مامانا یه درمانگر چند ماه پیش به اشتباه یه تشخیص واسه پسرم داد( اوتیسم ) که بردمش پیش فوق تخصص روانپزشکی کودک گفت نه این مشکل رو نداره یه مقدار بی بی دیجیتال شده که درست میشه ، اون موقع چون من خیلی بی قراری کردم که باید همین روز ببریمش پیش متخصص شوهرم قبول نمیکرد و با عصبانیت به خونواده اش زنگ زد قضیه رو گفت حالا از اون روز به بعد خواهر شوهرم همش میگه با مشکلی که پسرت داره و ...یه بارم گفت پرت کردن از علائم اصلی اوتیسم هست که پسر تو هم زیاد پرت میکنه ،خلاصه هی جوری حرف میزنه که یعنی آره بچه تو این مشکل رو داره یه روانشناسی هم خونده فک میکنه متخصص هست ، پسر من تاخیر گفتاری داشت الان جملات شش هفت کلمه ای هم میگه رنگا اشکال هندسی و ...، تازگیا شروع کرده سعی میکنه تعریف کنه ، اما خیلی شیطون هست و یه جا نمیشینه ، من نمیدونم پسرم من مشکلی داره یا نه ولی فقط خدا میدونه چی تو دلم میگذره زندگی برام نمونده فقط گریه ، هر دفه خواهر شوهرم همچین حرفایی میزنه من ساعت ها گریه میکنم ، الان میخوام یه متخصص دیگه ببرمش ببینم چی میشه فقط تو این شبا برام دعا کنید خیلی دل شکسته ام امروزم خواهرشوهرم گفت پرت کردن وسایل تو این سن نشونه های اصلی یه سری بیماری هاست پسر من قبلا پرت نمیکرد تازگیا پرت میکنه

۸ پاسخ

شوهرت خیلی بی فکره که فرطی رفته به خانواده اش موضوع وگفته بعدم اوتویسم تو سن پسر شما اصن علائمش مشخصه بزرگه دیگه کوچیک که نیس قابل تشخیص نباشه الکیم انگ نزن بچه اگه متخصص گفته اوکیه دیگه ذهنت ودرگیر نکن پسر بچه 4ساله طبیعیه پرت کنه بپره بزنه از دیوار راست بالا بره اگه بشینه یکجا باید شک بکنی بهش بعدم پرت کردن کاملا اولگو برداری هست حالا یاخودتون یا اطرافیان یا برنامه کودک تو بازی بهش یاد بده پرت کردن کار خوبی نیس

بچت سالمه
اونیکه اوتیسم داره خواهرشوهرته!

عزیزم دختر منم بعضی مواقع پرت می‌کنه اینکه دلیل نشد شما اول به خواهر شوهرت بفهمون که پسرت مشکل جدی نداره وهنوز مشخص نیست اگرم چیزی باشه شما یاد بگیر چه جوری برخورد کنی بجای گوشزد کردن عجب شوهر احمقی داری!!

نگران نباش پسر منم اینجوریهبیش فعاله وخداوند شکر سالم باهوش

عزیزم تو مهدمون یه پسره آوردن البته ۳ ماهه پدرش گفت هر جا بردیم گفتن اتیسمه و ارتباط ندارد بعد گفت فقط نگهداریش کنید پسرش ۵ سالش بود شوهرم گفت باشه بعد روانشناس مهدمون دید گفت من فکر نمیکنم آتیسم باشه یک ماه کلاس خصوصی برای گذاشت با بازی درمانی فهمید این بچه اصلا تو خونه مادرش باهاش حرفم به زور میزنه فقط از فرزند پروری بده پسرش این مدل شده الان ببین بچه حرف میزنم ارتباط برقرار میمنه نباید سریع انگ زدن به بوه

به خواهر شوهرت بگو ناراحت میشم که هی این حرف را میزنی، بلند، واضح، رسا بگو... در صورت نیاز بعدش گریه کن، خودت بزن به غش و ضعف... اما بی احترامی نکن

اصلا اتیسم چرت وپرته لطفا خواهر شوهرت رو جر بدههه

چقدر بدم میاد از این کار پسرمو حامله بودم اتصال کلیه داشت تا لحظه که دکتر اطفال نمی‌خواست تو بخش معاینه اش کنه مامان هامون خبر نداشتن
یا یه مدت به خاطر شیطنت های پسرم شک به همین اتیسم و پیش فعالی کردم ولی سپردم به شوهرم که به هیچ کس نگه که به بچه برچسب نچسبونن
تو هم الان همون شوهرتو بفرست جلو بگو جلو خواهرشو بگیره و بگه چند تا دکتر باسواد تر بردیم گفتم همچین مشکلی نداره دوباره تو جمع به بچه نگه اتیسم داره اینا علامت هاشع

سوال های مرتبط

مامان ارین کوچولو مامان ارین کوچولو ۴ سالگی
سام خانما خواهش میکنم جواب بدین
میخوام بدونم بچه های شما تو سن پسر من هنوز این کارو انجام میدن یا نه پسر من هنوز هر چی دم دستش میاد پرت میکنه سمتمون دیگه تموم بدنمون کبوده بعد مثلا صب چشم باز میکنه میگه تاب تاب سرسره هر چی میگم مثلا صبونه بخوریم الان سرده اصلا نمیفهمه فقط هی تکرار میکنه و گریه میکنه دیگه میریم کمی بازی میکنه میگم بریم خونه صبونه بخوریم مثلا یک ساعت بازی کرده هنوز نرسیدیم خونه میگه سرسره دیگه به بدبختی میارمش خونه به زور تا وقتی یه صبونه یه ناهار هول هولکی درست کنم میمونه خونه بعد پارک تا وقتی میریم دنبال خواهرش یک میاد خونه بازم هی گریه میکنه هی بهونه میگیره بازمیریم پارک ۴ میریم تا ۶ و ۷ دیگهخسته شدم به خدا از زندگی افتادم یا در خونم خاک بازی کنه یا تو پارکم همش گریه میکگه جیغ میزنه بعدم کلمه هر چی بگی تکرار میکنه و میگه جمله هم چند تایی میگه مثلا در حد اب بده بریم بیرون بابا رفته سر کار آجی رفته ندرسه اما خیلی جاها نمیتونه منظورشو برسونه بعدم مثلا میگم اسمت چیه نمیگه آرین با اینکه بلده اسم خودشو بعدم باور کنید صبونه ناهار شامشم دوتا لقمه اونم سر پا حتی نمیشینه یا تو بغل من منم سر پا یا من نشستم این سرپا نه کارتون میبینه یا گوشی از صب تا شب بدو بدو تو خونم که میارمش فقط باید بدوم دنبالش یا با توپ بازی میکنیم
شما تو سن پسر من بچه هاتون اینجوریه یا نه بعد اصلا هم نمیفهمه چی میگم هر چی میگم حرف خودشو میزنه
مامان ماکان 🧿💜 مامان ماکان 🧿💜 ۴ سالگی
مامانا خیای سردرگمم پسرم که پارک میره کسی میزنتش بهش میگم از خودت دفاع کن بزنش این که میزنه دیگه بزن بزن تموم نمیشه از طرفی چندبار پیش اومد کسی زدش این فقط نگاهش به من بود دفاع نکرد از خودش
وقتی هم میگم بزن توهم دیگه دست از زدن برنمیداره بعد میگم ماکان زدن بده دوباره میگم کسی زد بزنش انگار اینم گیج شده
اخه یبار وایسادنگاه کرد بچه چندتا زد تو سربچم منم دیدم بچم واکنش نداشت فقط به من گفت مامان با گریه بعد من به بچه گفتم خیلی کارت بدبود زدی مامانش اومد گفت خوب کرده زده حقش بوده سر راه سرسره وایساده باید میزده منم دعوام شد باهاش تو پارک بنظرشما چیکارکنم تو این مورد توپارک خیلی داستان پیش میاد مثلا یه بچه یهو بی دلیل شکم بچمو گازگرفت یه هلش میدن دستشو میکشن من همیشه بهش تذکر میدم اصلا نه کسیو هل بده نه بزنه نه لباس بکشه وقتی دیدم همه با بچم اینکارو میکنن اینم وایمیسه گریه میکنه منم دائم میگم بزن توهم حالا که داره میزنه دوباره میگم ن نزن زدن بده خل شدم
مامان ارین کوچولو مامان ارین کوچولو ۴ سالگی
سلام خانمایی که کودکان اوتیسم دارن یه لحظه بیاین من پایین علائم بچمو مینویسم شما نظرتونو بگین
خانما پسر من ۴ سالشه و شعر رو میخونه مثلا یه توپ دارم قلقلی رو میخونه کامل اصلا من یادش ندادم میبردمش قصر بادی اونجا اهنگ میذاشت شنیده بود یا اینکه جوجه جوجه طلایی یا شعرهای انگلیسی حالا واضح نیست اما گوش بدی کامل تا اخر میگه اینا به کنار ارتباط چشمیش خوبه اسمشو صدا میزنی برمیگرده با بچه زیاد ارتباطش خوب نیست نه اینکه زیاد نه اما با تعداد کمی دوسته و خواهرش و همسایه هامون که ۵ تا بچن بین ۴ تا ۱۲ سالن با اونا هم خیلی خوبن اما تو پارک و مهدی که میره دوست نداره کلا دوتا دوست تو پارک داره بعد بال بال میزنه تمام وسیله ها رو بو میکنه ماژیکاشو به ترتیب میچینه بو میکنه خیلی بد اخلاقه سخت غذا میخوره سخت میخوابه برای پی پی که از پوشک گرفتم اونم مقصر خودم بود تنها بود تو دستشویی ترسید به نور صدا واکنش نداره همه رو بغل میکنه بوس میکنه خیلی با محبته
بردمش دکتر گفت احتمالا اوتیسم خفیف یه نفر قرار بیاد خونه ۲ ساعت بشینه رفتارشو ببینه تا تشخیص بدن رفتار درمانی میخواد یا اوتیسم
میخواستم نظر شما هم بودم
مامان مامان نخودی ها مامان مامان نخودی ها ۴ سالگی
سلام مامانا من دیروز از حال رفتم بعدش دکتر کشیک گفت نه تنها مغزت ام اس که داری فشارمغزی و احتمال میدم قلبت هم مشکل داره
خلاصه ترخیصم کردن گفت نگرانی اصلیت چیه گفتم پسرم حرف نمیزنه گفت دکتر متخصص کودکانش کیه اسمشو گفتم زود زنگ زد گفت شماره ی آقا رو بهت میدم زنگ بزن بگو چکاب سالانه بچه تون هست یادداشت کردم لطف بفرمایید فردا یعنی امروز پسرتو ساعت ۱۲ و نیم بیارید
خلاصه زنگ‌زدن همسرم گفت تو ببرش گفتم نه باهم بریم خلاصه خداروشکر موافقت کرد دخترمو بردیم خونه پدرم
دکارش پرسید چند ماهی تونست خودشو رو شکم بندازه گفتم ۳ ماه ۲۲ روز
گفت چند ماهگی تونست ۴ دست و پا بره گفتم ۱۰ ماه و ۲۵ روز
گفت چند ماهگی تونست راه بره گفتم ۱ سال و ۴ ماه
گفت زردیش چند بود گفتم ۱۹ بود و از حال میرفت
خلاصه گفت با چهره قشنگش و اینکه باهمه حرف میزنه یعنی از کسی نمیدرسه و گفتیم تو خیابون الان که اومدیم گفت سلام مادر بزرگ خوبی ولی کلمه هارو درست نمیگه گفت همین که ۱۰ تا جمله ۲ کلمه ای میگه و همه چی نروماله و با بزرگ تر ها هم خوبه کم کم با کوچک ترها هم خوب میشه جای نگرانی نیست خدارو هزاران هزاران هزاران بار شکر خداجونم
ولی به خاطر زردی زیادش و اینکه خودمون اشتباه نکنیم باید سیتی اسکن مغز انجام بده
با دل های خوبتون مهربانتون دعا کنید
راستی گفت کسی دیر حرف زده همسرم گفت پدر بزرگم ۷ سالگی خواهرم ۶ سالگی و دختر خواهر دیگه ام ۳ سالگی
گفت بچه تون هم متاسفانه حرف نزدنش ژنتیکیه وجای نگران نیست بعضی بچه ها ژنتیکی یا دیر راه میرن یا دیر حرف میزنن
گفت نگران نباشید
خیلی خوشحالم خدایا هیچ مادری رو مریضی بچه هاشو نبینه خداوندا فدات بشم الهی
ببخشید نمیدونم چی میتویسم هم خوشحالم هم نگران سیتی اسکنم
مامان مامان ارین مامان مامان ارین ۴ سالگی
سلام عزیزان امروز میخام یه مطلبی اینجا بگم
مامانهای گلم گاها پیش اومد مثلا مادری بیاد بگه شرایط روحیم داغونه بچمو زدم . به شخصه خودمو میگم خیلی وقتها شده بزنم ...حالا پشت این زدنه چی هست ... روح داغون یه مادر ... افسردگی یه مادر .درک نشدن مادر .
میخام بگم تو خدا اگه مادری گفت بچمو زدم حداقل کاری که بکنیم قضاوتش نکنیم ما نمیدونیم اون زن بدبخت چه شرایطی تحمل میکنه ...
بمیرم فقط برا بچه هامون که داد و زدنش به اونا رسید...
من زایمان کرده بودم ۲ روز مادر همسرم اومد بیمارستان مثلا .بعد ۲ روز بچم بردم ازمایش زردی خدا شاهده با اون بخیه ها دکتر گفت بستری زردیش بالاست ... تو خیابون داشت سر یه موضوع کم ارزش باهام دعوا میکرد .. خلاصه بچم بستری شد ...من اومدم خونه پسرم گفتم بریم جیش کنیم نیومد من به خاطر اون حرفهای مادر شوهرم کاملا به هم ریخته بودم .ارین گفت نمیام من تو آشپزخونه سرش داد میزدم و میزدم .به روح بابام نشسته بود رو مبل تکون نمی‌خورد...😭😭😢 میخام بگم خودش روحمو داغون کرد میدونید بعدش چی گفت ‌گفت نخواستم بیام جلو گفتم داری تربیتش میکنی چیزی نگم ... 😢
اینو گفتم بدونین هیچ مادری راضی به زدن بچش نمیشه ...قضاوتش نکنیم .