۱۵ پاسخ

ماهم گذاشتیم هروقت خودش خواست سوراخ کنیم

من سوراخ‌کردم بدون درد خون ریزی. 6ماهش بود خدا را شکر اذیت نشد

برو سوراخ کن مادر من برا خواهرم نکرد تا الان پشیمونه

عزیزم میدونم دوس داری
ولی اگه بچت یه لباسی تنش کنی که اذیت باشه بخاطر خوشگلی تنش میذاری؟قطعا نه چون بچه عروسک ما نیست که واسه دل خودمون اذیتش کنیم
بعضیا میگن بزرگ شه درد رو میفهمه الان کوچیکه حالیش نیس
ولی مگه میشه بچه به این کوچیکی درد رو تحمل کنه ولی یه بزرگسال نتونه؟

من گدشه همه رو خودم سوراخ کردم واسه دخترم دودل بودم سوراخ کردم پشیمون شدم در اوردم

منم سوراخ نکردم گذاشتم بزرگتر شد انجام بدم الان اذیت میشه گناه داره واقعا اصلا تحمل جیغ کشیدنش و موقع درد ندارم

هرکی باشه اخرش دلش گشواره میخاد تا حالا دیدی کسی گوشش سوراخ نباشه حتی قدیمی ها این فکرت اصلا درست نیست بگی میترسم براش دردش بگیره بهتره تا این فکر

دخترمن درحد۲یا۳دقیقه گریه کرداول۷ماهگیش بردم
ببر اصلن اذیت نمیشه

منم یه هفته میشه سوراخ کردم اتفاقا تو خونه ام سوراخ کردم هیچ دردی نداشت فقط برای هر گوش دو سه ثانیه گریه کرد بعدشم مثل همیشه بود فقط باید مواظب باشی عفونت نکنه الانم خدارو شکر کلا خوب شده امروزم گوشواره اشو خریدم میخوام بندازم

من فعلا انجام نمیدم حداقل تا دو سالگی

الان مثل قدیم نیست دردشون بگیره خیالت راحت بزرگ سه اذیت نمیشه

به نظرم انجام بده

من دختر اولی رو سه ماهگی بردم سوراخ کردم راحت . نمیدونم چرا این دومی رو دلم نمیاد آخه . هر چی زودتر بهتر

آفرین بذار بزرگ سه خودش تصمیم بگیره
من سوراخ نکردم بزرگ شه گوش ناف گردن هرجارو میخواد به انتخاب خودش سوراخ کنه

منم دختر دارم چهل روزگی گوشاشو سوراخ کردم

سوال های مرتبط

مامان دلین مامان دلین ۱۴ ماهگی
چند روزه متوجه شدیم عروس خالم پسرش ۲ ساله نشده ۴ ماهه بارداره
البته جسه و هیکل درشت داره از منم یه ۳ یا ۴ سالی کوچیکتره از وقتی همه فهمیدن مامانمو شوهرم میگن دختر توام بزرکتر شد یکی دیگه بیار تفاوت سنیشون کمتر باشه هردوتاشونو باهم بزرگ کن قبل به دنیااومدن دلین دلم میخواس ۴ تا بچه داشته باشم ولی اینقدر ک دلین اذیتم کرده هرکی بم میگه میگم همین یکی بسه شوهرم هر گلی میخواد بزنه به سره همین یکی بزنه هرچی داره و‌نداره برا دلین باشه دلم بچه دیگه میخواد چون بچم تنهاس وقتی از صب تا شب با منه باباش ک میاد خونه یه عالم‌ذوق میکنه بااینکه همش من باهاش بازی میکنم شعر میخونم یا مامان بابام میان خونمون کلی ذوق میکنه دست میزنه دلبری میکنه براشون ولی فکرشو ک میکنم دلم میخواد بشینم گریه کنم این مدت هم یکسره خونه مامانم بودم چون تنهایی نمیتونسم از پس دلین بربیام غیر از اون صدای جیغ دلینا میاد عصبی میشم باهمه بد حرف میزنم حتی از وقتی دلین به دنیااومده فاصله رابطه نزدیکی کردنم و حسیم به شوهرم خیلی بد شده حسی به شوهرم دیگه ندارم و حتی ازش بدم اومده بااینکه خیلی کمک حالم بوده تو این مدت خونه تکونی کرده برام هرکاری ک خوشحالم کرده انجام داده با اون خستگیش هرکار گفتم انجام داده از خودش و شکمش میزنه بخاطر من خیلی کارا کرده برا ارامشم ولی دست خودم نیس خیلی وقتا باهاش بد رفتاری کردم دلم براش میسوزه اما چیکا کنم هر دفه میاد سمتم خودمو با یه چی دیگه سرگرم میکنم یا میاد بغلم میکنه حس بد دارم بش جوری ک دلم میخواد خودمو از بغلش بکشم تا میبینه دلین خوابه میگه بیا بغلم من هی میگم خستم و واقعا هم خستم حوصله ندارم دلم میخواد تنها باشم بدون دلینو شوهرم
دلم میخواد برم تور برم سفر با دوستام