۵ پاسخ

چند روز پیش ی تاپیک گذاشتم ک مادر شوهرم میاد ب زور و گریه بچمو میبره در مغازه خوشش میاد بچم عادت کنه دنبالش گریه کنه. همه جبهه گرفتن ک زیاد حساسی و بزار ببره چ عیبی داره و فلان. من رو خانواده خودمم حساسم. بدم میاد بچم وابسته به کسی جز منو شوهرم باشه واسه تربیت بچه

دختر منم همینه اما ن بخاطر اونا بخاطر بیرون و دور و دور
ک‌ خودم سریع میبرمش
اگر مثلا مهمون خونه من بودن دارن میرن،و دخترم گریه افتاد،منم دخترمو بغل میکنم میگم ماهم بریم مامانی ، درو میبندم با مهمونا تا پارکینگ میرم یا حتی تا کوچه، بعد که میرن دیگه گریه نمیوفته قشنگ بای بای هم می‌کنه براشون

پسر منم جدیدا اینجوری شده قبل اینکه برن بهش میگم مامانی ببین میخواد بره براش بای بای کن اونم بای بای میکنه تا برن

پسر من فقط پشت شوهرم گریه میکنه که اونم یکم بعدش آروم میشه سعی می‌کنم با شیر دادن یا بازی مورد علاقه اش سرگرم اش کنم

دختر منم همینطوره و متاسفانه میبرنش🫠

سوال های مرتبط