۹ پاسخ

عزیزم من با بازی بهش آموزش دادم، اینطوری که گفتم تو مامان هستی و عروسکت هم بچه، بعد من آدم دزدم و الکی خودمو مهربون می کنم، بعد من میخوام به دخترت خوراکی بدم تا بتونم با خودم یواشکی ببرمش، تو به دخترت بگو نباید از دست غریبه چیزی بگیری....
اینطوری خودش یاد گرفت و الحمدلله تو ذهنش موند.

یکم صبر کن ۴سال به بالا کم کم میفهمنن

پسر منم دقیقا همین مدلیه ولی اینکه بخواد چیزی بگیره اجازه میگیره از من و باباش

سلام عزیزم اینکه اجتماعی هست خوبه اما باید سعی کنی مثلا حین بازی آموزش غیرمستقیم بهش بده و تو روزهای متوالی تکرار بشه براش تا ملکه ی ذهنش بشه کتاب فیلم های کوتاه و همون بازی که گفتم عالیه به این صورت که تو دست یکی از عروسک هاش شکلات بده و به عروسک دیگه تعارف کن بعد اون چیزهایی که میخوای یاد بگیره رو از زبون عروسک بگو تا یاد بگیره بلا ازش دور باشه انشالله در پناه خدا🌹

دختر منم همین جوری هستش

حالا دختر من نه سلام میده نه سمت کسی میره .بعد خودمم میخوام ببوسمش میگه نباید کسی لبامو بوس کنه .میگم مامان عب نداره ولی نمیزاره کلا سمت کسی زیاد نمیره بقیه هم میگن چرا بوس نمیدی

پسر منم همینجوری هست تا الان که شش سالشه حقیقتا بابت اینکه با همه سلام می‌کنه خودشو مارو خواهرشو معرفی میکنه باهمه اوکی هست ولی خداروشکر تونستم رو اینکه چیزی از غریبه ها نگیره باهزار زحمت و دعوا و حتی چندتا فیلم بهش نشون دادم تا الان دیگه از غریبه ها تا من یا باباش اجازه ندیم نمیگیره

اره زیاد خوب نیس با همه گرم بگیره منظورم غریبه هاست

دختر منم همینطوره بخدا دیگه خسته شدم

سوال های مرتبط

مامان عروسکِ من مامان عروسکِ من ۳ سالگی
خانوما من تا ب امروز ک دخترم 3سال و 8ماهشه در حد توانم هر چی ک دخترم خاست و اراده کرد رو براش خریدم. از خوراکی بگیر تا اسباب بازی و لباس.. ب قدری که تقریبا هر چن روز درمیون لباس جدید میپوشه میره بیرون یا پارک.. همیشه مرتب و تمیز.. بحدی ک وقتی میریم پارک چن تا از خانوما ک سلام علیک داریم ب دخترم میگن وای چه لباس قشنگی پوشیدی یا میگن چه حوصله ای داری لباس و با گیره مو و عینکش رو باهم ست میکنی اکثرا.. خلاصه خاستم بگم ر این حد رسیدگی دارم بهش حالا در کنار اینا اصلا آدم باج دهنده ای نیستم وقتایی شده دخترم چیزی خاسته و من میگفتم نه و این نه واقعا نه بود اگر گریه کنه بهش میگم با گریه تو من هیچ کاری برات نمیکنم هروقت گریه ت تموم شد باهم صحبت میکنیم.. خیلی وقتا خیلی چیزاشو خودم از رو ذوق خودم براش میگیرم... امروز دخترم و شوهرم باهم رفتن پارک یکی از دوستای دخترم هروقت دخترمو میبینه میگه بریم خوراکی بخریم( همراه مامانمون) امروزم ب دخترم گفت بریم مغازه؟ دخترم ب باباش گفت بریم مغازه و شوهر خنگ من از قضا کارتش رو نبرد و ب دخترم گفت بابا تو خونه کلی خوراکی داری( واقعانم داره هفته پیش رفتیم فروشگاه فقط شاید نزدیک ب یه تومن براش خوراکی های مختلف خریدیم بعد شوهرم از سرکارش نزدیک ب 500هزار براش اسنک خریده آورده) خلاصه شوهرم گفت کلی خوراکی داری یهو دخترم گفت وایسا برم از مامان دوستم بپرسم و دویید رفت گفت: