۱۴ پاسخ

منم همینطورم ،خیلی هم نسبت به شوهر م وخانوادش حساسم ،اصلا دوست ندارم ببینمشون یا صداشونو بشنوم ،بشدت عصبی شدم وهمش ناراحتی های گذشته رو بیاد میارم وبابتشون غصه میخورم

منم این توریم مثلا دارم ظرف میشورم گریه م میگیره میزنم زیر گریه
بعضی وقتام از بی کسی خودم تو ی شهر غریب که کسی ندارم اینجا که کمکم کنه مامانم که شهرستانه همش تنهام گریه م میگیره شوهرمم که از ساعت ۸تا ۹شب سرکاره دلم براش میسوزه همش کار،کار

من دل شوره هم دا م میمیرم

منم همینطوریم از خونواده خودم دورم همش به زایمان فکر میکنم که مامانم چند روز نهایت بتونه بیاد پیشم بعدش چیکار کنم . فامیلای خودمونو نمیبینم دوست دارم بین اونا باشم همش انگار نسبت به فامیل شوهر بدبینم هی حرص میخورم گریه میکنم خسته شدم نمیدونم تا کی قراره دور باشم ازشون کاش میشد شوهرم انتقالی بگیره

منم یکی دو هفته بودم الان باز بهتر شدم

آره ولی سر این دارم میمیرم

هممون همينيم با اين شرايط جامعه

شوهرم دیروز میگه العان که من به تو کار ندارم جوشت چیه که مدام گریه می‌کنی به قول ابجیم وقتی ناراحته میگه درد دل دارم العان منم درد دلم دلم میگیره میخوام برم سر کوهی آنقدر داد بزنم تا خالی بشم ممنون واقعا به بغل احتیاج دارم گلم 😍

منم منم

وااا چرا؟

الان عادیه بچه دنیا بیاد بدترم میشی

من دو روزه این شکلی شدم🤧

دقیقا منم اینجوری شدم خیلی هم خستم

مننننن 😥

سوال های مرتبط