفت پنج سانتی یهو به خودم اومدم دیدم ی مایع گرم با حجم زیاد ازم خارج شد که گفت کیسه ابمه
خیلی گریه کردم بخاطر کیسه اب نمیدونم چرا، فکر کنم فشار روحی و استرسو ترس بیمارستان روم بود که منتظر ی تلنگر بودم تا گریه کنم خالی شم
بعد که کیسه رو زدو رفت شروع کردم ورزش کردن بعدش پیاده روی وقتی درد داشتم وایمیسادم لگنمو به صورت دایره حرکت میدادم باعث میشد دردم زود بره بعد دوباره پیاده روی
بعد ۱۰دیقه باز معاینه کردن گفتن ۶سانتی عالی داری پیش میری
ساعت ۶ رسیده بودم بیمارستان تا بستری شدم ساعت ۷صبح بود
به ورزشام ادامه دادم ساعت ۷نیم اینا شیفت عوض شد و ی مامای مهربون اومد بالا سرم خیلی خوشحال شدم چون قبلیا اعصاب نداشتن😂معاینه کرد دید ۷سانتم گفتم میشه مامانم بیاد چون میترسم گفت باشه و مامانمو صدا کرد باز به ورزشا ادامه دادم بعد ۲۰دقیقه که فکر کنم ساعت ۹نیم بود معاینه شدم ۷نیم سانت بودم رفت سرم اورد وصل کرد معاینه کرد ۸سانت شدم امپول فشار زد😐🤦‍♀️