طبیعیه عزیزم.واقعا. از ما نباید توقع داشته باشن همیشه مرتب باشیم همه چی سرجاش باشه البته این انتظارا رووقتی ک خودت از خودت داشته باشی خب وضعیت فرق میکنه میشه خود خوری.تو که اخا از صب تاشب بیکار نیستی.شب دیرمیخوابی و صب زود پامیشی. چرا باید ناراحت باشی.ایده ال گرایی ادمو ویران میکنه.توام انگار خیلی ایده آل گرایی .کمک ک نداریم لا اقلخودمون باخودمون رحم کنیم .تو مادر خوبی هستی.داغون نیستی عزیزم.نهارت به موقع شامت به موقع.لباسرو میشوری تو چیزای غیرضروری یکم عقب میوفتی که واقعا طبیعیه ک هممون همینجوری هستیم.منم الان دوساعته جارو رو اوردم وسط هال.ولی یه بلبشوییه راه افتادا ک اصلا نرسیدم روشنش کنم.امیر خوابش میومد و هممون رو میزد.نورا خوابش میومد و از صداهای داد وجیع امیر نمیتونست بخوابه بچه های برادرم اینجابودن. به زور انیرو خوابوندمشب مهمان هستیم یه اختلاف دوماه افتاده بین منو شوهرم.ولی خودمو دوست دارم.
واقعا دوتا بچه پشت هم خیلی سخته من داشتم می دونم چی می گی هر کی می گه دوتا بچه پشت هم بیار باهم بزرگ بشن اشتباه می کنن خیلی سخته حتی احساس می کنم از دوقلو هم سخت تره
نه واقعا همینیم سخت و وقت گیر اصلا جون گیر
همه این سختیا وکارا و خستگیا یه طرف این حس مزخرف که آدم فکمیکنه مادر خوبی نبوده خونه خیلی تمیز نبوده هم یه طرف.
تنها چیزی که میتونم بهت بگم امشب نخواب خواهشن به خستگی وخواب و گوشی هم فکر نکن تا خودصبح هم که شده بچسب به کارا انقدر مزه میده تا چندروزحال خوب داری دعای خیزشم به جون من کن .من امشب کارم همینه احتمالا تا دو و نیم اینا بیدارم که اشپزخونم تموم شه
سلام منم تقریبا توی موقعیت شمام پسرم ماه دیگ۴میشه دخترم۴ماهشه خیلی وقتا ب کارام نمیرسم یوقتایی ابجیم میاد کمکم استراحت میکنم ب کارایی ک میخوام میرسم سخته ولی میگذره باهم بزرگ میشن فوقش دیوونه میشیم😂
منم دوتا بچه دارم همسن بچه های شما هستن...ظرف هارو همیشه سریع میشورم تا روهم تلنبار نشه...جاروبرقی هم که من بچه هامو از اول یگم به سر و صدا عادت میدم تا اذیت نشن.بعضی وقتا هم داخل روروئک که هست یه بیست دقیقه منم جارو میکنم و لباس تا میکنم...بعدازظهر که بچه ها میخوابن حیاط و تمیز میکنم و باغچه و درختان آب میدم...من وسواس دارم بیشتر اوقات خونه تمیزه...فقط شبا انقد خسته میشم که نمیفهمم کی خوابم برده...بنظرم اول گوشی و یکم ساعتشو کمتر کن کارهاتون انجام بده بعد بیا توگوشی
خدا بهت قوت بده انشاالله بزرگ میشن نگاشون میبینی لذت میبری خستگیت از تنت رفع میشه
و اینکه بنظرم شبها غذا درست کن ک ناهار هم داشته باشی دیگ صبح ب تمیزکاری و کارهای دیگ برسی.نخواد غذا درست کنی برای ناهار.
عزیزم بچه ی دوم بنظرم سختتر از اولی هست.منم همه ی اینا رو دارم با این تفاوت که پسر بزرگه ی من ۱۰ سالشه تا قبل تعطیلات واقعا درگیر درس و مشق بودم.خیلی سخته.اونایی ک میگین حتما کمکی دارن یا مهد میزارن
شما نمیتونی هفته ای یکی یا دوبار از مادر یا خواهر کمک بگیری ؟؟؟؟؟ یا اینکه پسر بزرگ رو مهد بزاری ؟؟؟؟
البته پسر دومی ت یکم دیگ بزرگتر بشه انشالا باهم همبازی میشن
شامم سعی میکنم یه چیز،راحت بپزم هفته ای دوسه باربچه هارو میبرم توی پارکینگ بازی کنن،وقتی برگردیم تقریبا شب شده شامشون رومیدم بازم طرفامیرن ظرفشویی تا بچه هابخوابن که معمولا حدوددوازده میشه ازدوازده طرف میشورم جمع میکنم تامیکنم مرتب میکنم تا دو که خیلی وقتا ازخستگی کارانیمه تموم میمونه ، شبا قبل خواب عموما گوشی دست میگیرم یه سری کاردارم انجام بوم که خوابم میبره،گاهی صبح تا شب ظرفشوبی خالی نمیشه نمیتونم خیلی وقتاجاروکنم چون بچه ازصدای جارومیترسه بایدبغلش کنم ، پوشک ها توی دسشویی انبارمیشن ولباسانشسته میمونن،از همه اینا بدتر فرصت نمیکنم با رادمهربازی کنم یا نقاشی بکشم چون وقتی رادوین خوابه فقط میشه با تلویزون اونو ساکت نگه داشته که بچه رو بیدارنکنه،میدونم خیلی مادر داغونی ام ولی اصلادیادم نمیادزمان رادمهرچی میکردم که خونه هم تمیزبود منم یه کمی وقت داششتم حداقل یه کم آرایش میکردم ابروهامومرتب میکردم پشت چرخ خیاطی مینشستم، الان می بینم مثلا طرف دوتابچه داره تازه شروع کرده داره دندونپزشکی میخونه من آرزوی یه صفحه کتاب مونده به دلم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.