میگه: حالا گریه نکننن ولش کن باباااااع
حرف میزنه هی سعی میکنه ارومم کنه ولی اگه با خودش بحثمون بشه اول سعی میکنه عکس العمل نشون نده بعد من هی دماغم رو بالا میکشم (این حرکت رو مخش میره) بعد میاد حرف میزنه و بعد تموم میشه 😅
شوهر من ۱۹ سالش هست آنقدر به من وابسته هست که نمیزاره ناراحت بشم اگه ناراحت هم بشم میبره واسم وسایل میخره
وای زینب اینقدر رو مخمه خودش میره اونور دیگم با من صحبت نمیکنه
دقیقا میخوابه
قبلا مهم بود براش الان میره میخوابه😑
اون لحظه خوابش میپره بلند میشه منو دلداریم میده بغلم میکنه میگه اروم باش🥲
خودش به گریه انداخته میخاد چیکار کنه
ما اوایل ازدواج دعوامون میشد همشم سرخانوادش بود یعد من ناراحت میشدم گریه میکردم اون کونشو میکرد ب من و میخوابید سالها گذشت منم یاد گرقتم ک کمتر غربزنم و خودمو بخاطر دیگران ناراحت نکنم خانواده ی شوهر رو پشمم بگیرم و لحظه ای خودمو بخاطرشون ناراحت نکنم الان زندگیمون بهتر شده
و منطقی تر شده بجای دعوا هم قهر میکنم و ناز میکنم کونمو میکنم بهش و میخوابم
یا خودشو به نفهمی میزنه
شوهر من خونه رو ترک میکنه
میخوابه🙄🤣
دلداری میده
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.