۱۱ پاسخ

بگو اینجا برات صلوات بفرستن
من یه روز عاجزانه تقاضای صلوات کردم نیاد باور کن یه هفته پیداش نشد در حدی ک خودم رفتم خونشون 🤣

باورت میشه مادرشوهر من حتی یه زنگ نمیزنه..یه وقتا میگم کاش اقلا زبونی یکم محبت کنن..اونروز که مراسم دعوت بودیم جلو همه ی اقوام حتی چند ثانیه بچه منو بغل نکرد..ابرومو برد

شاید چون تک عروسش هستی دوست داره

اوف مادرشوهر منم بیست چاری زنگ میزنه حوصله خودمم ندارم چ برسه یکی دیگه

دقیقا رابطه منو مادرشوهرمو گفتی
راهکاری گیر آوردی به منم بگو
کلام کرده
همش زنگ‌میزنه نومدی چرا نومدی
امروز زنگ زده میگه خودت نمایی بچه رو بده پسر خوارشوهرتو می‌فرستم بده بیاره
منم گفتم شرمنده دوست ندارم دختر خودم بدون من جایی بره
شوهرم آمد باهم میایم مزاحمتون میشم 😐

ما الان نزدیک ۳ هفته اس خبری ازشون نداریم
کم محلشون کن دیگه زنگت نمیزنه

فکر کنم مثل مادرشوهر منه ، به ادم تیکه میندازن زخم زبون میزنن بد حرف میزنن..... انتظار دارن روزی چن بارم زنگ بزنن با خوشحالیو سرحالی جوابشونو بدی

حق داری
پشت گوش بنداز نرو بهونه مریضی بیار

مرضی
گوشیت شیائومیه؟

واقعا دقیقااا منم شوهرم شیف شب داره همش مادرشوهر خرر میگه بیا خونه ما شیف ها شب رو که تنها نباشی نکنه اخلاقی خیلی خوبی هم دارن برم اونجا اوووف اللان هم پیله من شدع شب بیا شوهرم امشب شیف شبع منم نمخوام برم 😭😭😭😭

ای داد بیداد
یعنی اینقدر بدت میاد ازشون
خب وقتی میگه بیا نرو که دیگه نگه بهتون

سوال های مرتبط

مامان فنقلی مامان فنقلی ۴ سالگی
اصلا دیونه شدم همشم تقصیر شوهرمه
صبح میخواستم برم بانک پسرمو بیدار کردم صبحانه دادم بعد میگم بلندشو بریم میگه نه بابا میخواد بیاد میگم بابا دیر میاد میگع نه دیشب گفته یه کوچولو بازی کنی میام منم بازی کردم
زنگ زدم باباش کجایی میگه الکی نزدیکم اینم گریه بابا نزدیکه من نمیام بانک
هر چی میگم بابا دیر میاد حرف گوش نمیده باز دوباره زنگ زده باباس کجایی بابا دیر میای ما بریم بانک میگه آره دیر میام
قطع کرده بریم به پسرم میگم منم یک ساعته دارم همینو میگم چرا گوش نمیدی گریه می کنه
دوباره الان میخواستم ببرمش پارک حاضر شدم جیغ و داد و فریاد خط و نشون که من با دوستم میرم هر چی بهش میگم بابا مامانش اجازه نمیده نه با اون باید برم
آخر لباسامو در اوردم گفتم نمیبرمت پارک
شروع کرد گریه کردن منم بغلش گرفتم از صبح داشتم بهش می گفتم چه کارایی کردی می گفت چرا نمیبری منو پارک
مامان دختر همسایمون اجازه نمیداد بیاد با من پلرک
که زنگ خونمون زدن شوهرم
فک کنم همه حرفامو شنید
اومده خونه میگه چیشده پسرم
به جای اینکه به من بگه چیشده
کاری کرده که اصلا از من حرف شنوی نداره