۲۲ پاسخ

وای 😲 چرا ایقدر سخت بخدا من طبیعی زایمان کردم انگار نزایدم اصعلن درد نکشیدم بعد زایمانم اصعلن اذیت نشدم فقط خواب دیدم

مبارک باشه عزیزم 🫂😍

بدن تا بدن فرق داره عزیزم مامان ها نترسون

گفتم که زود رفتی ادم که درد نداره نباید بره .یوزن فشار خیلی دردس شدیده

مبارک باشه عزیزم قدمش خیر باشه
زایمانا جدیدا همه سخت شده🥲

همگی بسلامتی مثل من زایمانه راحت داشته باشیم عزیزان بسلامتی فرشته ها کوچولو تون بغل کینم

انشالله عزیزدلم بسلامتی دل خوش زایمان کنی اره خیلی عالی 👍 بود زایمانم تو ۷ سانت زایمان کردم اپیدارول زدن برام

قدم نو رسیده مبارک عزیزم
والا منی که سزارین بودم هم خیلی اذیت شدم
البته سزارین دوم

هیچی عزیزدلم راه میرفتم کار خونه میکردم دیگه کدام کاری خاص نمیکردم عزیزم بچه اولم بود خیلی راحت زایمان کردم بخیه ۳ تا خوردم بیمارستان خصوصی رفتم خیلی خوبه خصوصی

مبارکه عزیزم😍

عزیزم نوع کیستت چی بود ک پاره شد منم دارم درموییده

قدم‌نورسیده مبارک ایشالا بزودی خوب بشی و سرحال .
قبلش دکتر نگفت کیست داری طبیعی خطرناکه؟

مبارک باش عزیزم انشالله زودتر خوب بشی

مباااارکه

وای چقدر سخت
قدم نورسیده مبارک
بخاطر همینا از طبیعی میترسیدم

مبارکه عزیزم الهی زودتر خوب بشی

بسلامتی منم خیلی درد کشیدم سر پسرم اسم حاملگی و زایمان میاد تن و بدنم میلرزه ولی خب من بعد زایمان دیگه دردی نداشتم تو خلیج فارس زایمان کردم

انشالله زودتر خوب شه عزیزم بسلامتی

عزیزم بسلامتی من هفته پیش یکو نیم باز بودم بعدش ترشح موکسی هم دید و دارم میبینم ممکنه منم ۴ سانت باز باشم ولی دردی ندارم پیاده روی اسکات هم دارم

مبارک باشه عزیزم انشالله که قدمش نیک باشه برات 🥰

وای یعنی کسی ک کیست داره طبیعی نیاره؟
منم دارم ۲ تا

واااي عزيزم ايشالله زودتر خوب شي قدم نو رسيدتم مبارك
كدوم بيمارستان بودي؟

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۳ ماهگی
"پارت۳ اتاق عمل"
اومدن با ویلچر بردن بخش عمل اونجا چن تا سوال پرسیدن و بعدش نیم ساعت منتظر نشستم و اومدن بردن اتاق عمل، تا اتاق عمل کلی شوخی کردن باهام تو اتاق عمل روی تخت دراز کشیدم توی سرم آمپول زدن نشستم و به کمرم آمپول رو زدن و خیلی زود دراز کشیدم ولی بی حس نشدم بعد8دیقه بهم گفتن پاهاتو تکون بده ولی نتونستم تکون بدم سنگین شده بودن
بعدش دکترم اومد که عمل رو شروع کنه دونفر هم بالا سرم داشتن باهام حرف میزدن و سرگرمم میکردن ولی همینکه دکتر چاقو رو به شکمم زد قشنگ حس کردم ولی چیزی نگفتم و درد تا آخرین لحظه تحمل کردم ولی همینکه دکتر گفت پاهای بچه تو لگنه و در نمیاد من دردم بیشتر شد جوریکه انگار واژنم رو داشتن با دریل میسابیدن، بعدش دکتر یه وسیله مث انبر بود اونو گذاشت زیر شکمم و شکممو داد بالا که راحت بچه رو در بیاره که انگار من از درد مردمو زنده شدم که داشتم از درد داد میزدم ولی دکتر بیهوشی گفت چن دیقه تحمل کن بچه رو بردارن بعدش بیهوشت کنم، تا آخرین لحظه درد رو تحمل کردم و پسرم بدنیا اومد و گریه کرد بالا سرم و من بیهوش شدم...
مامان الین و آوین مامان الین و آوین ۳ ماهگی
مامان رز و راحیل ❤😍 مامان رز و راحیل ❤😍 ۱ ماهگی
پارت چهارم ❤
خلاصه صبح شده من هنو درد نداشتم دوروز تو بیمارستان برام خیلی سخت بود ولی چاره نداشتم نزدیکا ظهرکه شد من دیدم خانمی اومد بهم گفت من هواتو دارم میام بهت سرمیزنم دوسه تا دانش جو آورد گذاشت بالا سرم با یه ماما بعد شروع کردن امپول فشار زدن اول دردام کم بودن تا دوساعتی بعد اومدن امپول فشار قوی زدن اونطوری کم کم دردام زیاد زیاد قابل تحمل نبودن بلندمیشدم ورزش میکردم
ولی نمیذاشتن همش. رو تخت دراز کشیدمو درد کشیدم
البته من چون کیست بارتولن داشتم موقع زور زدن برا زایمان سر بچه گیر میکرد تو دهانه رحمم یا واژنم هرچی سعی میکردم نمیومد... اخرش دکتر همون بیمارستان اومد بالا سرم گقت رو تخت دارید میکوشیدش ببریتش اتاق زایمان بردنم اونجا دوسه نفر افتادن رو شکمم که بچه سرش درومد و اومد دنیا این کیست لعنتی خیلی عذاب آور بود جلویی که من زایمان کنم شوهرم پول داده بود دکتر که بعد زایمان کیستمم تخلیه کنه حدود یه ساعت تو اتاق زایمان بودم رو دستگاه تا کیستمم تخلیه کردن و بخیه کردن خیلی بخیه نخوردم چون بچم ریز بود ولی تخلیه این کیست خیلی اذیتم کرد... به یاری خداوند دختر نازمو دیدم بردنم بخش و دراز کشیدنم رو تخت ولی مثل بقیه نمیتونستم تکون بخورم چون من هم کیست بود هم زایمان اینم داستان زایمان من
❤❤😘