۸ پاسخ

به نظرم هیچی نگو چون اصلا تأثیر نداره
اگه تصمیمت جدی و خانواده ات پشتت هستن جمع کن برو خونه بابات و اگه پیگیری کرد بگو من مشکلی با زندگیم ندارم درصورتی که خونه حدا بگیری برمیگردم اگه ن توباش ور دل ننه ات منم جام خوبه
و مطمئن باش جواب میده اگه صبر داشته باشی و بتونی خوب مدیریت کنی

روز اول باید جدی و قاطع میوفتی خونه جدا میخام
الان دیگ کاری نمیشه کرد مگر اینکه کلا قید زندگیتو بزنی😔
چون میگی اگ بگم دعوا راه میندازه

ببین اصلن از خودت اتو نده که بچمو و میخوام مهریمو میخوام الکی بگو فقط میخوام از این خونه برم فقط بترسونش با رفتنت شاید سر عقل آمد

مگه پخت و‌پزت جدانیس؟

اسم طلاق نیار اصلا
با عشوه و خواهش بهش بگو

تویه خونه زندگی میکنید؟خب اینجورک تموم‌عمرت هدررفت بگومن دیگ نمیکشم دوس دارم توخونهه خودم ازاد باشم معنی ازادی روبگو

بگو من نیاز دارم تو خونه خودم راحت باشم با بچه هام راحت بازی کنم لباس راحت بپوشم بگو جوونیم رفت دیگ چیکار میخام

ای بابا😥😥😥

سوال های مرتبط

مامان Yasn,Ayhn,Shahn مامان Yasn,Ayhn,Shahn ۴ ماهگی
تاپیک الانم خیلی متفاوت تر از تاپیکای قبلیمه😔
یه تاپیک از حس غم😔😔
یه تاپیک ک سراسر نگرانیه یه مادر برای پسرشه😟🥺
خانمها من سال ۹۷ از همسر اولم بخاطر خیانت و اعتیادش جدا شدم و بخاطر اینکه حضانت تنها پسرمو که اون موقع ۳ سالش بود داشته باشم،کل مهریه مو که ۵۱۴تا سکه بود بخشیدم...
بعد از ۳سال دوباره ازدواج کردم،با کسی که خودشم یه دختر از ازدواج اولش داره و دو سال از پسرم بزرگتره...من اعتقادم این بود با کسی ازدواج کنم که بچه داشته باشه تا پسرم بعده ها خدایی نکرده حس اضافی بودن بهش دست نده اگر چه بعده ها زندگی بهم فهموند ک بچه داشتن طرف تاثیری تو این مورد نداره...
اوایل همه چی خوب بود ولی رفته رفته که پسرم بزرگ شد،رابطه ی شوهرم باهاش سرد شد!!!...دیگه دوقلوها که به دنیا اومدن کلا فاجعه شد!!!!!...
الان در حدیه که به زور جواب سلام پسرمو میده و بی محلش میکنه..مدام دنبال بهونه س که با پسرم بحث کنه و داد بزنه سرش...اگه پسرم با من حرف بزنه حسودیش میشه...پسرم میوه یا غذا بخوره میگه پسرت خیلی میخوره....با شوهرم حرف زدم که با پسرم رفتارتو درست کن ولی میگه پسر تو حاضر جوابه....من با پسرم حرف زدم ک جوابشو نده ولی الان با اینکه جوابشو نمیده بازم با پسرم سرد برخورد میکنه،قشنگ معلومه دنبال بهونه ست....
الان دیگه جوری شده که پسرم به مامانم گفته:انگار من تو اون خونه اضافی م و من دیشب که خونه مامانم بودم متوجه شدم که پسرم از ناراحتی و دلتنگی برای پدر خودش...
***ادامه زیر همین تاپیک***