تجربم از قطع شیر پسرم(شیرخشکیه)
شروع کردم هر ۴روز ۳۰تا از شیر خشکش رو کم کردم
۴شب اول ۱۲۰تا. ۴شب دوم ۹۰تا. ۴شب سوم ۶۰ تا. بنا بود ۴شب اخر ۳۰ تا باشه،که توی شب دوم ۳۰تایی از ساعت ۳ونیم بیدار شد تا ۷ونیم صبح گریه و ناله که شیر میخواست با اب توی شیشه راضی نمیشد ولی کمک کننده بود،عاشق قصه گفتنه و هربار برای خواب میگه قصه اون شب دائم میگفت قصه بگو هی نازش مسکردم بوسش میکردم قصه میگفتم و روی پاهام تکونش میدادم بلاخره ۷ونیم صیح خوابید،اما دیشب تصمیم گرفتم اون ۳۰تارم ندم که امیدش کلا قطع بشه،موقع خواب خودش خواست که روی پام بخوابه و منتطر شنیدن قصه شد،ابشم توی شیکر ریختم بجای شیشه شیر،لوازم شیشه و شیر و ابجوشم از بالاسرمون قایمکی جمع کردم،اولش که گفت قصه بگو گفتم وسطاش گفت شیر گفتم نگاه کن ببین شیر نیست دیگه تموم شد و درکمال ناباوری قبول کرد و بقیه قصه رو شنید و خوابید تا امروز ساعت ۱۰ونیم،هر روز که بیدار میشد درخواست شیر میکرد ولی امروز بیدار شد بالا سرشو نگاه کرد دید چیزی نیست هیچی نگفت،دلم برای مظلومیتش سوخت😭😭من دلم برای همه لحظه هایی که بهش شیر میدادم تنگ میشه دلم برای روزایی که میتونستم شیر خودمو بدم و نشد میسوزه و دلم گرفته از اونایی که بهم ندونسته چیزایی گفتن و قضاوت کردن که چرا شیرخشک دادم،هیچوقت این ۲سال اول برسام رو یادم نمیره و یادم میمونه هیچکس بجز همسرم حرفای منو فهمید و فقط اون بود که منو باور کرد و زجرای منو دید و هر روز ازم سپاسگذاره،و دیشب بهم گفت تو چقدر خوب از پسش براومدی آفرین به تو وتلاشت🥰و الهی شکر که خدا قوت داد بهم که به اینجا برسیم امیدوارم تو مرحله های بعدی هم موفق باشم

۴ پاسخ

سلام عزیزم، دیگه شیر اصلا نمیخوره؟ کلسیم شیر رو با چی جایگزین میکنید؟

خداروشکر ایشالا که تمام مراحل و به سلامتی و موفقیت بگذرونید خوشبحال گل پسر با این مامان گلش❤️❤️

حتما خوب غذا می‌خورده از شیر گرفتیش ؟

انشااله همیشه موفق باشی بهت تبریک میگم عزیزم ازشیرگرفتن بچه یه پروسه خیلی سختیه

سوال های مرتبط

مامان برسام مامان برسام ۱ سالگی
مامان نیهان🌙✨ مامان نیهان🌙✨ ۱ سالگی
تجربه من درباره از شیر گرفتن دخترم
چون خیلی ها میپرسن و این پروسه براشون سخته ،گفتم منم تجربمو بزارم بلکه کمکی باشه😘🥰 اول اینکه من از شیر روز شروع کردم،دخترم چهار بار در طول روز شیر میخورد. اول شیر ظهرش رو قطع کردم،‌ هر وقت میومد طرفم فوری بهش خوراکی میدادم و سرگرمش میکردم بازم با این حال نیم ساعت بعد میومد طرفم.رژ میزدم و بهش میگفتم بوویه. تا سه روز ، روز چهارم شیر عصرش رو هم قطع کردم ، به همین منوال بهش خوراکی و نوشیدنی مخصوصا شیر توی لیوان میدادم بخوره. کلا اب و نوشیدنی شیر و دوغ و آبمیوه طبیعی توی این زمان زیاد بهش بدین،من میدادم با نی بخوره که اشتیاقش بیشتر بشه برا خوردنش. بعد چهار روز شیر صبح هم قطع کردم. همین که بیدار می‌شد واسه شیر بهونه میگرفت، ولی من بهش میگفتم بیا بریم صبحونه بخوریم.بیا بریم نون و پنیر و چایی بخوریم ، بیا بریم جوجو (تخممرغ) بخوریم😂😂 بلندش میکردم می‌بردم سر سفره.گاهی چشماش بسته بود اصلا صبحونه نمیخواست لباسمو سعی می‌کرد بزنه بالا. که من محل نمیدادم.نازش میکردم براش تلویزیون میزدم.بازی میزاشتم که آروم بشه. آروم که می‌شد دیگه صبحانه بهش میدادم. تا یه هفته. تا رسیدیم به شیر شب .شبا یک ساعت قبل خواب لامپا خاموش میکردیم که بخوابیم. اونم برا خودش بازی می‌کرد توی تاریکی تا خوابش میگرفت بعد که میومد سمتم منم فوری میزاشتم رو دوشم تکون میدادم تا بخوابه یا میزاشتم رو پاهام وقتی گیج خواب شده بود. بعد دیگه الان چند روزه کامل گرفتم خداراشکر. انشالله خدا کمک همه مادرا باشه راحت از شیر و پوشک بگیرن.
مامان یسنا مامان یسنا ۲ سالگی
سلام، تجربه ی خودمو در مورد از شیر گرفتن، من اول سوره ی یاسین و بروج خوندم و ب دخترم فوت‌کردم، بعد با توکل ب خدا شروع کردم،اول حدود دو روز میان وعده هاشو حذف کردم،یعنی موقع بیدار شدن و موقع خواب بهش شیر میدادم، بعد شروع ب حذف شیر صبح تا ساعت 12 کردم،تا چهار روز، بعد شروع ب حذف شیر بعداز ظهر تا ساعت 18 کردم، یعنی از صبح تا قبل خواب ظهر بهش شیر نمیدادم،موقع خواب شیر میخورد و بعد دیگه شیر نمیدادم تا ساعت 18، البته حدود دو روز اول وقتی از خواب ظهر بیدار میشد بهش شیر میدادم، کم‌کم شیر شو حذف کردم،بعد چهار روز شیر شب شو حذف کردم تا موقع خواب،دبعد از اون شب موقع خواب بهش شیر دادم و دیگه شیر نصف شب شو حذف کردم، بعد فرداش دیگه در کل شیر شو حذف کردم و دیگه موقع خواب هم بهش شیر ندادم، امروز اولین روزی بود ک اصلا شیر نخورد، دخترم خیلی وابسته شیر بود، شیر ک نمیدادم کلی گریه و جیغ،ولی حوصله کردم،باهاش بازی کردم،بردمش بیرون،سرشو گرم کردم،خیلی بهش محبت کردم، دیشب نصف شب خیلی گریه کرد ولی کوتاه نیمدم و رو پام با لالایی خوابید، گریه ک میکرد میدید کوتاه نمیام اروم میشد،البته خیلی باید حوصله کرد، من هر روز از خدا کمک میخواستم، تو این مرحله فقط خدا میتونه کمک کنه،کمی سخت ولی با توکل ب خدا شدنی، اصلا هم ب تلخک و چسب برق نیاز پیدا نکردم،فقط موقع گریه و جیغ صبوز بودم و کوتاه نیمدم،امیدوارم همه موفق باشند، فقط محبت یادتون نره، من خیلی بهش محبت کردم ک خدای نکرده اعتماد ب نفسش پایین نیاد