دارم خفه میشم 😭 به خواب شب که کلا حیرتم فکر کنید از دیشب بیدارم کلا دو ساعت دیگه شاید خوابم برد
استوریای مایی رو دیدم که وصف حال این روزای منو سامیاره داغون شدم ریختم به هم
لعنت به باعث بانیش
گناه بچهامون جیه اخه این وسط
همه چی تموم شده ولی این طفلیا عذاب میکشن که نمیتتونن مامان بابا رو باهم تو یه خونه داشته باشن

عزیزم ب این فکرکن که بچت اگه بین شما بزرگ میشد تو محیط تنش زا خیلی بیشتر تو روحیه اش تاثیر میزاشت تا الان که داخل آرامش هست

فائزه ی قشنگم تو باید به خودت برسی و فکر سلامتی خودت باشی تا بتونی سامیار قشنگت رو بزرگ کنی اونطوری ک شایسته و بایسته ی پسرت هست
سعی کن ارامشت رو داشته باشی و وقت خوابت رو تنظیم کن آشفاه بودنت باعث میشه سامیار هم استرس بگیره
اگر اینجوری هم باشه پس چ فرقی بین اون تنش ها و این استرس ها
این روزها هم تموم میشه و فقط ی خاطره ازش می مونه حالا بد یا خوب
اما نزار جای زخم این روزهات توی اینده ی خودت و پسرت تاثیر بزاره تو باید سریعتر خودت رو جمع و جور کنی

فائزه بخواب حتی شده به زور قرص خواب
این بی خوابیا خدایی نکرده کار دستت میده هااااا

ببین تو از رو خوشی که این راه رو انتخاب نکردی ،مجبور شدی بین بد و بدتر یکی رو انتخاب کنی ، تو پسرتو از بین یه جنگ بیرون کشیدی تا سالم بزرگ شه و رشد کنه جای این فکرها و این حرفها به خودت بگو من جوری تربیت میکنم پسرمو تا حسرت هیچی رو نکشه ،تا هر کی دید با تحسین نگاهش کنه