خانوما توروخدا بگید من چکار کنم.الان یک ماهه استراحت مطلقم ب خاطر هماتوم و خونریزی الان بدتر شدم.میخوام سونو بدم اگ بازم باشه سرکلاژ بشم.ماپرم اصلا عین خیالش نیست ک من اینجوریم .تو شهر غریبم 6ساعت فاصله دارم باهاش.بهش گفتم اگ سرکلاژ شدم بیا پیشم میگ خواهرشوهرت بیاد پیشت بعد بیا اینجا من مراقبتم.اخه من چجوری این همه راهو برم من ک هر هفته دارم میرم دکتر ؟
از این طرفم پسرم هر هفته میره گفتار درمانی.مادرم تو روستا تازه تو شهرشونم هیچ امکاناتی نیست.هیچکس نیست ی لقمه غذا درست کنه واسه شوهر و بچم.شوهرم تا از کار میاد میشوره جارو میکنه غذا درست میکنه اما نمیرسه ب هیچی.الان ک اصلا خسته شدم از تنهایی شوهرم شیفت شب انقد گریه کردم زنگ زده میگم توروخدا تو زنگ بزن حداقل مامانم ی هفته بیاد پیش این بچه باشه ی غذای درست حسابی درست کنه براش شوهرم میگ نمیاد .سر زایمان اولمم نمیومد پیشم.پس من چکارکنم مادرشوهرم چند ماهه فوت شده وگرنه انقد عذاب نمیکشیدم آخه دردمو ب کی بگم نمیتونم جلو اشکامو بگیرم.پسرمم منو دیده همش گریه میکنه

۷ پاسخ

بخدا انگار ۷ ماه بارداری منو تعریف کردی از اون طرف هم خواهرشوهر که ندارم ، مادرشوهرمم یه کثافطیه که به خیالش نیست زنگ بزنه حالمو بپرسه

عزيزم اگر امكانشو داري به يه نفر بگو هفته اي يكي دوبار بياد خونه تو تنيز كنه چند مدل غذا درست كنه بذاره يخچالت تو فقط براشون گرم كن طول هفته
خوب نمياد ديگه چيكار ميشه كرد بااين وضعت ناراحت بشي غصه بخوري چي ميشه فكر كن دور از حونش اونم مريضه نميتونه بهت كمك كنه

من اینجوری بودم درست شدم

دکتر گف سرکلاژ بشی

سر زایمان اولمم مادرشوهرم موند پیشم الان هزار بار میکوبه توی سرم که آره مادرت نیومد بمونه و فلان ، چقدر بخدااااااا درکت میکنم

مادر منم دقیقا اصلا حساب نمیکنه ، خیلی سخته داشتن مادر ولی محروم بودن از لطف و محبتش واقعا گاهی اوقات شک میکنم به مادر بودنش ، همین یه ساعت پیش منو پیش بابام خراب کرده و دعوا انداخت🥺😫

عزیزم آروم آروم بلند شو یه صندلی بزار کنار ظرفشویی یه صندلی هم کنار گاز بشین رو صندلی و کارتو بکن آروم آروم باور کن هیچ اتفاقی نیفته این استرسی که میدن دکترا اونجورم نیست لازم نیست همش بخوابی که خیلی آروم وبا حوصله در حد یه غذا درست کردن میتونی

سوال های مرتبط