۱۰ پاسخ

مطمنی دوسالش هست اینطوری حرف میزنه.وبگه من دیگه بزرگ شدم

هر بار که با جیغ به خواستش میرسه دفعه بعدشدید تر جیغ میزنه پروسه از شیر گرفتن خیلی سخته،بمظرم با یه مشاور صحبت کن یا چت جی پی تی

حالا کاری ندارم ب این قضیه ولی من پشیماتم میگم کاش بیشتر شیر بهش میدادم منم حدودا تا ۲ سالو خورده ای نزدیکای ۳ بود شیر بهش دادم . صبر بخر بزن ب سینت

عزیزم وقتی شب بیدارمیشه بده باباش بغلش کنه کمی آب بهش بده وبعد میخوابه.وقتی مدام خودت بغل کنی بوی بغلت وشیرت نمیزاره فراموش کنه

نورا خیلیی راحت میخابه فقط باید دستاشو بندازه گردنم سریع میخابه

وای چقدر از شیرمادر گزفتن سخته. این تاپیکها رو میبینم خدا رو شکر میکنم پسرم ۵ ماهگی سیرمو نخورد . من تحمل این گریه ها رو ندارم.
یه قرص هست به اسم کابرگولین از اون بخوری شیرت خشک میشه

پسر منم اینجوری بود تاچندماه پدرمو دراورد فقط باید صبوری کنی و کم نیاری چیزکمی نیس دوسال مدام شیر خوردن وابسته هستن تا فراموش کنن طول میکشه
بعدازشیرگرفتن وارد چالش لجبازی میشی که برای هممون اتفاق افتاده عزیزم صبور باش

شیر با نی بهش بده. بگو دیگه باید اینجوری بخوری

عزیرم روزا خستش کن ببرش پارک ...شبام سیرش کن چند تا خوراکی که دوست داره بخر بهونه کرد بش بده ...اشتباه کردی وقتی گرفتیش دوباره دادی دیگه اصلا نده ...انشاله اینم زود میگذره ..‌طبیعیه منم دخترم گریه میکرد باش گریه میکردم ...اگه شیر پاستوریزه میخوره بش بده

چندوقتشه مگه عزیزم؟

سوال های مرتبط

مامان رادین مامان رادین ۵ سالگی
خانوما توروخدا بگید من چکار کنم.الان یک ماهه استراحت مطلقم ب خاطر هماتوم و خونریزی الان بدتر شدم.میخوام سونو بدم اگ بازم باشه سرکلاژ بشم.ماپرم اصلا عین خیالش نیست ک من اینجوریم .تو شهر غریبم 6ساعت فاصله دارم باهاش.بهش گفتم اگ سرکلاژ شدم بیا پیشم میگ خواهرشوهرت بیاد پیشت بعد بیا اینجا من مراقبتم.اخه من چجوری این همه راهو برم من ک هر هفته دارم میرم دکتر ؟
از این طرفم پسرم هر هفته میره گفتار درمانی.مادرم تو روستا تازه تو شهرشونم هیچ امکاناتی نیست.هیچکس نیست ی لقمه غذا درست کنه واسه شوهر و بچم.شوهرم تا از کار میاد میشوره جارو میکنه غذا درست میکنه اما نمیرسه ب هیچی.الان ک اصلا خسته شدم از تنهایی شوهرم شیفت شب انقد گریه کردم زنگ زده میگم توروخدا تو زنگ بزن حداقل مامانم ی هفته بیاد پیش این بچه باشه ی غذای درست حسابی درست کنه براش شوهرم میگ نمیاد .سر زایمان اولمم نمیومد پیشم.پس من چکارکنم مادرشوهرم چند ماهه فوت شده وگرنه انقد عذاب نمیکشیدم آخه دردمو ب کی بگم نمیتونم جلو اشکامو بگیرم.پسرمم منو دیده همش گریه میکنه