۱۲ پاسخ

خدا قوت عزیزم
تولدشم مبارک
کدوم دریا منظورته؟

تولدش ستاره باروووون

اخی خسته نباشی گلم.من خونم ی درش باز میشه ب ساحل دریا

کسی میدونه چرا صفحه باز نمیشه بتونم تایپ کنم سوال بپرسم

سلام مبارک باشه تولدش .الهی ک ۱۲۰ ساله بشه زیر سایه خودتون قد بکشه ...یه قهوه ای نسکافه ای چیزی بزن و همون تو خونه یکاری براش کن خوشحال بشه ...اره سخته واقعا مخصوصا ک کمک نداریم🫠

خونم انقددددد بهم ریختس ک مامانم و مادرشوهرم میان کمکم ی وقتا کم میاریم ۳تایی😐🤦

چقد همه فعال و سحرخیز 😅😅
پس چرا من همیشه بی‌حال و خسته م🤕

پس من ک ۴ساله و ۲ساله دارم چی بگم😐
تولدشونم نزدیکه کوچیک ۲۰ بزرگه ۳۱ هردو خرداد

مبارک باشه تولدش🥰

دقیقا شرایط منم مثه توه یه ۴ساله ویه ۴ماهه زندگیم داغوونه اصلا نمیتونم به بزرگه برسم کاش میمیردم

عزیزم🥺
تولدش مبارک

مبارک باشه عزیز
منم دارم برنج دم میکنم میریم پیک نیک

سوال های مرتبط

مامان رادمهرورادوین مامان رادمهرورادوین ۴ سالگی
سلام،خانومایی که دوتا بچه دارین چطوری برای دومی وقت گیذارین؟ اصلا میتونید اون بازی هایی که با اولی انجام دادین یا کارهایی که یادش دادین به دومی هم یادبدین؟ من کلا دراختیاز بزرگه استم کوچیکه هم که اضطراب جدایی ش شروع شده فقط بغلش میکنم بچه به بغل به رادمهرمیرسم که دادشون درنیاد، خیلی ناراحتم نمیتونم برای دومی وقت بدارم
رادمهر هم خیلی حسادت میکنه به کوچیکه امروز دست پدرش عصبانی بود چندتا لگد محکم به کوچیکه زد مجبور شدم محکم کشیدمش از بچه دورش کردم😔مادرم میگه هیچ کس حوصله رادمهرو تداره توبد تربیتش کردی خیلی لجبازه، رادمهر عمه شو دوست داره عمه هم همش داره بهش تشر میزنه من چسبیدم به رادمهر که کمبود احساس نکنه ولی رادوین بیچاره همش تنهاست موقع غدا به جای اینکه به کوچیکه غدا بدم بزرگه می شینه روی پام میگه غذا بود قبلا اینطوری نبودا، برای رادنهر کلی غذا انگشتی میپختم الان برای رادوین فقط نون میدم دست بچه م هرروز سوپ میپزما عدای خودمونم بی نمک براش جدا میکنم ولی خیلی احساس گیجی و ناتوانی میکنم پام نمیکشه جایی برم😔
مامان رادمهرورادوین مامان رادمهرورادوین ۴ سالگی
سلام به همه خوبین؟خسته نباشین؟ خانوما شماهم از برنامه ریزی هاتون جا میمونید؟ شده یه عالمه کارداشته باشیدندونید کدومو انجام بدین؟ من خیلی خیلی این روزا گیجم سرعت کارام به شدت اومده پایین و متاسفانه برای فرار از وضعیتم فقط گوشی دست میگیرم🤦🏼‍♀️،مثلا از صبح قبل از ۸ حدودا بیدارمیشم معمولاپسرکوچیکه هم بامن بیدارمیشه و یه سره توی بغلمه بذارم پایین یا گریه میکنه یا از پاچه شلوارم آویزونه یا می افته، یه دستی یه کتری آب میذارمو اینا رادمهربیدارمیشه به محض بیدارشدن گریه که کارتون بذار، حدود یه ساعت میتونم مقاومت کنم درشرایطی که معمولا لباساکه دیشب پهن کردم باید تا کنم وگاهی ظرف هم توی ظرفشویی هست ، بودونبود شوهرم فرقی برام نداره تا حدود ۱۰ منوبچه هاصبحونه خوردیم برنج آب میریزم شانس بیارم برق قطع نشه وبتونم یه نهارباوقت کم درست کنم یا از قبل خورش داشته باشم تا ساعت دو،حداقل دوبارکوچیکه خرابکاری ‌رده و من دوسه باری با رادمهرسر تی وی بحث کردم که نبین و اینا و توی این فاصله چون بعد ار ده بچه خوابش میاد من هی سعی مبکنم بخوابه ولی حالا یا سروصدای رادمهر یا وجودتی وی یا حتی پدرشون اجازه نمیده بیشتر دز یک ربع بچه بخوابه، به هرسختی باشه نهارمیخوریم رادوین روی صندلی غدانمیمونه و معمولا رادمهربهونه میکنه بشینه روی صندلی که اندازه ش هم نیست بعدنهاربچه به بغل ظرفارو میریزم توی سینک ظرفشویی سعی میکنم کوچیکه رو بخوابونم بازم این وسطا تی وی که خاموش کرده بودم باید روشن کنم وگرنه رادمهرجیغ میزنه بچه رو بیدارمیکنه گاهی پیشش درازمیکشم که بخوابه خودم خوابم میبره تاوقتی شوهرم و پسرکوچیکه خوابن نمیتونم ظرف بشورم بیدارم بشن بازم بچه توی بغل منه، بقیه توی کامنت
مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
امروز اولین روز مهد پسرم بود ، بدون من که نموند من تمام سه ساعت رو کنارش بودم ، بعد خجالت میکشید اصلا حرف نمیزد یا اگر حرف میزد خیلی آروم پیش من حرف میزد که مربیشون اصلا صدای اینو تو این همه بچه نمیشنید ، بعد بچه ها چون این از همه کوچیک تر بود و خجالت میکشید و حرف نمیزد یکیشون که خیلی بی ادب بود هی میگفت من از این خوشم نمیاد پیش من نشینه بقیه هم به تبع اون همین حرف رو زدن ، وای داشتم سکته میکردم همونجا گریه ام ولی خودمو جمع کردم ، نسبت به پارسال که یه بار بردمش اصلا نمیموند میرفت فقط بازی ایندفه مینشست و توجه اش بیشتر بود اما مثلا مربی میگفت رنگ کن رنگ نمیکرد ، از یه طرف از این خوشحالم که اینقد این سه ساعت همکاری کرد و نشست از طرفی از اون حرفای بچه ها به شدت دلم شکسته و آخرشم مربیش گفت پسرت حرف نمیزنه ؟ گفتم حرف میزنه ولی اینجا خجالت میکشه ، اونجا بچه ها رو نگاه میکرد ولی با هیچ کدوم سعی نکرد دوست بچه ولی اومدم خونه با بچه های همسایمون کلی بازی کرد ، خدایا خودت کمکم کن پسرم رو راه بندازم خیلی سخته از طرفی از نطر روحی خودت داغون باشی و کلی دلشوره که یعنی همه چی درست میشه ؟ از طرفی باید محکم پشت بچه ات باشی ...