۱۴ پاسخ

عزیزم دیگه بچت ۱۸ ماهشه و میتونی از شیر خودت بگیریش.بسه.گناه داری بخدا الان نمیفهمی.داری استخون ها و دندونهای خودتو نابود میکنی! الان جوونی نمیفهمی.بچت رو زودتر از شیر بگیر

شایدم شوهرت گفته

عزیزم بنظرم چون شک کردن باید میگفتی چون فکر میکنن میخوای پنهون کنی

بالاخره ک باید میگفتی
اتفاقا خوب شد فهمیدن
توقعشون کم بشه یکم

خب مگه مجبوری دروغ بگی ؟؟

دخترت چند سالشه باز حامله ای سومی

حالا اگه بدونن مگه چی میشه .. اتفاقا بیشتر کمکتون میشن.. مراعات حالتو دارن دیگه اذیتت نمیکنن

خوب گفتی .
ولی دیگ شک کردن اگه بگی بنظرم بهتره

خودم الان دوازده هفته هستم،وپسرم یک سال وسه ماهشه

منم ناخاسته حامله شدم ومثله شما بچه شیر خوار دارم

چون دوست نداری بدونن نگو الکی بگو نه
جشن تعیین جنسیت بگیر خوشحالی کن
بچه رو هم کم کم از شیر بگیرش اول شیر شب بعد هم فاصله شو زیاد کن
اینجوری بچه اذیت نمیشه
دیگه از ۱۸ ماهگی شروع میشه تو هم بارداری بگیری بهتره
البته من دکتر نیستم 😂

منم تا ۴ ماهگی نگفتم ولی حانواده شوهرم شک کرده لودن و همش مسپرسیدن منم میگفتم نه مشکل معده گرفم مریضمو این حرفا

خودت چند سالته

از دست این بچه ها😆😆

سوال های مرتبط

مامان فنقلی مامان فنقلی ۴ سالگی
اصلا دیونه شدم همشم تقصیر شوهرمه
صبح میخواستم برم بانک پسرمو بیدار کردم صبحانه دادم بعد میگم بلندشو بریم میگه نه بابا میخواد بیاد میگم بابا دیر میاد میگع نه دیشب گفته یه کوچولو بازی کنی میام منم بازی کردم
زنگ زدم باباش کجایی میگه الکی نزدیکم اینم گریه بابا نزدیکه من نمیام بانک
هر چی میگم بابا دیر میاد حرف گوش نمیده باز دوباره زنگ زده باباس کجایی بابا دیر میای ما بریم بانک میگه آره دیر میام
قطع کرده بریم به پسرم میگم منم یک ساعته دارم همینو میگم چرا گوش نمیدی گریه می کنه
دوباره الان میخواستم ببرمش پارک حاضر شدم جیغ و داد و فریاد خط و نشون که من با دوستم میرم هر چی بهش میگم بابا مامانش اجازه نمیده نه با اون باید برم
آخر لباسامو در اوردم گفتم نمیبرمت پارک
شروع کرد گریه کردن منم بغلش گرفتم از صبح داشتم بهش می گفتم چه کارایی کردی می گفت چرا نمیبری منو پارک
مامان دختر همسایمون اجازه نمیداد بیاد با من پلرک
که زنگ خونمون زدن شوهرم
فک کنم همه حرفامو شنید
اومده خونه میگه چیشده پسرم
به جای اینکه به من بگه چیشده
کاری کرده که اصلا از من حرف شنوی نداره