۴ پاسخ

بیشتر وابستگیشون به شیشه هس دیگه سختیش همونه سر شیشه رو خیلی گشاد کن لذتی براش نداشته باشه

من امروز دقیقا ده روزه که شیر رو به صورت یهویی قطع کردم.
تدریجی برام خسته کننده بود.
صدرا فقط شب میخورد اونم یه وعده ساعت ۵/۶صبح تو خواب.
۴/۵روز اول اکی بود ولی شب ۶ام تا صبح ۵/۶بار پا شد و گریه کرد.
دیگه از اون شب گریه نکرد پا هم میشه میاد بغلم لالایی میخونم میخابه.

دخترمن ی دفعه بیخیالش شد حتی شب خواب بودمیدادم نمیخورد ،امابه شدت به شیرمادر وابسته اس یعنی غذانمبخوره اما مدام شیر ،امروز لاک زدم گفتم بوفه گفت لاک زده دستمال اورد دید نمیشه بوسش کردوشردع ب خوردن کرد

چ اشکالی داشت ی وعده میخورد چون هنوز کوچیکم هست

سوال های مرتبط

مامان یسنا مامان یسنا ۲ سالگی
سلام، تجربه ی خودمو در مورد از شیر گرفتن، من اول سوره ی یاسین و بروج خوندم و ب دخترم فوت‌کردم، بعد با توکل ب خدا شروع کردم،اول حدود دو روز میان وعده هاشو حذف کردم،یعنی موقع بیدار شدن و موقع خواب بهش شیر میدادم، بعد شروع ب حذف شیر صبح تا ساعت 12 کردم،تا چهار روز، بعد شروع ب حذف شیر بعداز ظهر تا ساعت 18 کردم، یعنی از صبح تا قبل خواب ظهر بهش شیر نمیدادم،موقع خواب شیر میخورد و بعد دیگه شیر نمیدادم تا ساعت 18، البته حدود دو روز اول وقتی از خواب ظهر بیدار میشد بهش شیر میدادم، کم‌کم شیر شو حذف کردم،بعد چهار روز شیر شب شو حذف کردم تا موقع خواب،دبعد از اون شب موقع خواب بهش شیر دادم و دیگه شیر نصف شب شو حذف کردم، بعد فرداش دیگه در کل شیر شو حذف کردم و دیگه موقع خواب هم بهش شیر ندادم، امروز اولین روزی بود ک اصلا شیر نخورد، دخترم خیلی وابسته شیر بود، شیر ک نمیدادم کلی گریه و جیغ،ولی حوصله کردم،باهاش بازی کردم،بردمش بیرون،سرشو گرم کردم،خیلی بهش محبت کردم، دیشب نصف شب خیلی گریه کرد ولی کوتاه نیمدم و رو پام با لالایی خوابید، گریه ک میکرد میدید کوتاه نمیام اروم میشد،البته خیلی باید حوصله کرد، من هر روز از خدا کمک میخواستم، تو این مرحله فقط خدا میتونه کمک کنه،کمی سخت ولی با توکل ب خدا شدنی، اصلا هم ب تلخک و چسب برق نیاز پیدا نکردم،فقط موقع گریه و جیغ صبوز بودم و کوتاه نیمدم،امیدوارم همه موفق باشند، فقط محبت یادتون نره، من خیلی بهش محبت کردم ک خدای نکرده اعتماد ب نفسش پایین نیاد
مامان آرینا گلی🌸 مامان آرینا گلی🌸 ۱ سالگی
مامان امیرعلی😍 مامان امیرعلی😍 ۱ سالگی
مامانا سلام
اومدم تجربه از شیر گرفتن پسرمو باهاتون به اشتراک بذارم بلکه به درد کسی بخوره چون خودم خیلی از این مرحله وحشت داشتم
۲۱ ماهگی از شیر گرفتم چون دائم وصل من بود و اصلا غذا نمی‌خورد بعدم چون باید از اول مهر برم سرکار مطمئن بودم اگر تا ۲ سالگی اش که آذر میشه بخواد شیر بخوره اونجوری خیلی براش سخت تر میشه چون پیشش نیستم ولعش بیشتره
من به روش تدریجی ۴ در ۴ گرفتم
اینم بگم چون پسرم بسیار نق نقو و وابسته به شیر بود این روش خیلی خوب بود . اگر یهویی میگرفتم ازشیر مطمئنم خیلی عصبی میشد
صبح که از خواب پاشد دنبال سینه بود که دوباره بخوابه ولی هب بهش ندادم تا ظهر بعد به تدریج از ظهر تا عصر بعد عصر تا شب بعدم دیگه کامل ندادم
(از یکسالگی به بعد شیر شب نخورد)
وقتی می امد سراغم با بازی سرشو گرم کردم اصلا هم دراز نمی‌کشیدم یا نمینشستم که نیاد سراغ شیر
وقتی هم میامد دنبال شیر، میگفتم لالاکرده الان نمتونی بخوری
چسب ۵ سانتی هم زدم روش که اگر دید بفهمه تغییر کرده
(با توجه بهنظر روانشناسا نباید تلخک زد یا سینه را وحشتناک کرد چون منبع ارامش بچه بوده و بهش حس عذاب وجدان میده که چون من اینو خوردم اینطور شده)
البته که هرکس بچه اش را بهتر میشناسه و نمیشه کامل مطابق نظر روانشناسا پیش رفت بخصوص امثال من که بچه شیطون و نق نقو دارن
الان با خوابوندنش درگیرم که هنوز عادت نکرده بدون شیر بخوابه